آن بوسیدن روی ماه امریکا چه شد؟!

مسئله دشمنی امریکا با ایران آن قدر در محافل علمی و دانشگاهی به تمسخر گرفته می‌شود که اغلب باورمندان به آن، جا خالی می‌کنند یا باور خود را پنهان می‌سازند. چون می‌بینند از طرف روشنفکران، متهم به توهم می‌شوند یا می‌شنوند که نظام برای سرپوش‌گذاشتن به مشکلات خود، از امریکا خرج می‌کند یا از این قبیل. می‌توان دلایلی از نظام روابط بین‌الملل یا مصداق‌های عینی دشمنی یا دلایل فرهنگی برای اثبات دشمنی واقعی امریکا آورد و سپس منتظر پاسخ‌های منتقدان نشست که آنان نیز با همان روش از نظام‌های سیاسی و روابط بین‌الملل و فرهنگی دلایلی می‌آورند در نپذیرفتن دشمنی امریکا. اما یک شاهد وجود دارد که نمی‌توان آن را به‌راحتی نپذیرفت و آن ضربه‌ای بود که امریکا با خروج از برجام به سخت‌ترین و درعین‌حال مبتذل‌ترین روش به طرفداران نظریه «امریکا دشمن ما نیست» زد. این دیگر نه خواب بود و نه رؤیا، کاملاً عینی، واقعی و بدون، چون وچرا بود. هرکه را هم که خواب بود، لاجرم باید از خواب بیدار می‌کرد.
اگر تاریخ یک دهه گذشته را مرور کنیم، آن سال‌های آغاز مذاکرات برجام، هر روز پر بود از سخنرانی و یادداشت و نوشته درباره همین ادعا که دشمنی امریکا با ایران توهم و برساخته حکومت است تا پشت آن پنهان شود. حتی برخی ریشه دشمن‌پنداری امریکا را به باور‌های سید‌قطب می‌رساندند. برخی نیز می‌گفتند ایران عمداً در راهبردی بلندمدت دشمنی پرزور انتخاب کرده است تا در سایه این دشمنی، قوی شود، چون دشمن قوی، ما را قوی می‌کند. سپس با تمسخر و تقیبح این راهبرد‌های فرض‌شده، تنها راه واقعی پیش‌روی ملت ایران را برای رسیدن به رفاه و سعادت در رابطه با امریکا و پذیرش قواعد رئال پلیتیک می‌دیدند و همزمان با مذاکرات برجام که به‌نوعی بوی رابطه و دوستی با امریکا می‌داد (واگر هم نمی‌داد، روش گفتگو که با قدم‌زدن در کنار رودخانه «رون» در ژنو و تسلیت‌گفتن مرگ مرحومه به فرد اضافه‌شده به گروه مذاکره و از این ادا‌های فراوان، چنین القا می‌کرد) نظریه خود را که «دوستی با امریکا جواب می‌دهد» به پشتوانه همان روند روبه‌جلوی برجام تقویت می‌کردند و می‌پنداشتند که شواهد بسیار هم برای تقویت نظریه خود و ابطال‌ناپذیری آن پیدا کرده اند.
این گروه، پرچم دوستی امریکا را آن‌چنان بر سر هر کوی‌وبرزنی برافراشته بودند که حتی اجرانشدن برجام در دولت اوباما نمی‌توانست خدشه‌ای به این باور بزند. معمولاً برای این بدقولی امریکا هم دلایلی در داخل کشور جست‌و‌جو می‌کردند! تا اینکه آن ضربه مهلک نواخته شد و ترامپ برجام را پاره کرد.
طرفداران نظریه «امریکای دوست» البته که از آوردن بهانه مضایقه نمی‌کنند و حتی افراطی‌های آنان همین خروج ترامپ را بر گردن نظام انداختند و با چرتکه‌ها و ذره‌بین‌های خود که در دست وطن‌فروش‌ترین‌های تاریخ هم دیده نشده، برای دشمنی امریکا در پی یافتن دلایلی از نوشته‌های روی موشک‌ها تا فلان موضع داخلی می‌گشتند. حتی آنان که در آن زمان به رئیس‌جمهور وقت پیشنهاد کردند استعفا دهد، نه به‌خاطر شکست پروژه «بوسیدن روی ماه امریکا» بود، بلکه از آن استعفا هم برای تضعیف نظام و تقویت همان نظریه «امریکای دوست» استفاده می‌کردند.


بعد‌ها معلوم شد این نظریه چه ظلم و اجحافی در حق ملت ایران بود. شواهد ادعایی آنان در حین مذاکرات، یکی‌یکی هوا شد و شواهد دیگری به کمک تقویت نظریه «امریکای همواره دشمن» آمد. از جمله اینکه بایدن که نیمی از وعده‌های انتخاباتی‌اش بازگشت به برجام و تحمیق کار ترامپ در خروج از برجام بود، به برجام بازنگشت. رئال پلیتیک این بار در قدرت ایران معنا پیدا کرد و نه قدرت امریکا. امریکایی که صاحبان نظریه دوستی مدعی بودند نباید خاطرش با غنی‌سازی ۳ درصد و نوشته‌های روی موشک‌ها و شعار مرگ‌بر امریکای پدرومادر شهدا در نماز‌جمعه و مانند این‌ها آزرده شود، امروز با غنی‌سازی ۶۰ درصد و ادعای تجهیز روسیه به پهپاد و تسلط ژئوپلیتیک ایران بر غرب آسیا و موشک‌های هایپرسونیک، به قول جمهوری‌خواهان به ایران «باج» می‌دهد.
یک‌بار دیگر باید تاریخ این یک دهه را مرور کرد؛ و آن آهنگی را که خروج امریکا از برجام بر چهره خواب‌آلود –به قول خود امریکایی‌ها- «بهترین دوستان امریکا در ایران» نواخت و صفیرش هنوز باقی است، شنید تا فهمید چرا دشمنی امریکا با ایران روی شانه «توهم دوستی امریکا با ایران» سوار است! سردبیر