روزنامه جوان
1402/05/03
کجاها نباید به نخبگان اعتماد کرد
نخبگان ستونهای فکری و تحلیلی جامعهاند و معتقدم در مثل سایر «الناسعلی دینملوکهم» که گاهی بهعنوان حدیث نیز گفته میشود، ملوک همان نخبگاناند که جامعه از آنها در یک فرایند اختیاری الگو میگیرد و به راههای آنان اعتماد میکند. اما نخبگان در جنبههایی از رفتار و گفتار خود نباید جدی گرفته شوند؛ اول از همه جایی است که نخبه به جای اعلامنظر و عقیده و دستاورد فکری خود، و به جای ارائه براهین و تحلیل عقلی خود، مستقیماً از جانب مردم و به نمایندگی از آنان حرف میزند. کار روشنفکران ارائه دلیل برای ادعاهاست، اما در ادعای نمایندگی مردم نوعی فریب مستتر است. حتی اگر شواهد و نشانههای همراهی مردم با ایده یک روشنفکر وجود داشته باشد، وظیفه روشنفکر این نیست که خود را به مردم و مردم را به خود پیوند بزند. روشنفکر واقعی نه دنبال حرف مردم و جلب رضایت آنان و تطبیق ایدههایش با نظر عامه میافتد و نه مردم را بردگان فکری خود میپسندد که دنبال او و ایدههایش را بگیرند تا به مقصد برسند! خطای دوم نخبگان که در آن نباید تمکین شوند، آنجاست که نخبه به هیچ خطایی در ایدههای خود قائل نیست. روشنفکران باید میانهروی در اندیشهورزی و تواضع در پذیرش نقد و توافق بر سر احتمال بالای خطا در اندیشهها و ایدهها را سرلوحه کار خود قرار دهند. نگاهی به نوشتهها و تریبونها نشان میدهد که اغلب خلاف این است و «حرفشان یکی است» و «این است و جز این نیست». نپذیرفتن احتمال بالای خطا در ایدهها نوعی جهالت و تکبر و فرجام آن گرفتارآمدن در پندارهای غلط سلسلهوار است. نخبگان در جای دیگری نیز نباید تبعیت شوند، آنجا که در ایدههای خود سابقه تغییرات شدید دارند. این با تغییرات فکری برخی اندیشمندان بزرگ که به تکمیل و اصلاح و بازاندیشی در ایدههای قبلی خود دست زدهاند و از آنان به متقدم و متأخر یاد میشود، مثل امام محمد غزالی، ملاصدرا و ویتگنشتاین بهکلی فرق میکند. حساب بزرگان و اصلاحیههایی که بر جریان فکری خود مینوشتند، با حساب معلقانفکری از زمین تا آسمان جداست. درباره این تغییرات شدید فکری، نخستین پرسش جدی این است که از کجا معلوم فردا دوباره ساز تغییر یا حتی بازگشت به آن اندیشه اولی را نزنید؟! چرا باید چنین افرادی را دنبال و تبعیت کرد، با آنکه احتمال تغییر شدید و جدید یا پشیمانی همچنان بسیار بالاست و مردم میبینند که این نخبه معلق «وقع فی شر اعماله»، گرفتار اعمال پلید خود شد؛ و بیم آن میرود که مردم برای مطالبه خسارت به سراغ آنان بروند که «المغرور یرجع علی من غره»، فریبخورده به کسی که فریبش داده رجوع میکند. نخبه اگر گندید، اول گندیدگی جامعه است. «نفس اول راند بر نفس دوم/ماهی از سرگنده گردد نی ز دم». کار بیشتر روشنفکران، کار، اما و اگر و بوک و باشد و نباشد است «چونکه بر بوک است جمله کارها/ کار دین اولی، کزین یابی رها» و نخبگان، آنهایی نیستند که مردم بر دینشان باشند. مردم به ستون تکیه میکنند نه بر باد! مرتبه بعد «تفاوت میان حرف و عمل» است. نخبهای که حرفش یک چیز و عملش خلاف آن باشد، نه نخبه است و نه هیچ چیز دیگر. اسمی بسیار بدتر دارد! برخی روشنفکران هم ایدههایشان برآمده از یک باور عمیق عقلی و قلبی نیست. اینان به روش «خالف تعرف» (مخالفتکن تا مشهور شوی)، عمل میکنند. شهرهورشدن هدف آنان است. اینان نیز ناگفته پیداست که چه هستند. نخبه غیرقابل اعتماد دیگر، «نخبه ترسو» است، آنکه «با ما شیر و با دیگران شترمرغ» است! نخبه ترسو نیز حرفش نه از سر اعتقاد است و نه تحلیل عقلی که بر مدار ترس و اضطراب میچرخد و متأثر از پیامدهای روزگار است. نباید به این دسته از نخبگان رو کرد که دنیای غیرقابل اعتمادی را برای مخاطبان خود میسازند. مردم فرصت آزمون و خطا با ایدههای تردیدآمیز را ندارند و میخواهند به ریسمان محکمی در زندگی چنگ بزنند، اما «تاجر ترسندهطبع شیشهجان/ در طلب نه سود دارد، نه زیان/ بل زیان دارد که محروم است و خوار/ نور، او یابد که باشد شعله خوار»؛ و بالاخره مردم از نخبگان چهبسا میپرسند «متی یبلغ البنیان یوما تمامه، إذا کنت تبنیه وغیرک یهدم» بنیان این دنیا کی تمام میشود، وقتی تو آن را میسازی و دیگری ویران میکند! سردبیر
سایر اخبار این روزنامه
پیشثبتنام آرایش انتخابات را عوض کرد
کجاها نباید به نخبگان اعتماد کرد
رئیس قوه قضائیه: دولت و مجلس بگویند درباره شعار سال چه کردند
بیبیسی از توهم، سرخوردگی و خشونت اهل آشوب میگوید!
زیست شبانه با کاری بودن جامعه منافات دارد
«کنست» به تعمیق بحران رأی داد
شهادت ۲ مأمور پلیس در ایذه
بازداشت باند بزرگتروریستی در ۶ استان با ۴۳ بمب
همه در «عشق کوفی» با دلشان کار کردند
دنیا تجارب موفق مقابله با فرونشست دارد، اما فرونشست زمین در ایران متولی ندارد!