ديگه تموم نيست ماجرا

اولين‌بار در ناآرامي‌هاي سال 96 كه چندان هم خودجوش نبود و به سرعت از كنترل خارج شد شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا ديگه تمومه ماجرا» شنيده شد. اين شعار به طرز عجيبي بازتاب گسترده‌اي پيدا كرد درحالي كه شعاردهندگان عده كمي بودند و دعواي آن روز ربطي به جناح‌هاي سياسي كشور نداشت. براندازان خارج نشين از فرقه رجوي تا سلطنت‌طلبان به وجد آمدند و با تمام توان از آن شعار حمايت كردند و بر سر هر ماجرايي اين موضوع را پيش مي‌كشند چنانچه گويي در يك رفراندوم بزرگ اين معنا مورد تاييد مردم قرار گرفته است! اما در داخل هم سياسيون متعددي از دو جناح به اشاره يا تلويح بر اين موضوع كه مردم از دو جناح مذكور عبور كرده‌اند انگشت تاييد نهادند و اعجاب‌برانگيز شدند! البته مي‌توان در نوع و علت استقبال‌كنندگان شرح و بسط داد كه فرصت ديگر مي‌طلبد. مسلما گستردگي نارضايتي‌ها از اوضاع كشور خصوصا تنگناهاي رنج‌آور اقتصادي و انواع عقب‌ماندگي‌ها از قافله توسعه، بر فراز دسته‌بندي‌هاي سياسي وجود دارد و بعيد نيست كه مردم در يك تعريف گسترده همه سياسيون را دخيل در شكل‌گيري اين وضع بدانند. اما اين نارضايتي تاكنون مورد رصد دقيق آماري و نظرسنجي قرار نگرفته است و ابعاد و شكل و محتواي مخالفت با جناح‌هاي سياسي موجود روشن نيست. متاسفانه گاهي فضاسازي‌هاي سازمان يافته خصوصا ازسوي اپوزيسيون خارج كشور كه درنهايت آزادي و برخورداري از امكانات گسترده رسانه‌اي صورت مي‌گيرد حتي بر سياسيون با تجربه داخلي هم تاثير مي‌گذارد و گاهي فردي براي عقب نماندن از فضايي كه احساس مي‌كند به وجود آمده است همراه مي‌شود و بسياري از محكمات و دلايل متقن را ناديده مي‌گيرد. نكته كاملا روشن در اين معنا، نتيجه‌گيري عقلاني است كه مغفول مي‌افتد و تعجيل بلاوجه در همراهي با فضاي كاذب را به اثبات مي‌رساند. فرض كنيم اكثريت عظيمي از مردم از دو جناح موجود نااميد شده‌اند، كدام دليل عقلي و علمي ثابت مي‌كند كه اين اكثريت لاجرم به جريان سوم يا اپوزيسيون برانداز متمايل شده‌اند؟! حداكثر اينكه اگر مردم از جناحين موجود گسسته باشند هنوز هيچ تصميمي براي جايگزيني آنها نگرفته‌اند و هيچ شخص و گروهي نتوانسته است تمايل قابل ملاحظه و رويت‌پذيري از مردم دريافت كند.  مثلا در اعتراضات پاييز سال گذشته با اينكه تندترين شعارها سر داده شد ولي جاي خالي تمايل معترضين به شخص يا گروهي كاملا ملموس بود. از آن مهم‌تر عدم پيوستن توده‌هاي مردم به اعتراضات نشان داد كه جامعه ايراني با همه نارسايي‌ها كه حس مي‌كند و اعتراضي كه به كمبودها و ناكارآمدي‌ها دارد تصميم تندي براي عبور از شرايط موجود نگرفته است و القائات عظيم رسانه‌اي نتوانست آنان را به كنش انقلابي متقاعد كند. اتفاقا اين حادثه مهم مي‌تواند نشان‌دهنده تامل و تعقل جدي متن جامعه باشد. به نظر مي‌رسد معدل اذهان مردم هنوز اميد دارند كه وضعيت موجود بالاخره از زاويه‌اي كم‌هزينه رو به سامان رود و نگاه اميدوارانه‌اي وجود دارد كه متوجه برخي شخصيت‌هاي علمي، سياسي و مذهبي داخل كشور است. در ماجراي اعتراضات سال گذشته كه براندازان خارج نشين را به تكاپوي بي‌سابقه انداخت و برخي به صراحت از حضور خود در تهران تنها پس از چند هفته سخن راندند، روشن شد كه جامعه ايراني بالغ‌تر از آن است كه نسبت به كشور خود بي‌مبالاتي كند و به شعاري و ژستي و نمايشي و نقاشي و آوازي خطر استيلاي بيگانگان و عوامل آنها را دست‌كم بگيرد. بسياري از مشعوف‌شدگان خارج نشين به سرعت تفرق و تفرعن و توهم و فرصت‌طلبي و منفعت‌جويي و موقعيت‌سازي براي خويش و فاصله عميق خود با دردهاي شهروندان ايراني را آشكار كردند و پايه‌هاي ادبار مردم به آنها از گذشته مستحكم‌تر شد. كاش حاكمان و تصميم‌گيران قدر اين مسووليت‌شناسي و آگاهي مردم را دريابند و راي و نظر و اراده ملت تعيين‌كننده سرنوشت همه جناح‌ها و چگونگي اداره كشور بشود.  اما چرا احتمالا نه تنها اصلاح‌طلبان بلكه اصولگرايان هم با همه ريزش‌هايي كه مي‌توان حدس زد اصلي‌ترين پايگاه اجتماعي را دارند و اگر مجال يابند و شايسته عمل كنند و بخت يارشان باشد، خواهند توانست اقبال مردم را از آن خود كنند؟ اصولگرايان كه در دولت آقاي احمدي‌نژاد كارنامه به‌ شدت منفي داشتند دولي باز هم در يك انتخابات تقريبا بي‌رقيب 18 ميليون راي را از آن خود كردند و اگر اين رقم به واسطه عملكرد ضعيف دولت آقاي رييسي و ناكارآمدي و تشتت دروني و سطح نازل مديرانش به‌ شدت تنزل كرده باشد بازهم رقم قابل ملاحظه‌اي باقي مي‌ماند. مشكل اصولگرايان فاصله با تحولات پرسرعت جامعه و بينش ساده‌انگارانه و متكي به قدرت است.  
ولي اصلاح‌طلبان در دولت آقاي خاتمي بهترين كارنامه اقتصادي را از آن خود كردند و در دولت آقاي روحاني توانستند راه تعامل سازنده با دنيا براساس مباني صحيح و توسعه‌گرا و مستقل را باز كنند و اينها چيزي نيست كه با تبليغات و گذشت زمان از يادها برود. باوجود برخي انتقادها كه مردم و شخصيت‌ها و سياسيون از اصلاح‌طلبان دارند كه فلان‌جا كند و بهمان جا تند رفتيد و برخي هم حب مقام از خود نشان دادند و برخي ديگر به مال و مكنت رسيدند ولي عمده دغدغه‌هايي كه متوجه اصلاح‌طلبان مي‌شود اين است كه نمي‌گذارند شما با تمام سرمايه و تجربه و منش خود در صحنه حاضر شويد و در صورت حضور كار كنيد و اگر ادباري هست از همين ناحيه است. به تعبير رساتر انتقاد از اصلاح‌طلبان ذاتي و ناظر به رويكردهاي اصلي‌شان نيست و به نظر مي‌رسد همچنان هسته اصلي پايگاه اجتماعي اصلاح‌طلبان دچار ريزش قابل ملاحظه نشده است. بنابراين ظرفيت‌هاي داخلي همچنان محل اعتناي مردمند و كسي كه مي‌تواند اين ظرفيت‌ها را بالفعل كند و شعار بنيان‌برانداز تمام شدن ماجرا را بلاوجه سازد خود حاكميت است.
 
احمد زيدآبادي 


مادرم زني بسيار توانمند و واقع‌بين و غيور و مدير و نترس و زحمتكش و خوش‌حافظه و دقيق بود.
در پشتِ دستگاه كرباس‌بافي كه مي‌نشست‌؛ مهارت و فرزي و چالاكي‌اش همه را به حيرت مي‌انداخت. يك روز كه چند مرد كت و شلواري به عنوان بازرس كشاورزي يا بهداشت از شهر به روستاي ما آمده بودند با مشاهده كرباس‌بافي مادرم گفتند: حقا كه كار اين زن از آپولو هوا كردن به مراتب سخت‌تر و عجيب‌تر است!
اينكه زناني با اين ميزان از قدرت و توانايي و سختكوشي و هوشياري چگونه در حاشيه‌هاي بي‌امكانات كوير مي‌باليدند و بار گران زندگي را همچون قهرماني بر دوش‌هاي نحيف و استخواني خود حمل مي‌كردند، جاي تحقيق عميق‌تري دارد. 
باري، يك‌بار كه مادرم به تهران آمده بود، براي گشت و‌ گذاري در بازار تجريش، در پل سيدخندان سوار تاكسي شديم. در طول مسير، يك نوجوان خوش‌تيپ و رعنا هم به جمع مسافران تاكسي اضافه شد. از حضور جوانك هنوز چند لحظه‌اي نگذشته بود كه مادرم «سقلمه»اي به پهلويم زد و آهسته بيخ گوشم پرسيد كه چقدر پول در «كيسه»ام موجود است؟ 
كرماني‌ها به جيب كيسه مي‌گويند! 
گفتم براي چه اين را مي‌پرسد؟ صدايش را پايين‌تر و آورد و نجواكنان گفت: اگه داري، مي‌خوام بدي به اين يارو! گناهه! 
در لهجه كرماني «گناهه» يعني طفلك معصوم قابل ترحمه! 
نگاهي به سر و وضع نوجوان انداختم. از هر حيث وضعش از ما بهتر بود. از سر تعجب نگاهي به مادرم انداختم و پرسيدم: اين كجاش گناهه؟ مادرم با اشاره چشم و ابرو نگاه مرا به شلوار جين جوانك حواله داد كه چند پارگي روي آن ديده مي‌شد. پس از توجه من به بريدگي‌هاي شلوار جين پسرك، مادرم زمزمه‌كنان گفت: اگر پولي تو كيسه‌ات هست، بهش بده بره شلوار بخره. بي‌زبون از نداري شلوار پاره كرده پاش! 
به علامت اينكه ديگر ادامه ندهد، لبم را گزيدم و گفتم حالا بعدا بهت مي‌گم. 
وقتي به مقصد رسيديم، به مادرم توضيح دادم كه نوجوان به عمد شلوار جين خود را سوراخ كرده است. با ناباوري حرفم را رد كرد و گفت: مگه ديوونه است كه به دست خودش شلوارش را «كت» كنه؟ 
حتما شنيده‌ايد كه كرماني‌ها به سوراخ كت و به مو، پُت مي‌گويند! 
گفتم: نه مادر، ديوونه نيست. خيلي هم هوشياره. الان اينجور شلوارا مد شده. برا خوشگلي اين كار را مي‌كنن. 
از شدت تعجب، لبخندي زد و گفت: برا خوشگلي شلوارش را پاره كرده؟ مگه شلوار پاره خوشگلي هم داره؟ نه، تو داري همينجور الكي مي‌گي. هيچكي شلوارش را خودش پاره نمي‌كنه. بي‌زبون پول نداشته شلوار نو بخره، شلوار كت كت را كرده ور پاش. تو هم از دلت نيومد پولي بهش بدي، حالا مي‌گي خودش شلوارش را پاره كرده! 
خلاصه اين موضوع ذهن پيرزن را به‌ شدت به خود مشغول كرد. لحظه به لحظه در انبوه جمعيت بازار تجريش سر جايش مي‌ايستاد و از خود مي‌پرسيد: مگه همچين چيزي مي‌شه؟ آدم بره به دست خودش شلوارش را كت كنه برا خوشگلي؟ آخه اين كجاش خوشگله؟ نه، اين داره الكي مي‌گه، مي‌خواست پول نده به يارو، مي‌گه خودش شلوارش كت كرده! مگه ديوونه است كه شلوارش را كت كنه؟