روزنامه خراسان
1402/04/27
رونمایی از اسرار 700 ساله برج «اخنگان»
در 22 کیلومتری شهر مشهد، جایی میان تابران (شهر باستانی ولایت توس) و روستای تاریخی پاژ (زادگاه و محل سکونت حکیم ابوالقاسم فردوسی» در کنار جادهای آسفالت که تابران را به روستاهای تاریخی «رضوان» و «اَندُرُخ» وصل میکند، برجی آجری قرنهاست که نظارهگر حادثهها و رویدادهای این خطّه است، برجی که آن را با نام «میل اخنگان» (یا اخنجان) میشناسیم و بهرغم شهرتی که دارد، هیچ دربارهاش نمیدانیم. شاید از شگفتیهای تاریخ باشد که رد و نشانی از این برج مُعظَم، در هیچ کدام از متون پیشینیان نیامده و تاکنون، تلاشهای پژوهشگران عرصه تاریخ و باستان شناسی، برای شناخت سرگذشت این برج، به فرجامی درخور نرسیده است. فقدان اسناد قابل اتکا، محققان را به وادی تشتت در اظهارنظر کشانده و نقل قولهای متفاوت و گاه متضادی را بر زبان آنها جاری کرده، اما هنوز به پرسشهایی که درباره میل اخنگان مطرح میشود، کسی پاسخی درخور نداده است. کاربری برج اخنگان تا آنجا که به چشم میآید، برج اخنگان، برجی با ارتفاع 17 متر را روی سکویی مدوّر با هشت نیمضلعی بنا کردهاند. رأس بنا، سقفی مخروطی شکل و بسیار زیبا دارد که تزیینات و کاشیکاری لاجوردی و فیروزهای آن، تداعی کننده معماری دوره تیموری است. موضوعی که البته، برخی در انتساب آن تردیدهایی روا داشتهاند. برج، به احتمال زیاد، از نوع برجهای مقبرهای است و در آن سنگ قبری به ابعاد 110×50×40 سانتیمتر، از جنس سنگ آهک قرار دارد و پژوهشهای اخیر، وجود اسکلت انسان را در این گورجای اثبات کرده است. جای شگفتی است که بزرگانی مانند روانشاد استاد محمدکریم پیرنیا، صاحبنظر نامآشنای عرصه معماری ایرانی و اسلامی، در کتاب ارجمند «آشنایی با معماری اسلامی ایران» نظری جز این را ارائه میکند و مینویسد: «آثار آتش در میان دو گنبد میل اخنجان به چشم خورده و به نظر میرسد که در آن آتش میافروختند و با این عمل در شب و روزهای مهآلود به راهنمایی مسافران میپرداختند.» حال آنکه کاربری اصلی بنا، آشکارا مقبره است و فعلاً نمیتوان با توجه به شواهد موجود، فرض دیگری را مطرح کرد. به نظر میرسد، احداث چنین برجهایی به عنوان مقبره، در دورهای خاص از تاریخ خراسان که به احتمال زیاد مربوط به پس از روی کار آمدن ایلخانان و حمله عالمسوز مغولان باشد، رایج بودهاست؛ چنانکه استاد رجبعلی لباف خانیکی در مقاله «آرامگاه غزالی» (مجله پاژ، شماره 3، پاییز 1387) بر شباهت بنای از بین رفته آرامگاه امام محمد غزالی با برج اخنگان اشاره دارد و مینویسد: «با توجه به نقشه بقعه و مصالح ساختمانی و کاشیهای پراکنده در اطراف و الحاقات آن میتوان حدس زد که احتمالاً بقعه همانند میل اخنگان واقع در 7 کیلومتری شمال شرقی آن بوده است.» کارشناسان معتقدند که در انتساب بنا به دوره تیموری یا دست کم دوره پس از حمله مغول، نمیتوان چندان تردید کرد. افزون بر نشانههای معماری، این موضوع که تابران و مناطق مسکونی اطراف آن، به استثنای مشهد، در ایلغار وحشیانه مغولان طعم نابودی را چشید و دیگر کمر راست نکرد، میتواند دلیلی برای پذیرش زمان حدودی ساخت برج اخنگان باشد که قدمت آن را به حدود 700 سال قبل باز میگرداند؛ هرچند که ممکن است قدمت بنا، کمتر از این حد باشد. معمای فرد مدفون در برج طی چند دهه اخیر، تلاشها برای شناسایی فرد مدفون در برج، همچنان ناکام مانده است. امارههایی برای شناسایی وی در دست داریم که کافی نیست، اما میتواند باعث کشف ناگفتههایی شود که تنها از مسیر «عقل تاریخی» قابل دستیابی است. اجازه بدهید با هم این امارهها را مرور کنیم: نخست: برج در مکانی خاص و بااهمیت در ازمنه قدیم قرار دارد. این مکان، نزدیک به دهکده اندرخ، از روستاهای بسیار قدیمی ناحیه توس است که در سال 385ق، شاهد جنگی هولناک بود. جنگی که کارشناسان اداره میراث فرهنگی در لوحی که نزدیک برج اخنگان نصب کردهاند، ترجیح دادهاند آن را «جنگ اندرخ» بنامند؛ عنوانی که البته سندیت تاریخی ندارد. شرح این جنگ را به اختصار، عبدالحی بن ضحاک گردیزی (درگذشته سال 433ق) در کتاب مشهور «زینالاخبار» چنین آوردهاست: «و چون ابوعلى سیمجورى مذلت و حقارت خویش بدید، بعذر آمد، نیز عذرش نپذیرفتند و چون نومید شد، سوى گرگان رفت ... و امیر سبکتگین به هرات و پوشنگ بود و امیر محمود [غزنوی] به نیشابور بود به ضبط کردن اِشغال آن ناحیت و ابوعلى [سیمجور] و فایق [بن عبدا... خاصه] با لشکر گران بیامدند اندر سنه خمس و ثمانین و ثلثمائه (385ق). پس امیر محمود به هرات آمد نزدیک پدر و از هر جاى مدد خواستند و ابونصرِ ابوزید را به رسولى نزدیک خلف بن احمد (آخرین امیر دودمان صفاریان) حاکم سیستان فرستادند. [خلف] بیامد با لشکرِ ساخته و امیر فریغون از جوزجانان آمد. همچنین ترهکان خَلَج را نیز بخوانند و خَلَف را به پوشنگ بگذاشتند و پسر او طاهر را با لشکر ببردند و به طوس حرب کردند، به ده اندرخ. ابوعلى را هزیمت کردند و اسیران از دست او بیرون کردند و لشکرگاه او را غارت کردند.» این نبرد میان محمود غزنوی و پدرش با ابوعلیسیمجوری از داعیان حکومت خراسان درگرفت و با پیروزی غزنویان خاتمه یافت. دوم: روی سنگ قبر داخل برج، نوشتههایی وجود دارد که در آنها، آیات قرآن قابل شناسایی است، اما بقیه نوشتهها، در گذر زمان فرسایش یافته و عملاً نمیتوان هیچ کلمهای را شناخت. متأسفانه در بنا، برخلاف موارد مشابه، کتیبهای وجود ندارد یا اگر هم وجود داشته، در گذر روزگار محو شده است، اما نشانههای بومی درباره نوشتههای حک شده روی سنگ قبر وجود دارد. اهالی روستای اخنگان که برج در کنار آبادی آنها ساخته شده است، میگویند که از پدرانشان درباره دو واژه ثبت شده روی سنگ قبر داخل برج، چیزهایی شنیدهاند؛ واژههای «آهنگان» و «قمرالملک». درباره قمرالملک، نمیتوان نظری حتی به احتمال داد، چرا که در تاریخ کمتر به چنین نامی برمیخوریم و شاید در عهد ساخت بنا، چنین لقبی نایاب بوده باشد، اما درباره آهنگان میشود چنین فرض کرد که احتمالاً اشاره به نام روستا دارد و خواننده «آخنگان» را «آهنگان» خوانده است. این نیز ممکن است که اصولاً نام روستا و مکان آهنگان بوده و بعدها به اخنگان تغییر یافته است. سوم: در تاریخی شفاهی، سه روایت درباره صاحب مقبره داخل برج وجود دارد؛ اول اینکه برخی وی را گوهرتاج، خواهر گوهرشادخاتون میدانند، دوم اینکه گروهی صاحب قبر را دختر هندی میدانند که در مسیر زیارت به سوی مشهد، درگذشته و پیکرش در محل برج مدفون شده است و سوم اینکه صاحب قبر بانویی به نام آهنگانخاتون است که نامش را گذشتگان بر سنگ قبر دیدهاند. از مجموع دلایل و چنان که آندره گُدار، معمار و باستانشناس معروف فرانسوی اعتقاد دارد و نیز آرایش و شکل تزیینات داخل و بیرون بنا، میتوان تقریباً اطمینان یافت که مقبره از آن یک بانوست، اما کدام بانو؟ به کدام یک از این روایتها میشود بیشتر اعتنا کرد؟ واقعیت آن است که درباره اختصاص داشتن مقبره به شخصی با نام گوهرتاج که اتفاقاً خواهر گوهرشاد خاتون هم بودهاست، باید عمیقاً شک کرد؛ اولاً در تاریخ، تا جایی که نگارنده سطور جستوجو کرده است، نشانی از چنین خواهری برای گوهرشاد وجود ندارد. ثانیاً، با توجه به ارادت گوهرشادخاتون به امام رضا(ع) – تا آنجا که پیکر مادرش را برای دفن به حرم رضوی منتقل کرد – بعید به نظر میرسد که وی اجازه دفن خواهرش را در 22 کیلومتری مشهد داده باشد. به آهنگانخاتون و روایت مربوط به او نیز به دلایلی که گفتیم، نمیتوان اعتماد کرد اما ماجرای دختری هندی، از هر جهت قابل بررسی است و به نظر میرسد که باید آن را کمی جدی بگیریم؛ هر چند که به لحاظ تاریخی، سندی برای اثبات آن نداریم اما میتوان داستان آن را، حال نه درباره دختری هندی، اما درباره بانویی مسافر و البته متمول و ثروتمند، مورد توجه قرار داد.
سایر اخبار این روزنامه
عملیاتی شدن تنها 3 درصد تعهد نهضت ملی مسکن
تاریخسازی بدون مربی و اردوی خارجی
رونمایی از اسرار 700 ساله برج «اخنگان»
حضور رئیس جمهور در کهگیلویه و بویراحمد در دور دوم سفرهای استانی
آدرس اشتباه برای خانههای بومگردی
ضرورت توجه به 2 نامه مهم وزیر اقتصاد
مقابله به مثل دیپلماتیک با روسیه
بیبرنامگی در گردشگری سلامت
بازیگران باتجربه در چالش جدید کارگردانی
انتقاد آیت ا... نوری همدانی از سختی معیشت مردم و پایین بودن ارزش پول ملی
سفیدنمایی از آمار منفی تجارت خارجی!
ابعاد جدید از پرونده جنایت پرایدسواران!
تکرار کابوس 99 بورس در 1402