باز هم دكان بقالي؟!

اين پرسش مطرح است كه براي يك محله، شيوه توزيع سنتي در قالب دكان و مغازه‌هاي كوچك و متوسط مناسب است يا شيوه توزيع مدرن در قالب فروشگاه ‌بزرگ و هايپر و امثال آنها. طبعا، با طرح اين پرسش، ممكن است دچار دور باطل تعريف‌هاي متفاوت از محله‌ و شهر شويم و از موضوع دور بيفتيم. به همين خاطر، به صورت مصداقي برخورد مي‌كنيم. در اينجا محله از نظر ما اودلاجان است. شهرك اكباتان يا نارمك نيست. اودلاجان هنوز شكل ‌و شمايل همان محله‌هاي تاريخي را دارد. در حالي كه نارمك بيشتر قطعه يا پارسل شهري است تا يك محله با مفهوم اودلاجان. پرسش اين است كه در جغرافياي زيستي اودلاجان دكان و مغازه مناسبت دارد يا فروشگاه بزرگ و هايپر و امثال آنها. ما معتقديم دكان و مغازه تناسب بهتري با محله دارد تا فروشگاه بزرگ. در محله‌هايي چون اودلاجان كه تن زخمي دارند و در دوره‌هاي مختلف شلاق به‌اصطلاح توسعه شهري بر تن‌شان خورده، مقياس دكان‌ و مغازه مقياس مقبول و خوبي است. چرا؟ چون در دكان و مغازه ما با شخص، با فرد فروشنده و صاحب دكان سروكار داريم و اين ارتباط براي التيام زخم‌هايي كه بر تن محله خورده لازم است. ما با همين ارتباط‌هاي ساده مي‌توانيم محله را از غربت و عزلت رها‌ سازيم. به سخن ديگر، اگر نتوانيم با اين نوع ارتباط‌ها به انسجام محله كمك كنيم، حتما با فروشگاه بزرگ و هايپر هم اصلا نمي‌توانيم. در حقيقت انتخاب اين مقياس، نوعي انتخاب ناگزير است. حالا كه چنين است بايد فرهنگ مغازه و دكان‌داري را هم مورد مداقه و تحليل قرار دهيم. تجربه تاريخي همه ما حاكي از آن است كه اين مغازه‌هاي كوچك ممكن است محلي براي خاله‌زنك بازي و احيانا پشت هم‌اندازي هم بشود. ممكن است پاتوق بيكاران محله شود كه دوست دارند وقت آزاد و بيكاري‌شان را با صحبت در مورد ديگران و غيبت پشت سر مردم سر كنند. اين رفتار سابقه تاريخي دارد، ولي مثبت نيست. روي دوم سكه مودت محله است. مودت محله به خاطر آن است كه اهالي همديگر را مي‌شناسند و همين آشنايي سبب امنيت محله مي‌شود. در محله، به خاطر همين آشنايي‌ها، معمولا سرقت اتفاق نمي‌افتد مگر از سوي غريبه‌ها و افراد غير هم‌محل. در شرايط متعارف، اهالي محله يار و ياور همديگر هم هستند. معمولا ثروتمندان محله هواي فقرا را دارند. به عبارتي ديگر، فقرا اميد اين را دارند كه اگر گير كنند، هستند كساني كه بشود دست به سويشان دراز كرد. همين نكته مثبت محله‌اي، در دل خود متضادش را هم توليد مي‌كند. چون همه همديگر را مي‌شناسند پس، گاهي، به خود اجازه مي‌دهند در زندگي ديگران دخالت كنند و اظهارنظر نمايند. بله، مي‌شود پذيرفت، تقويت نقاط مثبت يك رفتار فرهنگي و پس‌زدن وجوه منفي آن كار چندان سهل و ساده‌اي نيست، ولي اين پيچيدگي نبايد مانع تلاش‌ شود.
معمار و شهرساز