روابط ايران و طالبان آتش زير خاكستر

روزي كه امريكا تلاش خود را براي رهايي از جهنم افغانستان و نجات جان سربازان و سرمايه‌هاي ملي سرلوحه كار سياست خارجي قرار داد، اغلب از اين سياست امريكا خرده مي‌گرفتند و انتقادهاي زيادي را متوجه كاخ سفيد مي‌كردند، غافل از اينكه امريكا بر اساس منافع ملي خود تصميم گرفته و نه آمال و آرزوهاي ديگر كشورها. رها شدن از لانه زنبور افغانستان و فارغ شدن از اين گرداب چه با حضور جنگ‌سالاران و دولتمردان فاسد بر كابل (قبل از طالبان) يا طالبان بر آمده از غارهاي قندهار و كوه‌هاي هندوكش با روش‌ها و شيوه‌هاي قرون وسطايي خود هنري بود كه امريكا به خرج داد و خود را از اين مخمصه نجات داد تا عواقب اين آتش دامن ديگر كشورها بگيرد و از عوارض آن مصون شود.  بي‌گمان بر آمدن‌ ‌طالبان بر ارگ رياست در كابل طيفي از كشورهاي منطقه از جمله ايران، هند، پاكستان، چين، تاجيكستان، ازبكستان، تركمنستان، روسيه و حتي قزاقستان، قرقيزستان و آذربايجان را كم و بيش دچار نگراني و دغدغه خاطر كرده است، در اين ميان برخي كشورها از درايت و ابزار لازم براي مقابله با اين بلاي قرون وسطايي برخوردارند و برخي ديگر نيز به قدرت‌ها و بازيگران بزرگ‌تر براي در امان ماندن از طالبان چشم دوخته‌اند . از زمان ‌دوباره به قدرت رسيدن طالبان حدود دو سال پيش هند يكي از كشورهاي نگران از قدرت‌گيري مجدد طالبان بر كابل بود و از آن بيم‌ داشت كه پاكستان با نفوذ بر طالبان و حمايت از اين گروه، تفكر طالباني را به كشمير هند سرايت دهد و باعث تقويت عمليات ضد هندي در كشمير و ساير نقاط مسلمان‌نشين هند شود. طي دو سال گذشته هند با درايت و تدبير و بدون هياهو به دنبال مديريت بحران طالبان و كاهش خصومت اين گروه عليه منافع ملي هند بوده كه تا حدود زيادي نيز موفق شده است . چين نيز با سياست‌هاي توسعه اقتصادي و برخوردار از نفوذ و حمايت پاكستان هدف عمده خود را جلوگيري از سرايت تفكر طالباني بر منطقه مسلمان‌نشين اويغور و سينك‌يانگ متمركز كرده و  
بر اين باور است كه با راهكار توسعه اقتصادي و كمك به افغانستان بتواند طالبان را از فاز ايدئولوژيك و پارتيزاني به سياست توسعه اقتصادي بكشاند و خيال مناطق مسلمان‌نشين خود را از نفوذ طالبان راحت كند.
كشورهاي آسياي ميانه نيز با نگراني چشم خود را به روسيه دوخته‌اند تا از تهديد طالبان در امان بمانند.
در اين ميان دو كشور پاكستان و ايران با بيشترين مرز زميني، تعاملات تاريخي و فرهنگي، جايگاه ويژه‌اي در سياست خود را به افغانستان اختصاص داده‌اند و چنانچه نتوانند اين بحران طالبان را مديريت كنند با عوارض و عواقب غير قابل پيش‌بيني و غير قابل جبراني مواجه خواهند شد و بيشترين آسيب را از طالبان خواهند ديد .
پاكستان ‌و چين با پشت‌گرمي از روابط استراتژيك‌ دوجانبه و اهميت قائل شدن براي افغانستان سياست هماهنگي را در قبال طالبان اتخاذ كرده‌اند كه اجلاس هفته گذشته وزراي خارجه سه كشور در اسلام‌آباد از آن جمله است. در اين نشست سه‌جانبه بر همكاري‌هاي اقتصادي با كابل تاكيد شد، در بيانيه پاياني اين نشست ضمن تاكيد بر همكاري‌هاي اقتصادي با حكومت طالبان و اشاره به پيوستن افغانستان به كريدور اقتصادي پاكستان و چين بر اهميت حياتي همكاري‌هاي سه كشور در حوزه‌اي امنيتي، سياسي و احترام ‌متقابل، رايزني براي منافع متقابل و تعميق و گسترش آن تاكيد شده و از طالبان خواسته شده كه به دو گروه تحريك طالبان پاكستان (T.T.P) و جنبش اسلامي تركستان شرقي اجازه فعاليت در داخل افغانستان را ندهد. 


از زمان خروج نيروهاي امريكا از افغانستان و تسلط طالبان بر كابل كشورهاي منطقه هر كدام بر پايه نوع و ميزان نگراني خود از طالبان، چه به‌طور چندجانبه در مذاكرات رسمي يا حتي دوجانبه با طالبان درصدد رفع نگراني‌هاي خود و اخذ تضمين لازم از طالبان بر آمده‌اند ولي تجربه گوياي آن است كه طالبان هيچ‌گونه پايبندي به حقوق شهروندان خود و ميثاق‌هاي بين‌المللي ندارد و لذا تماس‌هاي رسمي و غيررسمي كشورها با اين‌ گروه افراطي تنها نوعي به رسميت شناختن آنها محسوب مي‌شود و چنانچه اين گروه از نظر جامعه جهاني به رسميت شناخته شود نه تنها سختگيري بر شهروندان افغانستان را بيشتر مي‌كند، بلكه‌ درصدد شاخ و شانه كشيدن بيشتر با همسايگان نيز بر مي‌آيد.
به نظر مي‌رسد بيشترين دل‌نگراني‌هاي ناشي از طالبان متوجه دو كشور ايران‌ و پاكستان است، پاكستان همان‌گونه كه خود باني طالبان بود ممكن است به قرباني اين گروه تبديل شود در حالي كه اسلام‌آباد اميدوار بود كه كابل را به عمق استراتژيك خود تبديل كند ولي امروزه بر خلاف تصور اسلام‌آباد، طالبان مأمن و پناهي براي تحريك طالبان پاكستان (T.T.P) شده است و در صورت بروز درگيري‌هاي ناسيوناليستي پشتون‌هاي پاكستان با اسلام‌آباد، بالتبع با حمايت پشتون‌هاي افغانستان و طالبان مواجه خواهد شد.  از سوي ديگر روابط ايران و طالبان نيز آتش زير خاكستر است و هر بهانه و موضوعي مي‌تواند اين آتش را شعله‌ور كند و زبانه‌هاي آن را به داخل و خارج كشورمان سرايت دهد. به هر حال هرگونه تنش ناسيوناليستي پشتون در منطقه با پاكستان و تنش مذهبي با ايران مي‌تواند منطقه را به آتش بكشد و دو كشور ايران ‌و پاكستان ‌را با بحران جدي روبه‌رو كند، از اين‌رو مي‌طلبد دو كشور پاكستان و ايران منافع ملي كلان خود را محور اصلي سياست خارجي خود قرار دهند و از هر اقدامي كه در جهت تقويت طالبان و به رسميت شناختن آنها تلقي شود، جدا پرهيز كنند . در‌گيري با ايران و پاكستان براي طالبان كه با زندگي غيرمدني بر مردم افغانستان مسلط شده‌اند، نعمت به شمار مي‌رود و طالبان چيزي براي از دست دادن ندارد ولي ايران و پاكستان را دچار مشكل مي‌كند.  واكنش عباس استانكزي، معاون وزارت خارجه طالبان به هشدار ابراهيم رييسي در مورد حقابه ايران كه مي‌گويد: «هم‌اكنون در امتداد مرزهاي افغانستان چنان گروه‌هاي قدرتمندي مستقر شده‌اند كه سنگ را پرتاب كرده و سر خود را زير آن قرار مي‌دهند.» نمونه تفكري است كه بايد به جديت به آن نگريسته شود.
سر چشمه شايد گرفتن به بيل 
چو پر گشت نتوان گرفتن به پيل
خداوند ايران را از دروغ و دشمن و خشكسالي مصون نگه دارد.