روزنامه جوان
1402/04/06
«شهرهرت» عقب ماندهتر از فیلمفارسی
شهرهرت سلسله تصاویری است که پشت سر هم ردیف شدهاند. از یک اثر بیربط و شلخته که هر دیالوگش اروتیک و جنسی است چه انتظاری میتوان داشت؟ اثری عقبتر از فیلمفارسی که نه هدفی دارد و نه حرفی و تنها هدفش جیب مخاطب است. شهر هرت آنقدر دچار ابتذال است که عقب افتادهتر از آن است که نقد برای آن نوشته شود، چراکه اساساً نمیتواند به تحلیل ساختاری برسد، اما میشود از ابتذالگرایی چنین اثر حقیری نوشت؛ اثری که برایش مهم نیست مخاطبش چه کسی است، به این منظور که وقتی شهر هرت را با خانواده در سینما ببینید، از خجالت نما به نمای آن باید سر به پایین بیندازید، دیالوگهای چالهمیدانی و کوچه خیابانی که بیشتر آنها بداهه است و اساساً فیلمنامهای در کار نیست. موقعیت و روایتی دیده نمیشود. هر قدر که فیلم جلو میرود، ابتذال آن بیشتر به چشم میآید، بمبارانی از دیالوگهای جنسی و اروتیک که مخاطب را خجالت زده میکند، موضوعی هم که کارگردان برای فیلمش تدارکدیده بیشتر در دهه ۸۰ با همین تهیهکننده خالتورساز به عنوان آثار شانه تخممرغی کارکرد دارد؛ موضوعی که حتی نمیتواند فیلمفارسی باشد در این برهه چگونه میتواند تأثیرگذار باشد؟ آیا کریم امینی به این فکر کرده که فیلمش با چه کیفیتی باید در سینما اکران شود؟ اصلاً مخاطب برای کارگردان و تهیهکننده این اثر چه جایگاهی دارد؟ جز اینکه سلیقه مخاطب با چنین آثاری بیشتر از قبل تنزل پیدا میکند، در شهر هرت اساساً هیچ مضمونی که بخواهد مخاطب را حتی برای دقایقی با خودش همراه کند، یافت نمیشود؛ نه خندهای و نه تبسمی دارد و موضوع فیلم تکراری است. خواهر و برادری که به واسطه یک نعشکش از خانواده متوفی اخاذی میکنند، هیچ نشانهای از ژانر مورد نظر دیده نمیشود. جز دلقکبازیهای همیشگی پژمان جمشیدی که دیگر میتوانیم به او بگوییم بازیگر خالتور که برای پول بیشتر هر فیلمی را با هر سطح کیفی بازی میکند. تکلیف جمشیدی و شبنم مقدمی معلوم است و از این دو بازیگر لوس و بینمک و تکراری انتظاری نداریم، اما بابک کریمی که روزگاری فیلمهای مهمی بازی میکرد، چرا باید در شهر هرت جلوی دوربین برقصد؟ این انتخاب نقشها نمیتواند به دلیل ویژگی و تازگی نقش و محکزدن بازیگر در نقشهای مختلف باشد.این هم یک نوع رویآوری به ابتذال است که میتواند به دلیل دیدهشدن باشد یا پول درآوردن! کمدی ساختن کیفیت میخواهد و خنده گرفتن از مخاطب در چارچوب استانداردهای ژانری به مراتب کاری سخت محسوب میشود. اینکه در یک اثر از موسیقی لسآنجلسی برای تیتراژ و عباس قادری وسط فیلم انگار که در کاباره میخواند، استفاده شود، چه امتیازی برای فیلم است؟ اضافه کنید حتی نام فیلم هم از یک فیلمفارسی دهه ۴۰ برداشته شده و این همه تمهیدات برای نکات منفی یک فیلم کافی است. زمانی که فیلمساز و تهیهکننده هنری نداشته باشند، جز استفاده تومانی از مردم چه انتظاری میتوانیم از کلیت سینمای ایران داشتهباشیم؟ اینکه دو فیلم از یک کارگردان روی اکران است، دو فیلمی که هیچکدام از آنها به هنر مربوط نمیشود، فقط هر روز تیتر میزنند که فسیل چند میلیاردی شد. این حرکات ضدسینمایی و ضدمردمی باعث تخریب سلیقه مخاطب میشود. سازمان سینمایی با دادن مجوزهای کیلویی در این روند ضدهنری سهیم است. تا زمانی که جلوی این گونه آثار گرفته نشود، توقعی برای ارتقای فرهنگ و هنر ایران عزیز نداشته باشید. شهر هرت یک فاجعه تمامعیار است. بدتر از فسیل، زنندهتر و مشمئزکنندهتر، از اینکه واژه فیلم را برای شهر هرت به کار میبرم، به شدت متأسفم، چراکه این نه فیلم است نه چیزی که به هنر و رسانه ارتباط داشتهباشد.
سایر اخبار این روزنامه
حقوق بشر در چنگال گرگهای درنده
اعتراف روزنامه اصلاحطلب به ترافیک دیپلماسی در تهران
مگر اینستکس همان نفت در برابر غذا نبود؟!
فرمانده کل سپاه: تجزیهطلبان حاشیه امنیت ندارند
سودجویان غرق در شیرابه زباله!
به نام عروسوداماد به کام فعالان بازار لوازم خانگی
سهامداری در پالایشگاههای فراسرزمینی فروش نفت را تضمین میکند
تسلسل باطل مربیان شکستخورده فوتبال
اروپا در روند باطل تحریمها دنبال امریکا نرود
جنگطلبی «پریگوژین» به در پولادی کرملین خورد
«شهرهرت» عقب ماندهتر از فیلمفارسی
یکراهشدن قوا
تکذیب استفتا با موضوع حرام و خلاف شرع بودن طرح یکپارچه فروش خودرو
خونِ خورشید بر محراب آگاهی و روشنگری