روزنامه جوان
1402/04/17
همبستگی ملی به عشق علی (ع)
عصر جمعه گذشته با تمام عصرهای جمعه تهران، متفاوت بود و از آن خلوتی خیابان در روز تعطیل، خبری نبود. هیچ چیز جز شادی کودکان در خیابانهای پایتخت دیده نمیشد؛ از همان ساعات نزدیک به عصر، خانوادههای زیادی در سطح شهر دیده میشدند که بیشترشان دست فرزند خود را گرفته و به سمت مهمانی ۱۰ کیلومتری غدیر میرفتند؛ یک مهمانی بسیار بزرگ که میزبانان آن از شب گذشته در شور و حال فراهم کردن وسایل پذیرایی از مهمانان بودند و همه اینها فقط به یک دلیل انجام میشد؛ عشق به امیرالمؤمنین. این دومین مهمانی بزرگ و خانوادگی عید غدیر در تهران بود که در آن بیش از ۱۳۰۰ موکب مردمی خدمات مختلف پذیرایی و فرهنگی به عاشقان علی بن ابیطالب (ع) ارائه کردند. مکان مهمانی هم وسعتی ۱۰ کیلومتری داشت؛ از میدان امام حسین تا میدان آزادی.قرار بود مراسم از ساعت ۶ عصر شروع شود، اما جمعیت بسیار زیادی از ساعت ۴ به خیابانها آمدند. موکبها و سکوهای متعددی برای اجرای برنامههای کودکانه و همچنین پذیرایی از آنها برپا شده بود که نشان میداد بخش زیادی از جشن ۱۰ کیلومتری غدیر به کودکان اختصاص داده شده تا خاطره به یاد ماندنی در ذهن آنها ثبت کند؛ در مسیر ویژه اتوبوسرانی خیابانهای انقلاب و آزادی، استخرهای توپ، هاکی روی یخ، سرسرههای بادی و جامپینگ برای بازی کودکان قرار داشت. در بخشی از این جشن نیز چرخ و فلک و وسایل بازی سیار قدیمی جا خوش کرده بود تا بچههای امروزی را برای استفاده از وسایل دیروزی ذوقزده کند.
چندین آبپاش بزرگ روی ماشینهای آتشنشانی نصب شده بود و مسئول خنککردن فضا بودند؛ کودکان زیادی روی چمنهای میدان فردوسی رفتند تا قطرههای آب خیسشان کند، آنها از خوشحالی بالا و پایین میپریدند؛ در یک چشم به هم زدن برخی از خانوادهها نیز به جمع بچهها ملحق شدند و همراهشان آببازی کردند.
هیچ کس دلش نمیخواست این لحظات خوش تمام شود. دوربین موبایلها روشن شده بود تا این صحنهها را ضبط کند. چند موتورسوار که وارد خیابان شده بودند از سر شادی، پشت سر هم بوق میزدند، جمعیت حاضر هم نگاهشان میکردند و برایشان دست میزدند. برخی از کودکان پرچمهای کوچک سبز رنگی را پخش میکردند که روی آن نوشته شده بود: علی، ولی الله. قدم به قدم، خوراکی پخش میشد. چند نفر از میزبانان که ایستگاه صلواتی برپا کرده بودند، با سینیهای بزرگ که داخلش هندوانه قرار داشت از مهمانان پذیرایی میکردند. برخی هم شربت و آب معدنی میآوردند تا مبادا کسی تشنه بماند. آنها به قدری خوشرو بودند که گویا آنجا خانهشان است و نمیخواهند کسی ناراضی از آنجا بیرون برود. نان محلی، پاپ کورن، سیب زمینی سرخ شده و فلافل هم در موکبهای دیگر پخش میشد و آنقدر زیاد بود که انگار به تعداد تمام مهمانان تهیه شده بود.
برخی از موکبها کارهای فرهنگی میکردند تا کودکان را با عید غدیر خم بیشتر آشنا کنند. موکبداران از شب قبل از مراسم بساط این مهمانی را تدارک دیدند. برخی از آنها خسته به نظر میرسیدند، اما چشمشان از خوشحالی استقبال مردم برای حضور در این جشن برق میزد. یک نفر از موکبداران خطاب به بغل دستیاش گفت: دیدی گفتم کار امیرالمؤمنین زمین نمیماند؟ مردم هنوز که هنوز است نذری میآورند که پخش کنیم. گفته بودم نگران نباش! کمی آنطرفتر خانم میانسالی لیوان شربتش را داخل بطری کوچک آب معدنی میریخت؛ چشمش به من افتاد و گفت: خواهرم مریضاحوال است. خیلی دوست داشت به این جشن بیاید، اما نتوانست، میخواهم این شربت را برایش ببرم و از حال و هوای امروز برایش تعریف کنم. این خوراکیها به عشق علی (ع) درست شده، یقین دارم خوردن این شربت حالش را خوب میکند؛ مولایمان علی هوایمان را دارد.