گذری بر راهبرد اقتصاد‌محور پاکستان در تعامل با ایران

پیش از این، پاکستان بقا و امنیت خود را در گرو تهدید و تروریسم تعریف کرده بود، به گونه‌ای که با پرورش و تجهیز گروه‌های افراطی و ایجاد فضای ترس و منازعه، از این اهرم فشار بر دیگران و از جمله همسایگان استفاده کند. در عین حال، در سیاستی مزورانه با ادعای مبارزه با این تروریسم خودساخته یا خودحمایتگر، کمک‌های مالی، تسلیحاتی و معنوی کسب کند.
گذشت بیش از ۵۰ سال از این راهبرد به حاکمیت پاکستان اثبات کرد در دنیای نوین شرایط به گونه‌ای دیگر پیش خواهد رفت و تداوم این رویکرد نمی‌تواند ضامن بقای سرزمینی به نام پاکستان باشد. وقوع برخی تحولات همچون روی‌گرداندن کشور‌های عربی از جمله عربستان و امارات از پاکستان و ایجاد ائتلاف هند- اسرائیل- امارات، سیاست‌های خصمانه امریکا در زمان ترامپ در قبال پاکستان و چالش‌های اقتصادی این کشور با توجه به کاهش مشهود کمک‌های پیشین کشور‌های غرب و عرب، به این تغییر سرعت بخشید. در یک نگاه کلان، اسلام‌آباد همچنان در پی کسب بیشترین امتیاز از همه طرف‌هاست، اما پی برده است این کسب امتیاز صرفاً کمک مالی مستقیم، وام و تسلیحات نیست و باید به دنبال امتیازات بلندمدت هم باشد، از این رو، با اعلام رسمی راهبرد اقتصادمحور توسط ژنرال باجوا، فرمانده ارتش پاکستان در اسفند ماه ۱۳۹۹ مبتنی بر ایجاد صلح پایدار، توسعه تجارت و روابط درون‌منطقه‌ای، ایجاد مراکز سرمایه‌گذاری و عدم‌مداخله در امور داخلی کشور‌ها و همچنین اظهارات عمران خان، نخست وزیر وقت مبنی بر محوریت اقتصاد، این راهبرد جدید عیان شد.
بسیاری از تحلیلگران نسبت به این تغییر خوش‌بین نیستند و معتقدند با توجه به چارچوب فکری مسلط بر اذهان رهبران این کشور مبتنی بر مؤلفه‌های امنیتی و تعریف وجود کشور پاکستان با ابزار دشمن‌سازی (از هند)، امکان تحول راهبردی در سیاست خارجی اسلام‌آباد وجود نداشته و تنها ممکن است شاهد برخی تغییرات تاکتیکی در این باره باشیم. دو خطای فکری موجب این تحلیل می‌گردد؛ اول آنکه تغییر راهبرد پاکستان به معنای تغییر راهبران این راهبرد نیست، به این معنا که همچنان ارتش و نیرو‌های امنیتی پاکستان، سیاست خارجی این کشور را پیشرانی خواهند کرد، اما روش آن‌ها به گونه‌ای دیگر خواهد بود. دوم اینکه اقتصاد‌محوری، موجب کنار گذاشتن شاخص‌های دفاعی و نظامی در تعاملات با سایر کشور‌ها نخواهد بود بلکه همکاری در حوزه‌های دفاعی و نظامی با راهبرد امنیت‌محور دو مقوله جداگانه هستند، بنابراین تنها این رویکرد که تأمین امنیت خود در برهم زدن امنیت دیگران و گسترش بی‌ثباتی با بهره‌گیری صرف از گروه‌های تروریستی و افراطی باشد، تغییر می‌یابد.
تردیدی نیست نگرانی‌های امنیتی در پاکستان و بهره‌گیری از ابزار‌هایی که سال‌ها برای ایجاد و حفظ آن‌ها هزینه کرده، به سادگی قابل چشم‌پوشی نیست و به صورت مطلق کنار گذاشته نخواهد شد، اما تحول باید از نقطه‌ای از تاریخ این کشور آغاز می‌شد. دوره حکومت عمران خان، فردی که با حمایت ارتش حکمرانی بر این کشور را به دست گرفت، فرصتی تاریخی برای آغازی دیگر در پاکستان بود، از این رو، در این دوره به طور مشخص، نگاه پاکستان متحول شد که از جمله مهم‌ترین آن‌ها در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران بوده است. چنان که پیش از این، با وجود حفظ تعامل همیشگی تهران- اسلام‌آباد، چالش‌ها بر تقویت مناسبات سایه افکنده بود، طی دو سال اخیر ابعاد تعاملات مثبت دو سویه، جلوه بیشتری یافته است.


راهبرد جدید دولت پاکستان مبتنی بر تقویت تجارت و ارتباطات درون‌منطقه‌ای در کنار تحولاتی، چون روی کار آمدن طالبان و اطمینان نسبی پاکستان از وضعیت افغانستان (با وجود برخی چالش‌های جدید)، خروج امریکا از منطقه (شریک غیرقابل اعتماد پاکستان) و همکاری جامع ۲۵ ساله ایران و چین (نوعی اطمینان از نزدیکی بیشتر ایران به چین به عنوان دوست مشترک دو کشور و فاصله گرفتن از هند)، اسلام‌آباد را به سمت تقویت مؤلفه‌های اقتصادی و تجاری با ایران سوق داده است. به عبارت دیگر، پاکستان در یک فضای امنیتی مناسب، به راهبرد جدید خود عینیت بخشیده است.
افتتاح گذرگاه مرزی پیشین-‌مند در اردیبهشت ماه ۱۴۰۰، راه‌اندازی مجدد قطار اکو در دی ماه ۱۴۰۰ بعد از ۱۲ سال، امضای یادداشت تفاهم برای ایجاد شش بازارچه مرزی مشترک دو کشور در اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ و افتتاح اولین آن در اردیبهشت ماه ۱۴۰۲، برگزاری کمیسیون مشترک اقتصادی در سال ۱۴۰۱ بعد از پنج سال و افزایش خط انتقال برق به میزان ۱۰۰ مگاوات به پاکستان در اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ از جمله این موارد است. انجام هر کدام از این موارد طی دو سال اخیر در حالی که طی سال‌ها بی‌نتیجه مانده بود، اتفاقی نیست.
البته سه موضوع در این باره مورد توجه است؛ اول، پاکستان در حوزه‌های غیرحساسیت‌زا آماده همکاری اقتصادی بوده و در مواردی مانند خط لوله گاز آن را منوط به کسب مجوز امریکا دانسته است. دوم، گروه‌های تروریستی کاملاً منهدم و حذف نشده و همچنان، هرازگاهی شاهد حملات تروریستی از خاک پاکستان هستیم که مورد اخیر آن به حمله سراوان و کشته شدن پنج سرباز ایرانی مورخ اردیبهشت سال جاری مربوط می‌شود. سوم، امکان تخریب مناسبات تهران- اسلام‌آباد توسط طرف‌های ثالث باقی است، از این رو، گام‌های پاکستان در جهت بهبود تعاملات اقتصادی و تجاری دو کشور مؤثر است، اما به معنای نادیده گرفتن قصورات و کاستی‌های این کشور مانند حملات تروریستی نیست. به هر حال، اسلام‌آباد برای تغییر کامل راهبرد و رویکرد سیاست خارجی خود به زمانی طولانی به اندازه ۵۰ سال سابقه حکومتداری پیشین خود نیاز دارد، اما تفکر مبتنی بر تحول و آغاز این تحول در پاکستان کلید خورده است.