بحران شاغلان فقیر در ایران
فرشاد مومنی
اقتصاددان
روند واگراییها در ایران بسیار نگران کننده است. در معیشت مردم واگراییهای وحشتناکی ایجاد شده؛ جسته و گریخته میشنویم مصرف سرانه گوشت یا لبنیات مردم نسبت به چهل سال پیش چه وضعیتی پیدا کردهاست، اما اگر آن را در کلیت خود بررسی کنید، به این شکل که مثلا ما کشور را به شیوه ای اداره میکنیم که در دوره هشت ساله ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، که قله درآمدارزی تاریخ اقتصادی ایران در آن رقم خورد، کسری بودجه خانوارهای ایرانی چهارونیم برابر شد! این واگرایی شدید در معیشت مردم است و من پیش از این در کتاب «عدالت اجتماعی، آزادی و توسعه در ایران امروز»، «مدارای نجیبانه مردم ایران با فقر» را در کتابی بررسی کرده ام و براساس مستندات نشان دادم، مردم ایران به دلیل اینکه می خواهند نجیبانه زندگی کنند، از مصارف حیاتی خود صرف نظر کرده اند و از سوی دیگر با پدیده پرکاری و یا چند شغلگی حتی در سنین بالای 65سال روبرو هستیم.به گفته این استاد دانشگاه، این روند واگرایی، کار را به جایی رسانده است که در 10سال گذشته، همواره حداقل دستمزد رسما اعلام شده بین یک،دوم تا یک،چهارم خط فقر رسما اعلام شده است! این مساله، پیامدهای متعددی ایجاد میکند. این واگرایی ها شوخی بردار نیستند. در حدود سه سال گذشته، دائما از موضع اخلاص و شفقت به حکومتگران گرامی ایران تذکر داده ام که فهرست گروه های ناراضی اجتماعی در ایران را بررسی کنند. شریفترین، داناترین و زحمت کش ترین افراد این مملکت معترضند، نباید سراغ تنبیه آنها بروید! به وضعیت کارگران، اساتید دانشگاه، معلمان، بازنشسته ها، نگاه کنید. درتمام دنیا، توان رقابت و مقاومت اقتصادهای ملی را با شاخص رابطه مبادله می سنجند که نشان می دهد برای هر مقدار صادرات به طور متوسط چه میزان ارز دریافت می کنیم و برای واردات چه اندازه ارز پرداخت می شود. اگر این روند، نزولی شود، نشان دهنده روندی قهقرایی در کل عرصه های حیات جمعی و از جمله و به ویژه در بنیه تولید ملی است. از این نظر، در تاریخ اقتصادی ایران در دوره بعد از انقلاب، وضعیت اقتصادی ایران، در سال 1367، بدترین وضعیت 10ساله اول بعد از انقلاب را داشت. در مقام تحلیل میگوییم این مساله به شوک های برون زا مربوط بوده و اختلالی در جهتگیریهای سیاستی وجود نداشته، از جمله اینکه از 1365 به بعد با سقوط شدید قیمت نفت روبرو شدیم و از همان سال، استراتژی جنگی صدام تغییر کرد و به این جمعبندی رسید که تا ایران بنیه تولید قدرتمندی دارد در جنگ کمرش خم نمی شود، به همین دلیل از 65 به بعد، به جای اینکه مناطق استراتژیک را هدف قراردهند، بر مناطق تولید کشور تمرکز کردند. ببینید ما با بنیه تولیدی مان چه کردیم! از 1390تا 1399، دوباره سقوط 30درصدی دیگری در رابطه مبادله مان ایجاد شده است. اینکه بگوییم اگر فکری راجع به این سقوط وحشتناک بنیه تولیدی کشور نکنید، محال است بتوانید در ایران امنیت ملی را حفظ کنید، خیلی دشوار و پیچیده است! ابعاد سقوط واقعا جدی است! آنچه شرایط را بسیار نگران کننده تر می کند، این است که از 1368، یعنی دوره بعد از جنگ، عایدات ارزی ایران، 82.5درصد کل عایدات ارزی اش در دوره نفتی شدن این اقتصاد بوده است. اینها همه، در مطالعه روندی، ما را به کانون های اصلی مشکل، حساس می کند. ما تصور این بوده که می توانیم تولید فناورانه را کنار بگذاریم و با دامن زدن به مناسبات رانتی و با عدم حساسیت کافی راجع به جهت گیری ها و سیاست های فسادزا و نابرابرساز، از طریق دامن زدن به فعالیت های دلالی و واردات چی گری، اوضاع کشورمان را اداره کنیم. این شدنی نیست! گزارش های رسمی منتشر از سوی مرکز آمار ایران اعلام کرده 89درصد شاغلان سابق و لاحق ایران، فقیرند، یعنی 89درصد کل فقرای ایران، از شاغلان هستند.