بی‌بی‌سی از توهم، سرخوردگی و خشونت اهل آشوب می‌گوید!

بی‌بی‌سی فارسی، رسانه حکومتی انگلیس که از رسانه‌های اصلی جریان آشوب پاییز ۱۴۰۱ در ایران محسوب می‌شود، طی یادداشتی به آسیب‌شناسی آنچه «خیزش زن، زندگی، آزادی» نامیده، پرداخته است. این روایت به لحاظ آنکه از زبان خود آن‌ها و نه مخالفان آن جریان بیان می‌شود، قابل تأمل است، چه آنکه به نوعی، اقرار علیه خود محسوب می‌شود! این تحلیل به قلم مهرداد درویش‌پور (عضو گروهک مارکسیست و منحله «پیکار» / مقیم سوئد) نوشته شده است.
این یادداشت با اشاره به خواسته‌های این خیزش ادعایی با عنوان «آزادی حجاب و نفی نظام» اذعان کرده که این جنبش نتوانسته قشر خاکستری و والدین میانسال را متقاعد کند: «اینکه چرا چنین جنبشی، نتوانست قشر خاکستری و حتی والدین میانسال را متقاعد کند، نیازمند درنگ است.»
نویسنده بی‌بی‌سی فارسی اذعان دارد که دلیل عدم همراهی قشر خاکستری می‌تواند «هراس واقع‌بینانه از آینده‌ای نامعلوم، نگرانی از خطر جنگ داخلی یا "سوریه‌ای شدن" ایران در صورت فروپاشی حکومت، نیرومندی گفتمان امنیت‌گرایی که حکومت نیز در تنور آن می‌دمد» باشد.
جالب آنکه بی‌بی‌سی اذعان می‌کند که این جنبش به دلیل اینکه «فاقد مطالبات معیشتی» بوده، از «پیوند درخوری با اعتراضات صنفی، مطالباتی و طبقاتی کارگران و کارمندان» ناتوان بوده است. البته همان سال گذشته رسانه‌های ایران بار‌ها بیان کردند که اهل آشوب نتوانسته‌اند عامه مردم را با خود همراه کنند و البته یک دلیل آن طبعاً دوری خواسته‌ها و مطالبات‌شان از دغدغه‌های اصلی مردم ایران است.


این یادداشت همچنین تصریح می‌کند که این جریان «مختصات یک انقلاب» را نداشته است و البته «فقدان آلترناتیو جایگزین نیز در فرجام آن بی‌تأثیر نبود.» این فقدان آلترناتیو یا نداشتن جایگزین مناسب برای جمهوری اسلامی همان چیزی است که در بند قبلی با عبارت «هراس واقع‌بینانه از آینده‌ای نامعلوم» به عنوان یکی از دلایل همراهی نکردن قشر خاکستری با آن بیان شده است.
موضوع بالا بردن توقعات از جنبش و دست‌کم گرفتن توان ایران برای دفاع از خود در برابر آشوب هم موضوع دیگری است که تحلیل‌نویس بی‌بی‌سی فارسی به آن پرداخته است: «برخی با غلو در ظرفیت خیزش و دست کم گرفتن توان حکومت، به این توهم که تکلیف نظام در "دوی ۱۰۰ متر" یکسره خواهد شد دامن زدند. شکاف بین ظرفیت و سطح توقع می‌تواند به اضطراب، سرخوردگی، افسردگی، یأس و پرخاشگری منجر شود.»
و البته سرانجام مجبور است به تفکر خشونت، حداقل در بخشی از اهالی این جنبش کذایی اعتراف کند: «همزمان در خارج از کشور و در بطن دموکراسی و درست تحت تأثیر همین جنبش، با برآمدن راست رادیکال و افراطی ایرانی رو‌به‌رو شدیم... این جریان به بهانه حمایت از جنبش، اما در تمایز با آن، بیشتر مبلّغ نوعی از لمپنیسم، خشونت‌ورزی، افراط‌گرایی و مروج اخبار نادرست بود. راست افراطی با رفتار‌های پرخاشگرایانه، خشونت‌آمیز و وحشت‌آفرین همچون بالا بردن چوبه‌های‌دار و عکس شکنجه‌گران پیشین، ضرب وشتم مخالفان یا تحمیل خود بر دیگران، اعلان جنگ علیه دیگر بخش‌های اپوزیسیون و تفرقه‌افکنی، ظرفیت ناشناخته خود را در ویرانگری به نمایش گذاشت.»
منشور مهسا هم مورد نقد نویسنده قرار می‌گیرد و در بی بی سی فارسی مفاهیمی را در مورد چهره‌های «زن، زندگی، آزادی» می‌بینیم که رسانه‌های ایران بار‌ها و بار‌ها در نقد آن نوشته بودند؛ خیال‌پردازی سیاسی، رقابت بر سر لیدری جریان، عدم شناخت فضای داخل کشور و وابستگی به دولت‌های خارجی. بی‌بی‌سی فارسی می‌نویسد: «پویش دیگری که شکل گرفت تشکیل «منشور مهسا» بود. بلندپروازی و خوش‌بینی مفرط شکل‌دهندگان آن، سلبریتی‌گرایی، تکیه بیش از حد بر قدرت‌های خارجی برای مشروعیت یافتن، تلاش برای ایفای نقش رهبری در خارج به جای حمایت از داخل، جلوه‌هایی از فاصله این حرکت با جنبش بود. عدم واقع بینی بهت انگیز امضا‌کنندگان منشور و ریشه نداشتن اجتماعی تشکیل دهندگان آن به گونه‌ای بود که به فروپاشی برق‌آسا و تأثربرانگیز آن منجر شد. شکست برق‌آسای «منشور مهسا»، به شکاف و خصومت بیشتر بین جمهوریخواهان و سلطنت طلبان، چپ و راست و گروه‌های اتنیکی و ناسیونالیست‌های تندرو منجر شد. ترکش این اختلافات حتی به شکاف در احزاب کردی انجامید و به موضوع یا بهانه درگیری مسلحانه و تراژیک درونی یکی از احزاب کردی مابین موافقان و مخالفان منشور بدل شد. سرخوردگی ناشی از این رخداد‌ها نیاز به توضیح ندارد.»
و بعد توضیح می‌دهد که چگونه اصرار بر قطع روابط خارجی با ایران باعث بدبینی ایرانیان به این جنبش شد: «تلاش تبلیغاتی بخشی از اپوزیسیون برای قطع کامل رابطه غرب با ایران و تحمیل رهبری مورد نظرشان، به تدریج به بدبینی ایرانیان داخل و خارج و دولت‌های غربی نسبت به صحت و ظرفیت واقعی این ادعا‌ها انجامید. به ویژه آنکه برخی توافقات بعدی دولت‌های غربی با جمهوری اسلامی، توهمات پیشین را نقش بر آب کرد. در نهایت بسیاری از خود می‌پرسند چرا باید هزینه سنگین مبارزه‌ای را بپردازند تا برخی در خارج ابزار تبلیغ و معرفی خود قرار دهند؟»