ای «شمس توس (ع)» جلوه کن و جان عاشقان - سوی رضا ببر که رضایت، رضای اوست

رودسری – جان‌های ما به پنجره فولادت دخیل بسته و شفا می‌خواهد از تو که رحمت خداوند بر اهل زمینی. امروز نورت عالم‌گیر است و وجودت شفابخش درد و شوینده زنگار از دل‌هایی که گرفتارند به درد سرگشتگی در جهانی که می‌فریبد فرزندان آدم را. امروز، روز رهایی است، رهایی از آن درد جانکاهی که درمانش در نگاه توست، رهایی از آن حصاری که تو آن را در هم می‌شکنی. یا غریب‌الغربا! من آن زائرِ سائلی هستم که در روز ولادتت، از دور یا نزدیک، مشتاقم به شفاعت تو و مهربانی پروردگار. بشارت رسیده است به اهل عشق و وفا؛ آمد آن مسیحا دمی که از نفس قدسی‌اش، غم‌ها پایان پذیرد. آمد او که ضریح پرنورش، میزبان دست‌هایی است که عشق آورده‌اند و نیاز می‌طلبد. یا اباالحسن(ع)! یا علی بن موسی‌الرضا(ع)! سال‌هاست که عارفان و دلدادگان راه کمال، مسیر وصال به درگاه رب جلیل را از جاده‌ای می‌جویند که از میان گذرگاه مشهد تو می‌گذرد؛ قرن‌هاست که طنین دلکش نقاره حرمت، فریاد توحید را در گوش موحدان زمزمه می‌کند. یا ضامن آهو! دل هایمان را به ضریح منورت گره زده‌ایم و آرزوهایی داریم به ظاهر دست نیافتنی که در جوار تو، در حریم پر از صفا و معنویت تو، همه آن ها را دست‌یافتنی می‌بینیم. در روزی که فرشتگان به زمین فرود می‌آیند، در روز میلاد پربرکتت، دستمان را بگیر؛ دست زائرانی که به امید اجابت دعای شان به درگاه الهی، در خانه تو را زده‌اند. دعا کن خداوند بپذیرد دعایی را که چاشنی آن، محبت و ارادت به توست. یا وجیهاً عندا...، اشفع لنا عندا... .         نهضت ثامن‌الائمه (ع)برای نجات «شبهه‌زدگان» در گفت ‌وگو با آیت‌ا... یوسفی غروی، استاد برجسته تاریخ اسلام، دلایل کمتر گفته شده حضور امام رضا(ع) در خراسان را بررسی کرده ایم   جواد نوائیان رودسری -  حرکت امام رضا(ع) از مدینه به مرو، هر چند با اجبار و اصرار مأمون انجام شد، اما این‌گونه نبود که ثامن‌الحجج(ع) بدون برنامه و بی‌هدف راهی ایران شود. آن‌حضرت در جایی که همه محدودیت و ناتوانی از انجام کار را می‌دیدند، فرصتی مغتنم را می‌دید که می‌شد با اتکا به آن، کارهای بزرگ را سامان داد و جامعه اسلامی را از پیچ‌های سخت گذراند. دوران امامت آن‌حضرت، مصادف با شکل گرفتن موج‌های فکری و اعتقادی در جامعه بود. معتزله به عنوان یک جریان فکری توانست جایگاه قدرتمندی پیدا کند و با توجه به حمایت مأمون از این جریان، روز به روز بر نفوذ خود بیفزاید. از سوی دیگر، با حمایت خلفای عباسی، نهضت ترجمه آثار یونانی، سریانی و هندی در جهان اسلام شکل گرفت و با انتشار این آثار، شبهات جدیدتر و شدیدتری طرح ‌شد که نیازمند پاسخگویی مستند و فوری بود. به همین دلیل، امام رضا(ع) کوشید تا با وجود همه محدودیت‌ها، از اندک فرصت دیدار با مردم یا مناظره با حکما و دانشمندان دیگر مذاهب و ادیان، برای دفاع از مرزهای اعتقادی مسلمانان استفاده کند. در سالروز ولادت باسعادت آن امام همام و در گفت‌وگو با استاد برجسته تاریخ اسلام، آیت‌ا... محمدهادی یوسفی غروی به بررسی دقیق‌تر این مسئله و نیز، نهضت فرهنگی ثامن‌الحجج(ع) در ایران و به ویژه خراسان پرداختیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.   دوران امامت امام رضا(ع) از هر نظر، دورانی حساس و خاص است؛ هم از منظر اعتقادی و هم از لحاظ سیاسی. لطفاً درباره این موضوع که باید آن را مقدمه‌ای برای ورود به بحث اصلی بدانیم، توضیحاتی بفرمایید.  اوایل دوران امامت حضرت رضا(ع) با اواخر حکومت هارون عباسی مصادف بود، اما بیشتر دوران امامت آن‌حضرت در زمان فرزند هارون، یعنی مأمون سپری شد و طبعاً برای تشریح وضعیت جامعه معاصر امام(ع)، باید به بررسی اقدامات مأمون بپردازیم. مأمون در میان خلفای جائر عباسی، از نظر علمی سرآمد بود. آدمی بود که اطلاعات و دانش خوبی داشت و در ظاهر تظاهر به علم‌دوستی می‌کرد و البته می‌دانیم که در اندیشه او، غلبه با نقشه‌های سیاسی و قدرت‌طلبی بود و پسر هارون، از هر ابزاری، حتی همین علم‌دوستی، در مسیر کسب منافع سیاسی و قدرت‌طلبی خودش بهره می‌برد. در هر حال، این ویژگی علم‌دوستی در مأمون، موجب شد که او، نسبت به دیگر خلفای عباسی، به علوم و فنون توجه بیشتری داشته‌باشد. مخصوصاً با توجه به این‌که در دوران مأمون، گروه‌ها و نحله‌های فکری انحرافی، با توسل به شیوه‌های مختلف، سعی داشتند اندیشه‌ها و افکار الحادی خودشان را به عنوان رقیبی تازه در برابر اندیشه ناب اسلامی مطرح کنند، دوره حکومت وی، در عرصه اعتقادی، به دوره‌ای حساس تبدیل شد. در همین زمان، فلسفه یونانی هم به کشورهای اسلامی راه یافت؛ مأمون افرادی را که در ترجمه کتاب‌های هندی، سُریانی، فارسی و به ویژه یونانی مهارت داشتند، به کار گرفت تا به ترجمه آثار مختلف علمی و فرهنگی، به خصوص کتاب‌های طبی و فلسفی بپردازند. از سوی دیگر، در دوران مأمون، برخلاف دوران پدرش هارون که هرکس به تأمل و بحث درباره مباحث دینی می‌پرداخت، جزو زندیقان به حساب می‌آمد و مجازات می‌شد، مذاهب فکری و عقیدتی اسلامی، به اوج شکوفایی خود رسیدند؛ مذهب معتزله که پیرو دقت و تعقل در احادیث و مسائل دینی بود، گسترش یافت. برخی معتقدند که یکی از دلایل مأمون برای انتقال امام رضا(ع) از مدینه به مرو، تلاش برای انتقال مرکزیت علمی جهان اسلام به پایتختش بوده‌است. این دیدگاه البته چندان وجهی ندارد و همان‌طور که گفتم، بسیاری از رویکردها و اقدامات مأمون، جنبه سیاسی داشت و طرحی فریبکارانه برای تقویت کردن جایگاه و قدرت او بود؛ با این حال، همین اقدام، فضا را برای رشد و شکوفایی علمی و فکری فراهم کرد و امام رضا(ع) نیز، از همین فرصت برای مقابله با جریان‌های فکری انحرافی بهره برد و موفقیت‌های بزرگی به دست آورد که البته، خوشایند دستگاه خلافت عباسی نبود و باعث شد، مقام و منزلت امام(ع)، بیش از گذشته نزد مسلمانان و حتی پیروان دیگر ادیان آشکار و معلوم شود.   مشهور است که مأمون برای تقویت جایگاه سیاسی و تقویت قدرت خودش، حتی به ژست‌های عوام‌فریبانه رو می‌آورد و می‌کوشید خود را فردی زاهد جلوه دهد. همین‌طور است اما با وجود این به قول شما ژست‌ها، مأمون و کلاً دستگاه خلافت در جلب نظر عموم مردم، به ویژه طبقات پایین چندان مؤثر عمل نکرد. مشکلات اجتماعی که در هر دوره تاریخ می‌شود رد و نشانی از آن‌ها یافت، در این دوره به شکلی آشکار و بسیار گسترده دیده می‌شد. مأمون خلافتش را با کشتن برادرش امین شروع کرد. جنگ‌های دو ساله پسران هارون برای کسب کرسی خلافت، جهان اسلام را به آشوب کشید و فتنه‌های زیادی برپا شد. راه‌های منتهی به مکه، به دلیل همین شورش‌ها، به شدت ناامن بود و این ناامنی زندگی مردم را تحت تأثیر قرار می‌داد. حجاج دیگر نمی‌توانستند برای انجام مناسک، خودشان را به مکه برسانند. از سوی دیگر، مفاسد مالی بسیار گسترده که از دوران خلافت هارون آغاز شده بود، در دوره امین و مأمون، حالتی افسارگسیخته به خودش گرفت. اتخاذ رویکردهای فریبکارانه مأمون برای زاهد جلوه دادن خودش، به همین دلیل بود. او سعی می‌کرد در حالی که مفاسد علنی دستگاه خلافت، اسباب انزجار عمومی مردم را فراهم آورده‌است، خودش را به افق اخلاقی امام رضا(ع) نزدیک نشان بدهد و با این‌که دستش به خون ولی‌خدا آلوده بود، کارش به جایی رسید که «ابوالعطائیه» شاعر و رفیق شب‌نشینی‌ها و لهو و لعب‌هایش را صاحب مراتب روحانی معرفی کرد و به او دستور داد در ورودی دروازه بغداد، برای خودش کوخی بسازد و در آن با کوزه‌ای آب و قرصی نان جو زندگی کند و از این طریق، به مردم بفهماند که دربار خلافت و شخص خلیفه، حامی چنین رویکرد زاهدانه ای است و در میان جامعه، آبرویی برای خودش دست و پا کند؛ اما خب، این رفتارها نمی‌توانست چهره واقعی دستگاه خلافت را از مردم پنهان کند. حضور امام رضا(ع) در مرو و نهضت فرهنگی آن حضرت، یکی از اصلی‌ترین ضربه‌ها را به رویکردهای فریبکارانه و عوام‌فریبانه مأمون و درباریانش وارد کرد.   برگردیم به موضوع سفر اجباری امام رضا(ع) از مدینه به مرو و پذیرش ولایتعهدی. ثامن‌الحجج(ع) برای تبدیل این تهدید آشکار به یک فرصت طلایی، از چه راهبردی استفاده کرد؟ ببینید، من معتقدم که مسئله پذیرش ولایتعهدی را نباید تنها از بُعد تهدید و ایجاد محدودیت، یعنی همان رویکردی که مأمون به دنبالش بود، نگاه کنیم. امام(ع) با وجود اجبار در سفر و نیز، قبول ولایتعهدی، عملاً با هجرت خودش، به جهاد در جبهه مبارزه با تفکرات الحادی شتافته بود؛ این هم وجه مهمی از سفر امام رضا(ع) به ایران است که ما باید به آن توجه داشته‌باشیم و آن را در بررسی راهبرد امام رضا(ع)، در راستای تقابل با دستگاه جائر خلافت، مد نظر قرار دهیم. بنابراین، ورود امام(ع) به خراسان، برای نبرد با انحرافات فکری و عقیدتی و پاسخگویی به نیاز فوری جامعه برای تعدیل و برطرف کردن مسائلی هم بود که افکار عمومی را درگیر خود می‌کرد. این راهبرد، بخشی از مسئولیت الهی امام(ع) نیز، محسوب می‌شد. آن‌حضرت بر خود لازم می‌دانست که پاسخگوی چنین مسائلی باشد و شبهه را از ذهن شبهه‌زدگان پاک کند. به همین دلیل، برخورد ثامن‌الائمه(ع) با مردم و پرسش‌های آن ها، بسیار عقلانی، مستند و مستدل است و می‌کوشد از طریق تفهیم مبتنی بر منطق، افراد سوال‌کننده و شبهه‌زده را به اقناع فکری برساند. این مسئله را حتی می‌شود در برخورد امام رضا(ع) با اشخاص عادی جامعه نیز، مشاهده کرد؛ وقتی این‌ها یک سوال شرعی ساده از آن‌حضرت می‌پرسیدند، امام(ع) جواب معمولی و مختصر نمی‌داد؛ از پایه شروع می‌کرد و با توضیح کامل و جامع، ریشه‌های حُکمی را که قرار بود به فرد ارائه کند، شرح می‌داد. نمونه چنین رویکردهایی را می‌توان در گزارش‌های روایی کتاب‌های مهمی مانند «عیون اخبارالرضا(ع)» دید.  از سوی دیگر، گفت‌وگو، مباحثه و مناظرات حضرت رضا(ع) با بزرگ ترین علما و دانشمندان آن عصر، باعث شد که اولاً شخصیت و جایگاه بی‌بدیل آن‌حضرت در عرصه علم بر همه عیان شود و ثانیاً، حضور آن حضرت در خراسان، این ناحیه را به یکی از پویاترین کانون‌های علمی جهان اسلام و به خصوص جهان تشیع تبدیل کرد؛ تا جایی که در قرن‌های بعد، حتی حملات و ویرانی‌های حاصل از هجمه مهاجمان گوناگون، نتوانست به این شاخص آسیب اساسی وارد کند.         امام رضا(ع)؛ امام عدالت برای همه  گفت‌وگوی اختصاصی خراسان با دکتر شیخ محمد العاصی، امام جماعت مرکز اسلامی واشنگتن   غفوریان - «امام» واژه‌ای قرآنی و دارای مفهومی عمیق و حتی چند وجهی است؛ آن‌گونه که درک معنای آن، به جایگاه اطلاقش بستگی دارد. در منظومه فکری شیعه، امام، رهبری است که با تأسی به او در فکر و عمل، می‌توان در دنیا و آخرت، در مسیر هدایت گام برداشت. با این حال، امام تنها در بُعد فردی   تأثیرگذار نیست و جایگاه ویژه و بی‌بدیل او در تعدیل و تصحیح بُعد اجتماعی بشر را نمی‌توان ندیده گرفت. بر این اساس، امام پرچمدار برقراری عدالت، در همه ابعاد آن، در جامعه انسانی است و چنین جایگاهی، در مرزهای عقیدتی محدود نمی‌شود. به همین دلیل، دکتر شیخ محمد العاصی، امام جماعت مرکز اسلامی واشنگتن و نویسنده تفسیر  هفت جلدی بر قرآن کریم و به زبان انگلیسی، اعتقاد دارد که امام رضا(ع)، امامِ همه انسان‌هاست، امامی که عدالت را برای همه بشریت می‌خواهد. با دکتر العاصی که یکی از منتقدان جدی تفکرات وهابی و تفرقه‌افکنانه در جهان اسلام است، هم‌کلام می‌شویم تا در این باره بیشتر بدانیم و او که مهمان اجلاسیه کنگره جهانی امام رضا(ع) در مشهد است، به پرسش‌های ما در این زمینه پاسخ می‌دهد.   شما معتقدید که مفهوم امامت، مفهومی بسیار گسترده و وسیع است و در توضیح و بررسی جایگاه امامت امام رضا(ع) بر این مسئله تأکید دارید. به عنوان شروع بحث، خوب است که در این‌باره توضیحاتی ارائه بفرمایید. سوال مهم و اساسی این است که وقتی می‌گوییم امام رضا(ع)، امام است، چه معنایی دارد؟ پاسخ به این پرسش، حول محور تعریف واژه «امام» می‌گردد. چطور می‌توان به تعریفی رضایت‌بخش و خاص از واژه «امام» رسید، وقتی خود این واژه دارای انعطاف زبان شناختی و ابعاد فرقه‌ای است؟ بیشتر تعاریف موجود از واژه «امام» محصول قرن‌ها سیاست‌ورزی و انباشت سنن مختلف است. خوب است بدانید که واژه «امام» هفت مرتبه، شکل جمع آن، یعنی واژه «ائمه» نیز، پنج مرتبه در سرتاسر قرآن کریم، تکرار شده است. مطالعه دقیق آیات مربوط ، به ما می‌گوید که واژه «امام»، یعنی رهبر یا فردی در جایگاه قدرت. به‌علاوه، این رهبر یا شخص در قدرت، می‌تواند فردی باشد دارای اصالت و مشروعیت یا متظاهر و جائر. بنابراین، تاجایی که محتوای زبانی واژه مدنظر باشد، قداست ذاتی برای واژه «امام» وجود ندارد. از سوی دیگر، خوانش دقیق‌ آیه ۱۲۴ سوره بقره (وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ) روشن می‌کند که همه فرزندان پیامبران، به‌صرف وراثت، تقدس ندارند؛ چراکه این آیه، شامل حال بدکاران، گمراهان و ظالمان نمی‌شود. جایگاه رهبری فرزندان انبیا ، میراثی شخصیتی است و نه ژنتیک. این موضوع، مرزبندی بسیار مهمی را میان مدعای نژادپرستانه قوم اسرائیل به‌سبب نسب پیامبری یا کاهنی با نسبت دادن خود به پیامبران و امامان در اسلام نشان می‌دهد. بنابراین، در احیای تفکر قرآنی، باید توجه داشت که واژه «امام» ذاتاً «تقدس» ندارد، بلکه متن قرآن است که [ازطریق اعطای کاربرد ویژه،] به آن قداست و معنا می‌بخشد. مثلاً، ذکر این واژه در کنار لفظ جلاله «ا...» (جل جلاله) ‌به ما می‌گوید که خداوند سبحان، حضرت ابراهیم (صلوات ا... علیه)‌ را «امام» معرفی فرموده است. در آیه ۱۲۴ سوره بقره، واژه «جاعلک» دلالت بر این وضع دارد (من تو را پیشوای مردم قرار دادم) درحالی‌که به‌جای این واژه، وجود کلماتی مانند «خالقک» (من تو را خلق کردم تا پیشوای مردم باشی)‌ می‌توانست معنای دیگری متبادر کند. این تفاوت نشان‌دهنده آن است که اراده حق‌ تعالی در عزم ابراهیم (ص)‌ گنجانده شده‌است. هماهنگی فرمان خداوند با اراده ایثارگرانه ابراهیم (ص)، ابراهیم را از ویژگی برخوردار می‌کند که او را امام برحق و بری از ظلم و گناه می‌کند.   به اعتقاد شما مسئله عدالت خواهی برای همه انسان‌ها، چگونه در مفهوم امامت مستتر است؟ برای پاسخ به این پرسش، دوباره به آیه 124 سوره بقره بر می‌گردم. این آیه به ما می‌گوید که ابراهیم(ص) برای رهبری خلق تربیت شده است و نه فقط رهبری ایمان‌آورندگان. چنین امام منصوب و ذوعزتی، بالطبع آرزومند داشتن رهبران آینده (ائمه) در ذریه خویش است.بنابراین، با خضوع تقاضا می‌کند که رهبران بعدی از نسل او ظهور کنند، اما پاسخی که از عرش دریافت می‌کند این است که «عهد من شامل حال ظالمان نمی‌شود». این امر به‌روشنی نشان می‌دهد که والاترین معیار لازم برای رسیدن به مقام امامت، مبارزه‌طلبی علیه ظلم و مقاومت سرسختانه با نابرابری و جور در کنار دیگر ویژگی‌ها، توانمندی‌ها و تجربیات یک رهبر قبل (پیامبری) یا بعد (امامت) ظهور خاتم الأنبیاء(ص) است. هرچه تقابل‌جویی با نظام جور و اقدامات ظالمانه آن بیشتر باشد، امام بیشتر از دیگر منتقدان که فقط می‌توانند در حد نظری یا بالقوه رهبر باشند، متمایز می‌شود. امام رضا(ع)، همچون دیگر ائمه علیهم‌السلام، به آموزه‌های اسلامی پایبند ماند و باتوجه به شرایط زمانی و مکانی عصر خود، به مقابله با بی‌عدالتی پرداخت، هرگز هیچ‌یک از رژیم‌های وقت را تأیید نکرد و به آن ها نپیوست؛ حال آن‌که در تاریخ اسلام، موارد بسیاری وجود دارد که حکام چنین نبودند. واقعیت غم‌انگیز درباره این دوگانگی تاریخ اسلام این است که برخی از  مسلمانان منفعلانه نسبت به حقایق و اصول بی‌توجه مانده یا در جهت منافع خود، در مقابل آن سکوت کرده‌اند. نتیجه تجاهل جمعی و تاریخی و تعصب ما، همواره مانع از آن شده است که بخش گسترده‌ای از مسلمانان درک کنند که چرا خلفای پس از پیامبرخدا(ص)، در ادوار مختلف تاریخی، هیچ وقت به عنوان «امام» شناخته نشدند؟   دستاورد این تحلیل چیست؟  می‌خواهم بگویم که ائمه مسلمانان را، نه از روی تاریخ‌نگاری‌های فرمایشی و تکراری حُکّام یا نقل‌های تفرقه‌افکن، بلکه از طریق تاریخ انبیای قرآن که قابلیت انطباق با تاریخ امامان را دارد، ‌باید شناخت. لازمه این کار، ایجاد خوانشی دوباره و صحیح از واژگان قرآنی است. تاریخ صدها ساله استعمار و امپریالیسم از خارج و سوءاستفاده از قدرت در داخل، توان تفکر و تدبر صحیح و شایسته در آیات قرآن و شخصیت پیامبر(ص)‌ را از ما گرفته است. بسیاری از مسلمانان جهان، درگیر تعصبات مذهبی، اختلافات قومی، تغییرات عرفی و پیروی از ایده‌های لیبرال هستند.   برگردیم به پاسخ پرسش اولی که شما مطرح کردید؛ آیا امام رضا(ع) فقط امام شیعیان است؟ پرسشی بسیار مهم و راهبردی است؛ آیا خاتم‌الانبیا (ص) ‌فقط پیامبر مسلمانان است؟ آیا امام رضا(ع) تنها امام شیعیان است؟ چه احساسی در برابر این گزاره شرق‌شناسان دارید که محمد (ص)‌ تنها پیامبر مسلمانان است؟ آیا محمد (ص)‌ پیامبر عالمیان و پیام‌آور عدالت برای همه و بی‌عدالتی برای هیچ‌کس نیست؟ نظر شما درباره ادعای شرق‌شناسان _و البته برخی از مسلمانان_ مبنی‌ بر این که امام رضا(ع) تنها امام شیعیان است، چیست؟ مگر نه این‌که امام رضا(ع)، امام همه عالمیان است؟ امام عدالت برای همه و بی‌عدالتی برای هیچ‌کس؟   تأثیر این مسئله که بپذیریم امام رضا(ع)، امام همه انسان‌هاست، بر رویکردهای فردی و اجتماعی ما چیست؟  ببینید، یقیناً امام رضا(ع) شخصاً دوباره برای مقابله با بی‌عدالتی، ظلم و استبداد ظهور نخواهد کرد؛ آن‌حضرت به شهادت رسیده‌است؛ اما کسانی که خود را پیرو امام رضا(ع) و دیگر امامان علیهم‌السلام می‌دانند، می‌توانند منادی  مبارزه با بی‌عدالتی در عالم باشند. مبارزه حقیقی و عملی با نابرابری نژادی، تمامیت‌خواهی شرکتی و صهیونیسم و امپریالیسم، یکی از راه‌های اصلی تبلیغ رهبری امامان است که موج آگاهی را به مستضعفان عالم خواهد رساند، به کسانی که امید عدالت را زنده نگه داشته‌اند، جان دوباره خواهد بخشید، و فرصت‌طلبان و مزدورانی که «دین» را سرپوشی برای مقاصد شیطانی و توطئه‌های پنهانی قرار می‌دهند، رسوا خواهد کرد. زمانی که ما مسلمانان قادر به دیدن و فهمیدن و بعد، معرفی و ترسیم ائمه به‌عنوان رهبران همه عالمیان و نه فقط یک گروه، فرقه یا دین باشیم، خواهیم توانست بر جهل غلبه کنیم و بر تفرقه فائق آییم. زمانی که درک بی‌شائبه‌ای از واقعیت رهبران خود بعد از پیامبر(ص) کسب کنیم و به‌دور از اختلافات فقهی و شکاف‌های فرهنگی و مذهبی، اذعان کنیم که پیام آن ها جهان‌شمول است، آن زمان است که شک ندارم، خواهیم دانست امامان چه کسانی بوده‌ و هستند. با چنین ادراک تازه و منسجمی است که می‌توانیم به‌دور از ‌تعصب و خودمحوری به جهانیان اعلام کنیم: «عدالت برای همه، بی‌عدالتی برای هیچ‌کس».