کتب تاریخی در تنگنای رونویسی از یکدیگر

آنان که عمری را در دلدادگی به کتاب سپری کرده‌اند، بیش از دیگر اقشار جامعه، از حال و روز کنونی این موجود عزیز آگاهند. کتاب در این روزها، مخصوصاً در سطح پژوهش‌های کلان و بنیادین، حال و روز خوب و به قاعده‌ای ندارد. این را از تیراژ آثار عرضه شده –که صرفاً بازار چاپ‌های محدود دیجیتالی را گرم کرده- و ایضا فروخفتن خلق الله در مطالب موجز و البته عمدتاً رطب و یابس شبکه‌های اجتماعی می‌توان دید. به عبارت دیگر در میان مردم، مطالعه جای خویش را به تفرج و تفنن داده است و کمتر می‌توان از پی جویی مقولات اساسی سراغ گرفت. هم از این روی بر این باورم که عوام و خواص، هرگز نمی‌بایست فریب تعداد بازدیدکنندگان از نمایشگاه سالانه کتاب را بخورند و لاجرم برای حل این معضل، باید تدبیری بیندیشند.
با این همه به نظر می‌رسد که در چنین شرایطی نیز گونه‌هایی از کتاب‌ها، باز نسبت به سایر پژوهش‌ها احوال بهتری دارند. در این میان تحقیقات تاریخی به ویژه آنان که روایت تاریخ معاصر ایران را در دستور کار دارند، از اقبالی بیش برخوردارند. این حالت هنگامی افزون می‌شود که این آثار حاوی ناگفته‌ها باشند، یا در خود تصاویر نادیده جای دهند و اسناد و اوراقی نویافته را به مخاطب هدیه کنند. این ادعا در باب اقبال به مطالب تاریخی در شبکه‌های اجتماعی نیز صادق است و بعینه می‌توان آن را مشاهده کرد. برای توجه کنونی به تاریخ، دلایل متنوعی می‌تواند وجود داشته باشد. گذشته از جاذبه ذاتی، مهم‌ترین آن‌ها این است که بخش مهمی از ماوقع فرهنگ، سیاست و اقتصاد، بجا یا بیجا، به تاریخ، ارجاع یا با آن توجیه می‌شود.
در کار آثار تاریخی ما نیز اما، خلل‌های متفاوتی می‌توان یافت. نخست اینکه تاریخ پژوه شدن و به این عنوان در رسانه‌های رسمی و از آن بیشتر شبکه‌های اجتماعی اظهار لحیه کردن، بس ارزان و آسان می‌نماید. از این روی در سالیان اخیر، شاهد تولید انبوه افرادی با این صفت بوده‌ایم! تاریخ پژوهی به خواندن چند کتاب و در نهایت ارائه گزارشی ناقص و حتی کامل از مطالب آن‌ها نیست، بلکه به برخورداری از قدرت اجتهاد تاریخی و شناخت مستدل سره از ناسره است، امری که در به اصطلاح تاریخ نگاری‌های امروز در حکم کیمیاست. مشکل دوم، رونویسی فزاینده این آثار از یکدیگر است. اگر کسی چند اثر در موضوعی واحد را ابتیاع و آن‌ها را مطالعه کند، معمولاً در می‌یابد که یکی مرجع بقیه است و مازاد بر هم، چیزی برای عرضه نداشته و ندارند. معضل سوم متروک ماندن برخی از مقولات مهم تاریخی است، که کمتر کسی به سراغ آن‌ها رفته و از قضا تصور می‌رود که درباره آن‌ها به حد کفایت گفته و نوشته شده است. وقایع دوران مشروطیت، نهضت ملی و انقلاب اسلامی، در زمره این حوزه‌های پژوهشی هستند. امروزه اگر گرایشمندان به گفتمان دینی و ملی، بخواهند به مخاطبان آثاری در خور اطمینان و کمتر دچار فضاسازی‌های رایج معرفی کنند، دشوار بتوانند عناوین متنوعی را به خاطر بیاورند.
آنچه بدان اشارت رفت، تنها گوشه‌ای از آفات و تهدیداتی است که می‌تواند چراغ پرفروغ کتاب را که پیشینه‌ای بی بدیل در این دیار دارد به تیرگی دچار سازد و راه را بر رونق آن ناهموار سازد و چنین مباد.  دبیر تاریخ