روزنامه جوان
1402/02/21
حذف آینده دانشآموزان در نظام آموزشی طبقاتی
یک تضاد جدی؛ مدارس غیر دولتی حتی مدارس خیلی خاص و لاکچری مناطق بالای شهر تهران که شرط ورودش به جز معدل، آزمون و مصاحبه مباحث طبقاتی و وابستگیهای خانوادگی و شغلی والدین دانشآموزان است، وقتی نوبت به حق و حقوق معلمانشان میرسد، سیاست متفاوتی اتخاذ میکنند. اگر پای درد دل معلمان شاغل در مدارس غیر دولتی بنشینید، متوجه خواهید شد این گروه از معلمان به رغم خروجی مثبتی که دارند از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستند و بسیاری از آنها با حداقل دستمزد و قراردادهای کوتاهمدت و حتی به شکل ساعتی کار میکنند! احمد محمودزاده، رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی در اینباره گفتهاست: «متأسفانه برخی مدارس غیردولتی، پرداخت مناسب به معلمان خود ندارند که به جد پیگیر هستیم تا تمام معلمان مدارس غیردولتی دارای حقوق مناسب شوند.»، اما این یک بخش از تراژدی مدارس غیردولتی است که دامنگیر معلمان شدهاست. بخش جدیتر این تراژدی و فربه شدن نظام آموزش غیردولتی در کنار ضعف و ناتوانی روز افزون مدارس دولتی است. ساختاری که به خصوص در برخی مدارس خاص و لاکچری موجب شده آینده گروهی از دانشآموزان تضمین شدهباشد و گروهی دیگر بدون آینده! و این تلخترین تضادی است که میتواند در نظام آموزشی یک کشور رخ دهد. با وجود آنکه اغلب مدارس غیرانتفاعی شهریههای نجومی از دانشآموزان دریافت میکنند، اما در این مدارس وقتی نوبت به معلمها میرسد، شاهد آن هستیم که دستمزدهای ناچیزی به معلمها میدهند که حتی از حقوق وزارت کار هم به مراتب کمتر است. این تضاد در شهریه دریافتی از دانشآموزان و حقوق پرداختی به معلمان چگونه قابلتوجیه است؟ به طور کلی یکی دسته از فرهنگیانی که متأسفانه خیلی مظلوم واقع شدهاند، معلمان مدارس غیرانتفاعی هستند. اینها از چند جهت مظلوم واقع شدهاند، نخست اینکه کسی آنها را به رسمیت نمیشناسد و به عنوان یک نیروی کار ساده و بر اساس قانون کار قراردادهای ساعتی و ماهانه با اینها میبندند. حتی مدارسی که خیلی خوب رعایت میکنند، با این معلمها قراردادهای ۹ ماهه میبندند و سه ماه تابستان با این معلم قرارداد نمیبندند. جالب اینجاست که با برخی از معلمان به صورت ساعتی قرارداد بسته میشود و وقتی تعطیلاتی باشد، ساعتهای تعطیلی را از ساعت کاری آنها کم میکنند و حقوق این معلمان شامل تعطیلات نوروز و سایر تعطیلات نمیشود. به این نیروهای آزادی که در مدارس غیرانتفاعی تدریس میکنند، به شدت ظلم میشود و این افراد بین معلمان صدایی ندارند. یک معلم در مدرسه غیرانتفاعی اگر اعتراض کند، کارش را از دست میدهد و به همینخاطر هم جرئت اعتراض ندارد. مدرسه اختیار کامل دارد و هر جور که دوست دارد با اینها برخورد میکند و حتی یک نسخه از قرارداد را به این معلمان نمیدهند. خیلی از معلمان حتی بیمه هم نمیشوند. اینها مشکلاتی است که معلمان شاغل در غیرانتفاعی دارند. جالب اینجاست که آمار کمی هم ندارند. یکی از مسئولان آماری را میداد که حدود ۲۰ هزار معلم در مدارس غیرانتفاعی شاغل هستند. از نگاه شما به عنوان کارشناس و فعال حوزه آموزش چه کسانی مانع از قدرت گرفتن مدارس دولتی میشوند و با تشکیل یک وزارتخانه موازی بر خلاف قانون اساسی عملاً موجب قدرت گرفتن هر چه بیشتر مدارس غیردولتی و در نتیجه ضعف روز افزون در نظام آموزشی دولتی شدهاند. آیا این افراد در ساختار نظام آموزشی کشور نفوذ دارند و این نفوذ مانع از قدرت گرفتن مدارس دولتی و تلاش برای توسعه آموزش غیردولتی شدهاست؟ قانون تعارض منافع تصویب شد تا مانع از این بشود افرادی که در مدارس دولتی ذینفع هستند بتوانند مدرسه غیرانتفاعی تأسیس کنند. تصویب این قانون سر و صدای زیادی هم به پا کرد، اما همین قانون هم درست اجرا نمیشود. همانطور که اشاره داشتید، در حال حاضر یک آموزش و پرورش غیررسمی یا موازی یا آموزش و پرورش اختصاصی شده یا چیزی که تحت عنوان آزاد و غیردولتی که غلط به آن غیرانتفاعی گفتهمیشود و نمیتوانیم اسم مشخصی برایش بگذاریم، وجود دارد. اینها مثل برخی مافیای کنکور، تجارت آموزشی راه انداختهاند و ذینفعانشان در سیستم وجود دارند و به شدت قدرتمند هستند. به همین دلیل این بخش سال به سال رشد میکند و بخش دولتی سال به سال ضعیفتر میشود. برخی شاید بگویند ضعف بخش دولتی ربطی به رشد مدارس غیردولتی ندارد، اما وقتی سیاستها به سمت غیردولتی کردن آموزش باشد، ناخودآگاه به بخش دولتی بیتوجهی میشود. همانگونه که مطلع هستید برخی از مدارس کشور جزو مدارس بسیار خاصی هستند که هر کسی امکان ثبت نام در آنها را ندارد. سؤال من اینجاست آیا برای ثبتنام در این مدارس رعایت شرایطی همچون شهریه یا شرط معدل کافی است یا اینکه حضور در این مدارس نیازمند ویژگیهای دیگری هم هست؟ تا جایی که من اطلاع دارم این مدارس خیلی خاص مدارسی هستند که افراد به راحتی نمیتوانند وارد آنها شوند. یعنی هم شرط معدل دارند و هم آزمون و هم مصاحبه. فرآیند پذیرش این مدارس به این صورت است که دانشآموز هم باید معدل بالا داشته باشد و هم در آزمون مدرسه پذیرفته شوند. آزمونی که هم علمی و هم مرتبط با رویکردهای مدرسه است و دانشآموزان متقاضی تحصیل در این مدارس باید در این آزمون هم پذیرفته شوند و در نهایت هم مصاحبه صورت میگیرد. یعنی کسانی که هم معدل بالا دارند و هم در آزمون قبول میشوند، در مرحله بعدی باید از فیلتر آزمون مصاحبه عبور کند. شهریه مدارس هم خیلی بالاست و اگر کسی هم شرط معدل را داشته باشد و هم در آزمون مصاحبه قبول شود، باید هزینه این مدارس را هم داشته باشد. البته اطلاعات دقیقی درباره شهریه واقعی این مدارس وجود ندارد. گاهی این مدارس درباره شهریه مدارس مبلغی میگویند که شاید با مبلغ اعلامی از سوی مدارس غیرانتفاعی همسان باشد، اما میبینید که تا آخر سال به عناوین مختلف از دانشآموزان پولهایی میگیرند که شهریه آنها در نهایت بسیار سرسامآور میشود. طبیعتاً ما سندی برای صحبتهایمان نمیتوانیم داشته باشیم. البته کسی میتواند سند ارائه دهد که اجازه ورود به این مدارس را داشته باشد و مدرسه یک فضای عمومی و به معنای واقعی آن غیرانتفاعی باشد! اما متأسفانه رسانهها و حتی کارشناسان و مسئولان آموزش و پرورش هم خیلی اجازه ورود به این مدارس را ندارند و اصلاً پاسخ نمیدهند و به نوعی با یک ایالت خودمختار مواجهیم! استدلالی که برای تأسیس مدارس غیردولتی مطرح میشد، چنین بود که با ایجاد این مدارس بخشی از هزینههای دولت کاهش مییابد و آن بخش از هزینهای را که از طریق مدارس غیردولتی صرفهجویی شدهاست برای مدارس ضعیفتر دولتی هزینه میکند، اما امروز این مدارس بیشتر به شکاف آموزشی منتهی شدهاند، اینطور نیست؟ دقیقاً همینطور است. هر چند ممکن است مدافعان بخش آموزش و پرورش غیردولتی بگویند ما ۱۵ درصد از بار بودجه را از دوش دولت گرفتهایم و این بودجه را به مدارس دولتی میدهند، اما نکته اینجاست که اولاً این اتفاق نمیافتد و اینگونه نیست. نخست اینکه ۱۲ تا ۱۵ درصد دانشآموزانی که در مدارس غیرانتفاعی درس میخوانند همه مدارس غیرانتفاعی لاکچری نیستند و بعضی چندان فاصلهای با مدارس دولتی ندارند. به خصوص مدارس غیرانتفاعی شهرستانها. دوم اینکه بار ناشی از تحصیل این ۱۲ تا ۱۵ درصد دانشآموز به سمت دولتیها نمیرود! شما الان به مدارس بروید میبینید که هیچ سرانهای به مدارس پرداخت نمیشود یا به ندرت پرداخت میشود. برخی مدیران و پرسنل مدارس هنوز هم در بیش از ۹۰ درصد مدارس با کمک اولیا، مدرسه را اداره میکنند. به خصوص در مدارس شهرهای کوچک و روستاها یعنی اگر از مردم کمک نگیرند، همان هزینههای آب و برق و نان و پنیر زنگ تفریح معلمان را هم نمیتوانند بدهند. پس نمیتوانیم بگوییم صرفهجویی ناشی از حضور دانشآموزان در مدارس غیرانتفاعی، صرف مدارس دولتی میشود. ضمن اینکه از لحاظ اجتماعی و روانی طبقاتیشدن آموزش به ویژه در آموزش عمومی، باعث آسیبهای روحی روانی، ذهنی و آسیبهای اجتماعی زیادی برای دانشآموزان میشود. چطور؟ فخرفروشی کسانی که در مدارس لاکچری و غیرانتفاعی هستند بر دانشآموزان دولتی آسیبهای زیادی را در ابعاد مختلف دارد و عدالت آموزشی را به شدت تضعیف و مسیر آموزش عمومی را از مسیر خود خارج کردهاست. ما کمکم داریم حضور دانشآموزان طبقات ضعیف را در بین رتبههای برتر کنکور و دانشگاههای برترکشور از دست میدهیم. در واقع طبقات اقتصادی و اجتماعی پایینتر در رقابت ناعادلانه نظام آموزشی، از مسیر درس خواندن قادر به ارتقای جایگاه اجتماعی خود نیستند. آیا این طبقاتیشدن نظام آموزشی باعث از دست رفتن بخشی از استعدادها در طبقات متوسط و ضعیف جامعه نمیشود؟ البته آنچه اشاره داشتید، بیشتر شامل مدارس خاصی است که اصولاً با هماهنگیهایی به دنبال تربیت نیروی انسانی برای دستگاهها هستند. این مدارس خاص از همان ابتدا میگویند، فرزندتان به فلان مدرسه و فلان دانشگاه برود، شغلش تضمین است. به خاطر همین است که افراد عادی به این مدارس راهی ندارند. ولی این حقیقت وحشتناک است که آینده یک عده تضمین شدهباشد و یک عده بیآینده باشند! در حالی که هر کودک، نوجوان و جوانی باید بداند آیندهاش در گرو تلاش، استعداد، شکوفایی و شایستگیهای اوست، نه اینکه کجا درس میخواند و پیش چه کسانی؛ این وحشتناک است و ما تبعات آن را در تمام ابعاد و زمینهها خواهیم دید.
سایر اخبار این روزنامه
استحاله مفهوم لذت در سقوط جایگاه کتاب
علیبنابیطالب به شما یک دقیقه وقت ملاقات داده است
انحراف مسیر علم با کماعتباری انتشارات دانشگاهی
کتب تاریخی در تنگنای رونویسی از یکدیگر
خلق کتابخوان حلق میخواهد نه لقمه!
کتاب علیه کتابخوانی!
موج اول انتقام غزه با شلیک صدها راکت به اسرائیل
بهره برداری از ۳ طرح زیرساختی سپاه در سیستان و بلوچستان
حذف آینده دانشآموزان در نظام آموزشی طبقاتی