سرمايه بزرگ ملي

درباره تحولات روز و داخلي تركيه چيز چنداني نمي‌دانم، از اين‌رو تحليلي كلي از انتخابات تركيه دارم كه به نظرم اهميت دارد و براي ما ايرانيان درس‌آموز است.
1- رقابت تقريبي 50-50 نشان‌دهنده وجود واقعيت مهمي از جامعه است. نتايج رقابت انتخاباتي بازتابي از رقابت واقعي است. جوامعي كه به نسبت آزاد هستند به مرحله‌اي مي‌رسند كه عموما آراي دو جناح اصلي حول 50 درصد شكل مي‌گيرد. چرا؟ به اين علت كه اگر مثلا 70-30 باشند، پيشاپيش معلوم است كه حزب 30 درصدي بازنده است و هيچ شانسي براي كسب قدرت ندارد. پس بايد مواضع خود را به نحوي متحول كند تا بتواند به 51 درصد برسد والا همچنان 30 درصد باقي مي‌ماند و شايد هم كمتر شود. اين الزام موجب مي‌شود كه گروه‌هاي سياسي از تصلب بيرون آيند و تطبيق‌پذيري با خواست عمومي پيدا كنند. البته همزمان بر خواست عمومي هم اثرگذار هستند، ولي انعطاف‌پذيري بالايي دارند. رفتار سياسي اردوغان نمونه روشن اين ويژگي است. در سياست خارجي آن را مي‌بينيم براي نمونه در مواجهه با اسراييل، كشورهاي عربي، روسيه و غرب، همواره انعطاف‌پذيري خود را نشان داده و احتمالا در سياست داخلي هم همين رويكرد را دارد. در واقع اين ويژگي در نظام‌هاي حزبي پراگماتيستي دو حزبي به خوبي مشهود است.
2- اين انتخابات فارغ از اينكه اردوغان يا رقيب او برنده شوند، سرمايه بسيار گرانسنگي براي حكومت و‌ مردم تركيه است.  
چيزي كه ما نيز تجربه آن را در سال 76 و 92 داشتيم. انتخابات تركيه بدون مداخله خارجي، ولي با حضور ناظران خارجي و تقريبا با كاربرد ادبياتي متعارف از سوي دو نامزد رقيب. اگر در دور دوم اردوغان برنده شود، بالطبع به منزله موفقيت او از نتيجه انتخابات هم خواهد بود، ولي اين پيروزي‌ها دايمي نيست، احتمالا در دورهاي بعدي شكست خواهد خورد، زيرا جامعه متحول است و فاصله‌ها اندك است. با كوچك‌ترين اشتباه يا فساد سياسي يا ناديده گرفتن مردم، حزب حاكم به زير 50 درصد سقوط خواهد كرد. بنابراين در صورت پيروزي اردوغان اين بازي ادامه خواهد يافت و او براي حفظ جايگاه خود و حزبش بايد حداكثر كوشش را جهت حفظ طرفداران خود و افزايش آن بنمايد. اين منطق بازي دموكراسي است. با همه ايرادهايي كه مي‌توان به نظام‌هاي مردم‌سالار وارد كرد ولي پويايي لازم را براي خوداصلاحي از طريق حاكم بودن رقابت دارد.
3- اگر اردوغان پيروز نشود، دو حالت وجود دارد يا اينكه قدرت را مطابق قواعد و قانون تحويل مي‌دهد، يا زير بازي مي‌زند. در صورت اول او بزرگ‌ترين شخصيت تاريخ تركيه جديد خواهد بود. حداقل بنده چنين گمان مي‌كنم. شايد ميراث او براي تركيه مهم‌تر و پايدارتر از كمال آتاتورك باشد. در دو دهه اخير او تركيه را از كشوري درجه چند با فسادي گسترده و شكاف عميق ميان مردم مذهبي و حكومت لاييك، به كشوري مدرن با اقتصادي پويا و نظام اداري خيلي متفاوت تبديل كرد و به شهروندان خود افتخار و عزت نفس داده است. گرچه عضو ناتو است، ولي استقلال كافي دارد و به يك بازيگر مستقل از ناتو تبديل شده است. از همه مهم‌تر اينكه توانسته دموكراسي را نهادينه كند و از شر نظاميان منسوب به آتاتورك كه يك سردمدار نظام كودتايي و فاسد بودند، نجات دهد و مساله گرايش‌هاي رسمي ضد ديني را حل كند و نوعي همزيستي مسالمت‌آميز را در مقايسه با گذشته رواج دهد. اكنون به وضعيتي رسيده كه حتي سكولارها هم خود را مقيد به ارزش‌هاي ديني معرفي مي‌كنند. اگر اردوغان مقاومت كند و قدرت را تحويل ندهد مثل گاو 9 من شيرده بوده و همه دستاوردهاي خود را خراب خواهد كرد و آغاز نزول تركيه جديد خواهد شد و گمان نمي‌كنم چنين كند، به ويژه كه اكثريت مجلس را هم دارد.
4- برخي مي‌پرسند كه انتخاب كدام يك از نامزدها به نفع ايران است؟ در اين باره بايد اطلاعات دقيق داشت، ولي مهم اين است كه يك كشور پايدار از نظر سياسي و قدرتمند در كنارمان باشد و رهبران آن كشور در جهت خير و صلاح مردم‌شان باشند، همين خوب است. قرار نيست كه آنان براي ما كار كنند، همچنان‌كه ما هم بايد دنبال چنين اهدافي براي ملت خودمان باشيم. اردوغان براي ملتش مفيد بوده و همين مهم است ما هم بايد همين راه را برويم.