فقر و باورهاي فراموش شده

فقر موضوعي انتزاعي و فلسفي نيست كه براي درك آن نياز به استدلال و تحليل باشد. فقر با ساده‌ترين شكل براي هر انساني قابل درك است و به همين تناسب بر كيفيت زندگي، آسايش، آرامش و ميزان خشنودي فردي و اجتماعي در زندگي انسان‌ها اثرگذار است. فقر و محروميت مطلق، زبان گوياي خاص خود را دارد و نياز به هيچ اشارتي براي درك و مشاهده آن نيست؛ انزوا، بي‌قدرتي، آسيب‌پذيري، چهره‌هاي تكيده و چين و چروك ناشي از تنگدستي خود گواه‌هاي روشني از تنگدستي فزاينده يا همان فقر مطلق است. چنين فقري، همه جنبه‌هاي زندگي اعم از روابط اجتماعي، رشد و تحول فردي و اجتماعي و حتي سبك زندگي معنوي را نيز تحت تاثير قرار مي‌دهد، همان‌گونه كه در روايت ديني آمده است: «از هر دري كه فقر وارد شود، از در ديگر ايمان خارج مي‌شود». چنين گفتارهايي نشانگر عمق پيامد ناخوشايند فقر براي جوامع انساني است. 
در هيچ نظام سياسي و اقتصادي فقر پديده عادي و پذيرفته شده نيست. در جامعه اسلامي كه نظام سياسي به نام و هدف نهادينه‌سازي معنويات و براي پياده‌سازي ارزش‌هاي ديني شكل گرفته است، فقر زيبنده شهروندان نيست. رسيدگي به امور مسلمين، يكي از وظايف اصلي كارگزاران جامعه‌اي است كه به نام دين مديريت مي‌شود. فقرزدايي يكي از پايه‌اي‌ترين ماموريت‌هاي مورد انتظار از هر نظام سياسي به ويژه نظام و ساختار ديني است. با اين وجود، پس از چند دهه از استقرار نظام جمهوري اسلامي، برخي مسوولان و تريبون‌داران به جاي ارزيابي و آسيب‌شناسي زمينه‌هاي گسترش فقر در جامعه به توجيه فقر موجود، توصيه به قناعت يا سبب‌شناسي غيركارشناسانه درباره فقر در جامعه و حتي هشدار درباره مسووليت مردم در شرايط فقر شديد مي‌پردازند. در هفته گذشته، يكي از ائمه جمعه به مردم توصيه كرده است كه هوشيار باشند تا فقر و تنگدستي به باورهاي آنها درباره انقلاب آسيب نزند!! در اين زمينه مي‌توان به چند نكته اشاره كرد، نخست اينكه همان‌گونه كه در سخن معصوم(ع) آمده است، فقر ايمان را نيز از انسان دور مي‌سازد تا چه رسد به نظام سياسي، هر چند آن نظام براي اجراي آموزه‌هاي ديني برپا شده باشد. بنابراين، دلسوزان يك نظام سياسي بايد خود و هم‌پيمانان سياسي خود را به مديريت كارآمد براي كاهش فقر توصيه كنند. دوم، مخاطب اصلي چنين توصيه‌هايي بايد مسوولان باشند نه مردم. مردم شريف و نجيب ايران همه سختي‌ها را تحمل كرده‌اند آن هم تنها به خاطر حفظ كشورشان و اميد به اينكه پس از تحمل سختي‌هاي طولاني، زندگي بهتري داشته باشند. نجابت مردم در تحمل سختي‌ها نبايد وظيفه و مسووليت‌پذيري را از كارگزاران جامعه بزدايد و طرفداران دولت‌هاي مستقر را بر آن دارد تا همچنان همه مسووليت‌ها را متوجه مردم سازند و از مردم زجر كشيده بخواهند خودشان به تنهايي از بروز مشكلات ديگر نيز جلوگيري كنند. اين چه انتظاري است؟ آيا اين‌گونه انتظارات از مردم نشانگر دوري از واقعيت زندگي مردم و سختي‌هاي معيشت آنها نيست؟ نبايد فراموش كرد كه ساختار سياسي، گونه‌اي سازوكار نهادين براي مديريت زندگي اجتماعي و اقتصادي مردم است و نبايد با درخواست‌هايي كه همراه با ناديده‌انگاري واقعيت زندگي مردم است، ساختار ياد شده را از مسووليت‌هاي قانوني و مورد انتظار مبرا و معاف كرد. 
چنين نگاهي به مردم و فقر آنها گونه‌اي بيگانگي با مردم زجر كشيده و فرافكني در قبال مشكلات موجود اقتصادي و مديريتي است. با اين نوع نگاه به مشكلات، نه مشكلات برطرف و نه معنويت مردم به ويژه نسل جوان و نوجوان تقويت مي‌شود. امر به معروف و نهي از منكر بايد با شناخت مخاطب واقعي و سبك اثرگذار در انجام فريضه ياد شده باشد نه اينكه نوعي باژگونگي در انجام اين مهم صورت پذيرد، به گونه‌اي كه برخي توصيه‌كنندگان، از قربانيان فقر انتظار دارند تا از پيامدهاي فقر جلوگيري كرده و آنها را بي‌اثر سازند. اين نوع توصيه‌ها نه با رويه‌هاي واقعي ديني سازگار است و نه با اصول كشورداري. گويا باورهاي ديني درباره فقر، پيامدهاي ناخوشايند آن و مسووليت زمامداران در جامعه براي زدودن فقر فراموش شده است.