بدرود پایتخت پرهیاهو!
لیلا مهداد- «اینجا در جزیره «هنگام» همهچیز آرام است.» کاروکاسبی خودش را در جزیره هنگام پهن کرده. «سپهر» دهه هفتادی است و خیلی زودتر از دهه 60ها به فکر مهاجرت از تهران افتاد: «دور از تهران فرمان زندگیات دست خودت است. دور از شهر دود و ترافیک. خبری از عجله، اضطراب و… نیست.» رشته تحصیلیاش کامپیوتر است، قبل از تصمیم بزرگ زندگیاش، در همین زمینه در شرکتها کار میکرده: «عاشق سفر و کمپکردن بودم و هستم. آخر هفتهها همیشه خودم را به گوشهای میرساندم برای کمپکردن.» شاید همین عشق طبیعت و سفر بود که برای همیشه مسیر «سپهر» را تغییر داد: «اینجا در این جزیره زیبا همیشه در سفرم، ضمن اینکه درآمد هم دارم.» راهاندازی یک شغل آن هم دور از شهر و دیار خود بیشک کار سختی است: «سختیهای خودش را داشت، اما میارزید. خیلیها مخالفم بودند، اما تصمیمم را گرفته بودم. بومگردی رویایم بود و به هر زحمتی بود این کار را کردم.» «سپهر» باورش این است که راهاندازی شغل در کلانشهری همچون تهران، کار سختی است، چه بهتر که این تلاشها دورتر از تهران باشد، چون سبک زندگی افراد را تغییر میدهد: «دور از تهران دنیا جور دیگری است؛ زیباست.»
همین یکسال پیش بود که همه زندگیاش را جمع کرد و راهی «لاهیجان» شد. «مریم» بیشتر عمرش را ساکن یکی از کوچههای تهران بود و در محیط کارش بعد از سالها حسابی جاافتاده بود: «باید تصمیمم را میگرفتم. سبکسنگین کردم، اما درنهایت کفه رفتن از تهران سنگینی کرد.»
حاضر نیستم به تهران برگردم«خدا را شکر همهچیز اینجا بهتر شده.» تحصیلاتش مهندسی بود و از زمان تولد با تهران و شیرینی و تلخیهایش اُنس گرفته بود. یک موقعیت شغلی جدید «امیرحسین» را برای همیشه از تهران جدا کرد: «همسرم کارمند یک شرکت مهندسی بود.» شرکت در شهرستان «نور» پروژه جدیدی تعریف کرد و همین آغازی شد برای زندگی دور از تهران.
آبوهوای خوب، هزینههای پایین زندگی، آرامش داشتن و… مزایایی است که «امیرحسین» را با زندگی در «نور» عجین کرده: «به خدا به خودمان ظلم کردیم که این همه سال در تهران و آلودگیهایش زندگی کردیم.» یکی از پروژههای شرکت به «امیرحسین» سپرده شده است: «کار کردن میان نم باران و مه کجا و کار کردن در میانه سروصدا و هیاهو و آلودگی تهران کجا.» درآمد «امیرحسین» نهتنها کفاف زندگی با استانداردهای بالا را برایش مهیا کرده، بلکه پسانداز هم دارد: «یک باک بنزین چند روزم را دوام میآورد، با اینکه هر روز اطراف شهر را میگردیم، اما همین یک باک بنزین از خانه تا محل کار قبلیام کفاف میداد.» دوسالی از تصمیم بزرگ «امیرحسین» برای مهاجرت به «نور» میگذرد: «پشیمان که نیستم هیچ، کاش این اتفاق خیلی قبلتر از اینها میافتاد. حاضر نیستم با هیچ شرایط کاری و درآمدی به تهران برگردم.»
تمام لحظاتم را زندگی میکنمهمین یکسال پیش بود که همه زندگیاش را جمع کرد و راهی «لاهیجان» شد. «مریم» بیشتر عمرش را ساکن یکی از کوچههای تهران بود و در محیط کارش بعد از سالها حسابی جاافتاده بود: «باید تصمیمم را میگرفتم. سبکسنگین کردم، اما درنهایت کفه رفتن از تهران سنگینی کرد.» مهاجرت و دغدغههای اینکه درآمدش از کجا باشد و چطور در شهر کوچکتری کار کند، بارها و بارها در ذهن «مریم» بایدها و نبایدهای زیادی را ساخت، هرچند گاهی برایشان پاسخ داشت و زمانی فقط سکوت میکرد و دلشوره میگرفت که مبادا تصمیمش اشتباه باشد: «زندگی یعنی ریسککردن، من هم ریسک بزرگ زندگیام را کردم.» پدر و پدربزرگهایش زاده و بزرگ شده «لاهیجان» بودند: «وقتی از تهران دور میشوید، تازه میفهمید زندگی نمیکردید. آبوهوای خوبی که ندارد، شلوغی و ترافیکش هم جای خودش، هرقدر هم که کار میکنید از پس مخارج زندگی تهران برنمیآیید. نمیدانم چرا این همه سال چسبیده بودم به تهران.» «مریم» کاروکاسبی خودش را راه انداخته و راضی است: «یک مغازه نُقلی راه انداختم. خدا برکت داده و زندگیام خیلی بهتر از تهران است. اینجا تمام لحظاتم را زندگی میکنم.»
استانهای تهران، خوزستان، خراسانرضوی، البرز و اصفهان بیشترین سهم مهاجرفرستی در کشور را از آبان 1390 تا آبان 1395 داشتهاند. درواقع در بازه زمانی سالهای 1390 تا 1395 حدود 350هزار و 632نفر از استان تهران به استانهای دیگر مهاجرت کردهاند، در این میان استان البرز بالاترین جذب مهاجر از تهران را داشته و استانهای گیلان و مازندران رتبههای دوم و سوم را به خود اختصاص دادهاند.
البرز، گیلان و مازندران در سالهای 90 تا95 به ترتیب مهاجرپذیران تهران بودندمهاجرت آن هم در قَدوقوارههای کلانشهری همچون تهران. کلانشهری که طبق نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن به سال 1395 حدود 517هزار نفر را از شهرهای دیگر در خود جای داده بود؛ بازه زمانی آبان 1390 تا آبان 1395. اگرچه در مقابل، کلانشهر تهران در همان بازه زمانی با استناد به نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن به سال 1395 شاهد مهاجرت حدود 351هزار نفر بوده است. اعداد و ارقامی که نشان از این دارند تهران بیش از نیمی از مهاجرانش را پس فرستاده است.
طبق نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن به سال 1395 استانهای تهران، البرز، اصفهان، خراسانرضوی و گیلان در لیست مهاجرپذیران بودند، اگرچه در مقابل دوباره استانهای تهران، خوزستان، خراسانرضوی، البرز و اصفهان بیشترین سهم مهاجرفرستی در کشور را از آبان 1390 تا آبان 1395 داشتهاند. درواقع در بازه زمانی سالهای 1390 تا 1395 حدود 350هزار و 632نفر از استان تهران به استانهای دیگر مهاجرت کردهاند، در این میان، استان البرز بالاترین جذب مهاجر از تهران را داشته و استانهای گیلان و مازندران رتبههای دوم و سوم را به خود اختصاص دادهاند.
حمایت میکنیم بدون هیچ استثنایی«آسیبشناسی کردیم و متناسب با آن فرآیندی را در نظر گرفتیم.» به گفته معاون توسعه اشتغال اجتماعمحور بنیاد برکت، این بنیاد به روستاها مراجعه میکند تا افرادی را که مایل به اشتغالزایی هستند، شناسایی کند و در ادامه حامی آنها باشد: «ما به مردم مراجعه میکنیم، نه مردم به ما.» به گفته «مرتضی نیازی»، در این حمایت هیچ استثنایی وجود ندارد، نکته مهم این است که فرد محل کارش در روستا باشد یا تصمیم آمدن به روستا را داشته باشد: «این حمایت البته به عواملی بستگی دارد، یکی مسکن و دیگری اشتغال. اگر مشکل تنها اشتغال باشد، در اولویت ما قرار میگیرد.» «نیازی» با گفتن از مهاجرت 173 نفر از تهران از سال 99 تاکنون ادامه میدهد: «مسئله حمایت بنیاد برکت از مهاجرت معکوس تنها به دادن تسهیلات معطوف نمیشود، این بنیاد به افراد در زمینه راهاندازی اشتغال مشاوره میدهد. در این زمینه که چه اشتغالی در چه مناطقی مفید است، راهنمایی و مشاوره میدهیم، در ادامه تسهیلات هم شامل حالشان میشود.»
به گفته معاون توسعه اشتغال اجتماعمحور بنیاد برکت، در همان ابتدای راه 70درصد منابع در اختیار فرد متقاضی قرار میگیرد تا اشتغال موردنظرش را راهاندازی کند، 30درصد باقیمانده هم به شرط راهاندازی آزاد در اختیار فرد گذاشته میشود.
از سال 1400 مسئله مهاجرت معکوس در بنیاد برکت کلید خورد، هرچند امسال با جدیت بیشتری دنبال میشود: «5هزار و 300 طرح اشتغالزایی اجتماعمحور با موضوعیت مهاجرت معکوس تاکنون اجرایی شده است.»
استانهایی که روستاییاند بیشتر مهاجرپذیر بودندحرف از مهاجرت معکوس که میشود شاید ذهنها معطوف این مسئله شود که فرد از تهران به عنوان مثال به زاهدان مهاجرت میکند. به باور «نیازی»، اغلب مهاجرتهای معکوس از حاشیه شهرها به روستاهای اطراف شهر موردنظر بوده. به عنوان نمونه فردی در حاشیه زاهدان است، این امکان را برایش فراهم میکنیم به یکی از روستاهای زاهدان مهاجرت کند. به گفته معاون توسعه اشتغال اجتماعمحور بنیاد برکت، مهاجرت از روستاها به شهرها هم به همین شیوه بوده. فرد به نزدیکترین شهر مهاجرت میکرده در پی کار: «ما تلاش داریم همین فرآیند را معکوس کنیم.» به گفته «نیازی»، از سال 1400 مسئله مهاجرت معکوس در بنیاد برکت کلید خورد، هرچند امسال با جدیت بیشتری دنبال میشود: «5هزار و 300 طرح اشتغالزایی اجتماعمحور با موضوعیت مهاجرت معکوس تاکنون اجرایی شده است.» او ادامه میدهد: «استانهایی که روستاییاند بیشتر مهاجرپذیر بودند، استانهایی که جمعیت و فرهنگ روستایی هنوز در آنها پررنگتر است، مانند هرمزگان، خراسانجنوبی و کردستان. در این استانها همبستگی در روستاها بیشتر است، چون هنوز افراد خانههای پدریشان را دارند.»
به باور معاون توسعه اشتغال اجتماعمحور بنیاد برکت، در برخی استانها اما این همبستگی به این شکل وجود ندارد، مثلا در اصفهان رویه به شکل دیگری است، به عنوان نمونه در اصفهان استاد ماهری است که توانایی برپایی کارگاه در شهرکهای صنعتی را ندارد، ما کمک میکنیم برگردد به شهر خودش و کارگاهش را راه بیندازد.
مسئله اصلی همه آسیبهای اجتماعی، نبود اشتغال استمقام معظم رهبری در جلسهای که به آسیبهای اجتماعی پرداخته شده بود، رو به مسئولان حاضر فرموده بودند: «ما مردم را بايد عائله خودمان بدانيم. ما مسئولان كشوريم ديگر… اين ملت، اين كشور، اين مرزها، اين فضای زندگی، عائله ما است. به مسئله آسيبهای اجتماعی در سطح كشور جوری نگاه كنيم كه اگر اين آسيب در داخل خانواده خود ما بود، آن جور نگاه میكرديم.» به گفته معاون توسعه اشتغال اجتماعمحور بنیاد برکت، مقام معظم رهبری در جلسات مربوط به آسیبهای اجتماعی فرموده بودند: «من در این جلسات نشستم و انواع آسیبهای اجتماعی را دیدم، به شخصه برداشتم این است مسئله اصلی همه آسیبهای اجتماعی، نبود اشتغال است.»
«نیازی» این سوال را مطرح میکند که معدن آسیبهای اجتماعی کجاست؟ «حاشیهنشین چرا به حاشیه شهر آمده؟ به دنبال کار. اما حالا میتوان برای فرار از این معضل، امکاناتی فراهم آورد تا او دوباره به روستا برگردد.» به اعتقاد «او»، مسئله بعدی این است که نظامات اقتصادی شهرها بر این مبناست که هر کارگاهی میخواهد هر کارگر ماهری را مال خود کند، در حالی که در روستا آن استاد ماهر میتواند کاسبی خودش را راه بیندازد با هزینه کمتر.
به اعتقاد «نیازی»، اگر خواهان حل آسیبهای اجتماعی هستیم، باید اشتغال را ببریم به روستاها. اگر این مهم برای شهروندان و مسئولان تبیین شود، بیشک به نتیجه میرسیم. به باور معاون توسعه اشتغال اجتماعمحور بنیاد برکت، اشتغالزایی و در ادامه مهاجرت معکوس به روستاها میتواند سهم بسزایی در پویایی اقتصاد حتی در سطح کلان داشته باشد.
هشدار؛ 10سال آینده جمعیت روستایی به 12-13درصد میرسد«جمعیت روستایی 24درصد است و 76درصد شهرنشیناند.» به گفته معاون توسعه اشتغال اجتماعمحور بنیاد برکت، اگر این رویه ادامه یابد در 10سال آینده جمعیت روستایی به 12-13درصد میرسد و این یعنی مزیت روستاها را از دست میدهیم: «توزیع نامتقارن جمعیتی هم داریم، به عنوان نمونه در جنوب این توزیع نامتقارن مشهود است و به همین علت روند کاهشی جمعیت روستایی در این بخش از کشور بیشتر است. این مسئله نیازمند توجه ویژه به روستاهاست، بنابراین باید مسئله اشتغال و مهاجرت معکوس را جدیتر دنبال کنیم.»
به اعتقاد «نیازی»، اگر خواهان حل آسیبهای اجتماعی هستیم، باید اشتغال را ببریم به روستاها. اگر این مهم برای شهروندان و مسئولان تبیین شود، بیشک به نتیجه میرسیم. به باور معاون توسعه اشتغال اجتماعمحور بنیاد برکت، اشتغالزایی و در ادامه مهاجرت معکوس به روستاها میتواند سهم بسزایی در پویایی اقتصاد حتی در سطح کلان داشته باشد: «روستاها همیشه مولد بودند و دوباره میتوان این مولدبودن را به روستاها برگرداند.» به گفته «نیازی»، بیشتر کارگاههایی که در روستاها فعالیتشان را شروع کردهاند یا گلخانهاند یا به تولید کفش پرداختهاند. به گفته او، فرآوری و بستهبندی محصولات هم در این اشتغالزاییها سهم بسزایی دارند. آهنگری، امدیاف، ساخت ادوات کشاورزی و… هم سهم بالایی در اشتغالزایی در روستاها داشتهاند.