نگران محتوای فیلم‌ها باشیم یا تجهیز سالن‌ها؟!

فکر کنید همه شهر‌ها و استان‌های ایران دارای بهترین و مجهزترین سالن‌های سینمایی مطابق با به‌روزترین استاندارد‌های جهانی شوند و در دنیای هوش مصنوعی این سالن‌ها ظرفیت میلیون‌ها ایرانی را برای تماشای فیلم داشته باشند، اما در مقابل سینمای ایران به موازات این رشد در سالن‌سازی، تولیدات فاخر و متناسبی برای پخش نداشته باشد. در این صورت چه اتفاقی می‌افتد؟ یا این سالن‌ها و سینما‌ها به‌طور عادی به سمت تعطیلی می‌روند و به‌تدریج به ساختمان‌هایی مخروبه و فرسوده تبدیل می‌شوند یا باید برای بقا و رونق به سمت پخش آثار هالیوودی بروند. این چالشی است که این روز‌ها به‌طور جدی پیش‌روی سینمای ایران قرار دارد.
توسعه نامتوازن در هر ساختاری موجب بی‌قوارگی می‌شود. آن چیزی که امروز خودرو‌سازی ما با آن مواجه است و موجب نارضایتی مشتری از تولیدات این صنعت شده در سینمای ما هم نمودی بارز دارد. اگر صنعت خودروسازی هنوز پس از گذشت نیم قرن نتوانسته خود را از وضعیت مونتاژ خلاص کند و یک خودروی بومی تمام ایرانی ارائه دهد، سینمای ایران، اما به دلیل قابلیت‌ها و داشته‌های فرهنگی و فرصت انقلاب اسلامی توانسته دست‌کم در یک دوره و در برخی ژانر‌ها مثل دفاع مقدس خوش بدرخشد. با این‌حال این دستاورد‌ها نتوانسته پلی برای رسیدن به موقعیت‌های تثبیت شده‌تر در سینما باشد.
این نوسازی تجهیزات کافی است؟
امروز بخش قابل توجهی از امکانات سخت‌افزاری سینمای ایران در مسیر تجهیز قرار دارد و روند رو به رشد آن قابل انکار نیست، اما سؤال اصلی این است که آیا نرم‌افزار‌های فکری و محتوایی سینمای ایران هم در حال رشد هستند؟


در طول سال چند فیلم پرفروش سینمای ایران را آثار متناسب با شأن فرهنگی ایرانیان تشکیل می‌دهند؟ کیفیت فرهنگی چند اثر سینمایی را می‌توان سراغ گرفت که ارتباط خوب و مؤثری در گیشه با مخاطب گرفته باشد؟ کدام فیلم ایرانی را می‌توان نام برد که در عین سرگرم‌کنندگی منجر به ارتقای فرهنگ تماشاگر ایرانی شده باشد؟ اگر یکی، دو فیلم ژانر دفاع مقدس را کنار بگذاریم که در سال‌های اخیر توانسته نگاه‌ها را به خود جلب کند، سینمای ایران واقعاً امروز از چه عیار فرهنگی برخوردار است؟ آیا مشکل سینمای امروز ایران کمبود یا مجهز نبودن سالن است؟
حالا با این مقدمه به سراغ خبری برویم که از زبان رئیس سازمان سینمایی درباره توسعه تجهیزات سینمایی اعلام شده است: «بهره‌برداری، تجهیز و راه‌اندازی بیش از ۵۰سالن سینما در یک ساله اخیر از دستاورد‌های سفر‌های استانی سازمان سینمایی است. با این حال ۲۲۲ شهر با بیش از ۵۰هزار جمعیت همچنان فاقد سینما هستند.»
فرهنگ بومی، سینمای بومی می‌خواهد
آیا با وجود فیلم‌هایی که امروز در سینمای ایران ساخته و روانه پخش می‌شود باید بیشتر نگران محتوای فیلم‌ها باشیم یا تجهیز سالن‌ها؟ آیا با این فیلم‌هایی که تولید و روانه پخش می‌شوند باید دغدغه این را داشته باشیم که شهرستان‌های کوچک ما هم سالن سینما ندارند؟ کمی به عقب‌تر برگردیم، در جریان تشییع پیکر شهدای دفاع مقدس، روستا‌ها و شهر‌های کوچک پیشتاز بودند و این نشان می‌دهد فرهنگ شهرزده غربی هنوز نتوانسته در این مناطق غلبه پیدا کند. هرچند وسایل ارتباط جمعی امروز آنقدر توسعه پیدا کرده که سینما فقط بخشی از فرهنگ‌سازی رسانه‌ای را برعهده دارد، اما همین سهم هم به لحاظ قابلیت‌های فرهنگی قابل توجه است. آیا ما قرار است با توسعه سالن‌های سینما فرهنگ بومی را نیز تخریب کنیم؟
معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مدعی است: «در حال حاضر یکی از خواسته‌های جدی مردم از استانداران و نمایندگان مجلس، مطالبه سالن سینماست.» آیا می‌توان قبول کرد که مردم در باب رشد فرهنگی محتوای فیلم‌های سینمایی مطالبه‌ای از رئیس سازمان سینمایی نداشته باشند؟
خزاعی با بیان اینکه نباید تولید فیلم سینمایی به تهران محدود شود، گفت: «لازم است رنگین‌کمانی از تنوع فرهنگی در چشم‌انداز تولیدات ما به چشم بیاید و این با حضور جدی‌تر فیلمسازان شهرستانی محقق می‌شود.»
مدیریت و تربیت نیروی انسانی جنبه‌ای مهم در پیشرفت هر کشوری محسوب می‌شود که خزاعی به این موضوع اهتمام داشته و تأکید دارد، اما آیا این تربیت نیرو صرفاً سخت‌افزارمحور نیست؟ یعنی انجمن سینمای جوان به عنوان مرکزی که قرار است عدالت فرهنگی را در بخش آموزش سینما برقرار کند بیش از همه نگاه سخت‌افزاری از جنس توسعه و تجهیز امکانات ندارد؟
اشتباه نشود؛ انتقاد این قلم به این است که چرا سازمان سینمایی به اندازه‌ای که برای تجهیز و نوسازی امکانات اهتمام دارد به تحول محتوا و فرهنگ حساسیت نشان نمی‌دهد. البته ردپای این حساسیت را می‌شود در شعار‌ها مشاهده کرد، اما در اعمال و نتایج امور نمود بارزی نداشته است. باز هم به همان سؤال سابق برمی‌گردیم؛ امروز چند فیلم سینمایی پرفروش اکران را می‌توان به عنوان یک کالای فرهنگی در شأن مردم ایران معرفی و از آن دفاع کرد. بدیهی است که گزاره‌هایی، چون پرفروش و فرهنگی اینجا در کنار هم موضوعیت پیدا می‌کنند، یعنی ممکن است نهاد‌های مختلف در طول سال ده‌ها فیلم سینمایی با موضوعات ارزشی تولید کرده باشند، اما این آثار به دلیل ضعف کیفیت و عدم رعایت استاندارد‌های جذب مخاطب توان ارتباط با مخاطب عام و میلیونی را نداشته باشند. نتیجه اینکه اگر این آثار ساخته نمی‌شدند هم اتفاقی نمی‌افتاد. هرچند آزمون و خطا در هنر امری لازم است و نمی‌توان آن را رد کرد، اما از دل روندی ثابت از آزمون و خطا باید شاهد میوه‌های فرهنگی در شأن ملت ایران هم باشیم.
به گفته خزاعی «اولویت ما در سازمان سینمایی موضوعاتی، چون جمعیت، دفاع‌مقدس، خانواده، تنوع ژانر، مضامین اجتماعی و خانوادگی مهم و مسائل راهبردی و ... است، چراکه چالش سینمای ما فقدان تنوع ژانر است و باید بستر‌های رفع آن را فراهم کنیم.»
این‌ها شعار‌های خوبی است، اما آیا می‌توان از آن سراغی در واقعیت هم گرفت؟ سینما با شعار متحول نمی‌شود؛ از حرف تا عمل فاصله‌ای طولانی است و آنچه می‌تواند معیار و شاخص فعالیت اجرایی یک مدیریت کلان باشد، آماری است که بتوان به آن رجوع کرد. حقیقت ماجرا این است که سینمای ایران امروز در بخش امکانات سخت‌افزاری در حال رشد در سراسر ایران است و بخش عمده‌ای از تمرکز رئیس سازمان سینمایی را نیز همین بهسازی و نوسازی به خود اختصاص می‌دهد، اما در بحث اصلی، یعنی محتوای آثار و کیفیت فیلم‌هایی که بتوانند در عین ارتقای فرهنگی، مخاطب انبوه را نیز درگیر کنند کمیت سینما همچنان لنگ می‌زند.