مرثیه‌ای برای عاشقان سینه چاک سلبریتی!

پدیده سلبریتیسم هر روز ابعاد تازه‌ای پیدا می‌کند. رسانه‌ها سلبریتی‌سازی می‌کنند و هر روز زندگی چهره تازه‌ای را در ویترین قرار می‌دهند تا مخاطب جذب کنند. مخاطبان اصلی این سلبریتی‌های ساخته‌شده از سوی جریان‌های رسانه‌ای هم نوجوانان و جوانانی هستند که در خلأ معرفی الگو‌های مناسب و در دسترس، از این سلبریتی‌ها برای خودشان بت می‌سازند و با دنبال کردن صفحات این افراد در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی در ذهن و تخیلشان با آن‌ها زندگی می‌کنند. اینگونه می‌شود که خبر ازدواج یکی از این سلبریتی‌ها باعث آشفتگی گروهی از طرفدارانش می‌شود. درست همان‌هایی که در ذهن و خیالشان با این سلبریتی زندگی می‌کردند و حالا احساس می‌کنند او را از دست داده‌اند و هر یک به گونه‌ای این فقدان را به عزا می‌نشینند! این بار هم منبع فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی است؛ اینکه چند دختر نوجوان با انتشار خبر ازدواج یکی از سلبریتی‌ها دچار بحران روحی شده و دست به کار‌های خطرناکی زده‌اند. خبری که البته در تماس با اورژانس تهران تأیید نشد، اما صرف‌نظر از اینکه حادثه خودکشی دو، سه دختر نوجوان در واکنش به این ماجرا درست باشد یا یکی از جنجال‌سازی‌های رسانه‌ای معمول که در حواشی سلبریتی‌ها می‌چرخد تا آن‌ها را همیشه در صدر توجهات قرار دهد، پدیده سلبریتیسم و توجه و گرایش افراطی برخی از گروه‌های سنی و اجتماعی به این افراد به عنوان یک پدیده اجتماعی قابل‌واکاوی است.
حق با نوجوان‌هاست
بیایید خودمان را جای نوجوانانی قرار دهیم که جذب سلبریتی‌ها و زندگی ویترینی آن‌ها می‌شوند. وقتی ظرف انتخاب‌های یک نوجوان در الگوبرداری از افراد مختلف در رسانه‌ها محدود باشد، آن‌ها ناگزیرند صرفاً به ویترین موجود یعنی افرادی که بیشتر در رسانه بازنمایی می‌شوند، توجه کنند. نهاد‌های تربیتی و فرهنگ‌ساز ما الگوی دیگری را ارائه نداده و معرفی نکرده‌اند. خانواده، مدرسه و سایر نهاد‌های تربیتی برای نوجوان ظرف متنوعی از الگو‌های رسانه‌ای و الگو‌های واقعی را ایجاد نکرده‌اند. پس طبیعی است همان جنسی که در ویترین وجود دارد با هر کیفیت و قیمتی که ارائه شود، مورد پذیرش وی قرار گیرد. از سوی دیگر سلبریتی‌ها مدام از زندگی خودشان محتوا به اشتراک می‌گذارند و همین سبب می‌شود هوادارانشان به آن‌ها احساس نزدیکی کنند و برای نوجوانان هوادارشان تبدیل به غریبه‌های صمیمی می‌شوند. در چنین شرایطی نوجوان در اوج دوره تخیل و خیال‌پردازی به سر می‌برد و در گروه‌های هواداری در فضای مجازی مدام با سلبریتی‌های مورد علاقه اش رؤیاپردازی می‌کند و این احساس به او دست می‌دهد که در یک ارتباط صمیمانه و گاهی عاشقانه با سلبریتی‌ها است. هواداران ممکن است حتی خودشان را در درام‌های عشقی یا ازدواج و زندگی مشترک با سلبریتی‌های مورد علاقه‌شان تصور کنند.
فضای رسانه‌ای و مجازی این امکان را به هواداران می‌دهد که به صورت مداوم، این خیال‌پردازی‌ها را امتداد دهند، اما وقتی با دنیای واقعی مواجه می‌شوند، هضم این تعارض و تضاد‌ها میان فانتزی‌های ذهنی با دنیای واقعی بسیار سخت می‌شود.


روند رسانه‌سالاری و سلبریتی‌سازی رسانه‌ای
محسن نصری، جامعه‌شناس در گفتگو با «جوان»‌تحلیلش از پدیده گرایش افراطی نوجوانان به سلبریتی‌ها را با چنین مقدمه‌ای همراه می‌کند: «یکی از ویژگی‌های اصیل زندگی انسان‌ها بر اساس فطرت، زندگی اجتماعی کنش و واکنش اجتماعی است.»
به گفته وی اگر سیر تحولات جامعه ایران را از چند دهه گذشته تا به امروز بررسی کنیم، می‌بینیم که در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی تعامل انسان‌ها با یکدیگر در درون نهادی مثل خانواده شکل سنتی داشت. افراد زیر کرسی در کنار هم می‌نشستند، همدیگر را می‌دیدند با هم تعامل داشتند و گفتگو می‌کردند. خیلی از مسائل و مشکلات هم در همین دورهمی‌ها و طی گفتگو با همدیگر حل می‌شد. بعد از پیروزی انقلاب با ورود تلویزیون به خانه‌ها افراد در کنار هم، اما روبه‌روی تلویزیون می‌نشستند و همدیگر را نمی‌دیدند و با هم گفتگو نمی‌کردند و با آمدن تلویزیون در خانواده‌ها همه توجه‌ها به تلویزیون بود. در نهایت در دو دهه گذشته با آمدن فضای مجازی افراد کنار هم هستند، اما هر یک از اعضای خانواده به صورت منفرد سرشان به فضای مجازی گرم است و ما از یک زندگی اجتماعی کنار هم که با هم گفتگو می‌کردیم و همدیگر را می‌دیدیم به جامعه‌ای تبدیل شدیم که نه همدیگر را می‌بینیم و نه با هم گفتگو می‌کنیم و نه کنار هم هستیم! تحولات اجتماعی این تغییرات را در سبک زندگی ما ایجاد کرده‌است.
این جامعه‌شناس می‌افزاید: «از سوی دیگر روزگاری خانواده‌های ما مردسالار بودند و مرد خانواده برای تمام خانواده تصمیم می‌گرفت و پدر‌سالاری و مرد‌سالاری بود. بعد از پیروزی انقلاب و ارتقای شخصیت و ارزش‌های زن به سمت زن‌سالاری رفتیم و زن برای خانواده تصمیم می‌گرفت و مرد و فرزندان تابع مادر و زن بودند. سپس به فرزند‌سالاری رسیدیم که فرزندان برای خانواده تصمیمی می‌گرفتند و پدر و مادر باید تابع فرزندان باشند، اما حالا فضای مجازی و فضای رسانه‌ای به شرایطی رسیده است که خانواده‌های ما نه مردسالارند، نه زن‌سالار و نه فرزند‌سالار بلکه رسانه‌سالاری در جامعه شکل گرفته و خانواده‌های ما و سبک زندگی‌شان تابع رسانه‌هاست.»
غلبه نور، حرکت و صدا بر تفکر!
از نگاه نصری ما امروز در شرایطی هستیم که در جنگ شناختی و ادراکی، قدرت رسانه و نور، حرکت و صدا برای سبک فکری و سبک زندگی و رفتاری ما تأثیر گذاشته و ارزش‌ها را ضد ارزش و ضد ارزش‌ها را ارزش می‌کند. وقتی چنین فضایی به وجود می‌آید، تربیت جایگاه خودش را از دست می‌دهد؛ چه تربیتی که در نهاد خانواده بوده و چه تربیتی که باید در نهاد‌های آموزشی و دانشگاه‌ها صورت بگیرد و همچنین تربیتی که نهاد‌های حکومتی باید انجام دهند همه این‌ها کمرنگ می‌شوند.
نتیجه این ماجرا می‌شود اینکه سبک زندگی غربی و نگاه و تفکر هالیوودی در ایران و کشور‌هایی مانند ایران توسعه پیدا می‌کند و فضایی را شکل می‌دهد که ما به جای اینکه بر اساس عقلانیت و مبانی دینی تابع حق باشیم و حق را از باطل تشخیص دهیم، یک هنرپیشه و بازیگر آنچنان به وسیله رسانه برای ما برجسته و بزرگ می‌شود که این سلبریتی برای ما الگو می‌شود. دیگر نه پدر، نه مادر و نه اعضای خانواده هیچ‌کدام برای نوجوان ما مهم نیستند و همه چیز می‌شود یک هنرپیشه یا سلبریتی!
استثنائاتی که هشیار نباشیم به قاعده تبدیل می‌شود!
استثنائات در همه چیز و همه جا وجود دارد، اما نمی‌توان از بعد هشداری همین موارد استثنایی هم به سادگی عبور کرد. از نگاه نصری هم باید حواسمان باشد اتفاقاتی از این دست، استثنائاتی است که در جامعه ما اتفاق افتاده و افرادی با تفکر و سبک زندگی غربی و وارثان گروه‌های رسانه‌ای که هالیوود را محور قرار می‌دهند و فیلم‌هایی را خوب و هنرپیشه‌هایی را حرفه‌ای معرفی می‌کنند که در جشنواره‌ها از آن‌ها تجلیل شده‌است، می‌خواهند استثنائاتی را که در جامعه وجود دارد، به قاعده تبدیل کنند و بگویند کل جامعه ما، کل مردم ما و کل جوانان ما اینگونه هستند. در حالی که ممکن است یکی، دو مورد اتفاقات این‌چنینی در کل کشور ۸۵ میلیونی ما رخ داده‌باشد، اما آنقدر فضای مجازی روی آن مانور می‌دهد که این استثنا در جامعه ۸۵ میلیونی به مسئله اصلی تبدیل می‌شود. این جامعه‌شناس تأکید می‌کند: «این استثنائات هم تحت‌تأثیر تربیت رسانه غربی و فضای هالیوودی اتفاق افتاده است.»
نصری در عین حال این را می‌پذیرد که اگر حواسمان نباشد، ممکن است سبک زندگی و مسیر تفکر ما به سمتی برود که این استثنائات به قاعده تبدیل شود!
وی می‌افزاید: «اینکه در نظام آموزش و تربیت ما باید اصلاحاتی رخ دهد، امری انکارناپذیر است. متأسفانه ما هم در نظام تربیت در خانواده و هم در نهاد آموزش و پرورش، رسانه‌ها و بقیه نهاد‌های آموزشی در حوزه تربیت و فرهنگ سرمایه‌گذاری مناسبی نداشته‌ایم و دیگرانی از چند هزار کیلومتر آن طرف‌تر، برای تربیت، فرهنگ، هنجار و ارزش‌های ما و نسل جوان و نوجوانمان تصمیم می‌گیرند. این نشان می‌دهد ما یک‌سری کوتاهی‌هایی انجام داده‌ایم و باید تغییراتی داشته باشیم. از طرف دیگر جامعه ما باید هوشیار باشد، اگر هم کوتاهی‌هایی داریم، دلیل نمی‌شود سبک زندگی خودمان را از دست بدهیم. امروز بازیگران هالیوودی در حال افشاگری‌هایی علیه این سبک زندگی و در حال جدایی از چنین شیوه‌ای هستند و ما نباید همان مسیر را ادامه بدهیم.»