حتی قدرت ورق‌زدن کتاب هم ندارم

  چند روز بعد از جشن تولد 18 سالگی‌اش، خبر موفقیت خیره‌کننده‌اش در آزمون سراسری مثل توپ صدا کرد. «سیداسماعیل نصرالهی» هرچند با کم توانی شدید جسمی و حرکتی دست‌و‌پنجه نرم می‌کرد، اما کاری کرد کارستان و رتبه ۲۵ کنکور سراسری رشته علوم‌انسانی را کسب کرد. اتفاقی که شاید باورش سخت باشد، آن هم توسط دانش‌آموزی که کارهای شخصی خودش را نمی‌تواند به تنهایی انجام دهد و تقریبا همه لحظات زندگی‌اش را دراز کشیده است. «سید اسماعیل» معنای دیگری به عبارت «خواستن توانستن است»داد، واژه هایی که شاید برای برخی کلیشه‌ای شده باشد اما هنوز می‌توان برای موفقیت از آن‌ها کمک گرفت. کسب رتبه ۲۵ دانش‌آموز معلول ساروی موضوعی نیست که به‌راحتی بتوانیم از آن بگذریم. در کنار این که تمام توانایی‌ها در مقابل اراده و همت بالای دانش‌آموز ساروی کم می‌آورد، عشق و فداکاری مادری را به نمایش گذاشته که نهال خواستن و توانستن را به‌خوبی در شخصیت فرزندش پرورش داده است. در پرونده امروز زندگی‌سلام با این دانش‌آموز کنکوری گفت‌و‌گویی داشتیم که در ادامه خواهید خواند. البته او به سختی می‌تواند حرف بزند و خانم «حجی‌زاده» نکات تکمیلی را به توضیحات مختصر پسرش اضافه می‌کند.
از بچگی عاشق کتاب شدم
بعد از تبریک بابت کسب این موفقیت بزرگ و درخشان، از «سید اسماعیل» می‌‌پرسم که از چه زمانی به درس خواندن و مطالعه علاقه‌مند شده که می‌گوید: «از کودکی عاشق مطالعه و کتاب و درس بودم». مادرش در این باره توضیح می‌دهد: «پسرم از کودکی به مطالعه آزاد علاقه زیادی دارد. در کنار کتاب‌های درسی، بیشتر کتاب‌های تخیلی را دوست دارد. ساعت‌ها با مطالعه کردن، حالش خوب بود و وقتی حوصله‌اش سر می‌رفت، به مطالعه پناه می‌آورد».
از صبح تا ظهر در مدرسه کنارش بودم
از خانم «حجی‌زاده» می‌پرسم که پسرش مدرسه هم می‌رفته یا نه که می‌گوید: «بله، تا سال نهم مدرسه می‌رفت. تا همان موقع‌ها بود که خیلی کم قادر به نوشتن بود. خیلی کم رنگ و با کمک و خیلی سخت، می‌توانست بنویسد. تا قبل از سال نهم، هر روز با او به مدرسه می‌رفتم و یک صندلی مخصوص داشت. تمام مدت در کنارش می‌نشستم، از صبح تا ظهر و بعد با هم برمی‌گشتیم به خانه. با این‌که  برایش سخت بود اما همیشه می‌گفت که عاشق مدرسه است و حاضر است برای یادگیری، سختی‌هایش را تحمل کند. البته از سال دهم بود که مدارس به خاطر کرونا، آنلاین شد و دیگر خودش در خانه، درس می‌خواند».
هیچ درمانی برای بیماری‌اش وجود ندارد
از مادر «سید اسماعیل» درباره بیماری پسرش می‌پرسم که دقیقا چیست و از چه زمانی شروع شده است. او می‌گوید: «این بچه، بعد از تولد مشکلی نداشت. غلت می‌زد و می‌نشست تا این که از 9 ماهگی، دیگر چهار دست و پا نکرد. بعد دیگر راه هم نرفت. من هم پیگیری‌ها را شروع کردم  و چون خودم پرستار هستم برای درمان او را به همه جا بردم. تقریبا نزد هر پزشکی در هر جایی از ایران که فکر می‌کردم می‌تواند به ما کمک کند، رفتم و برای آزمایش و بررسی نتایج آن، پسرم را دور کل ایران بردم. همین چند وقت پیش، بررسی ژنتیک هم انجام دادیم. گفتند هیچ جهش ژنی نیست. حتی بیماری‌هایی که به آن مشکوک بودند، بعد از بررسی 80 تا ژن، دیدند که با هیچ بیماری تطابق ندارد. بنابراین گفتند جزو بیماری‌های نادر است و نتوانستند برای او، درمانی در نظر بگیرند».


همیشه درازکشیده درس می‌خواند
از «سید اسماعیل» می‌پرسم که درس خواندن سخت نیست که می‌گوید: «من خیلی درس و کتاب را دوست دارم. البته برای من سخت است اما مادرم خیلی کمکم می‌کند و از او ممنونم. من حتی قدرت ورق‌زدن کتاب را هم ندارم و مادرم این کار را برایم انجام می‌دهد.» از خانم «حجی‌زاده» درباره وضعیت جسمی پسرش و مشکلاتی که برای درس‌خواندن ایجاد کرده، می‌پرسم که می‌گوید: «پسرم همیشه دراز کشیده درس می‌خواند. حتی روی صندلی هم نمی‌تواند بنشیند. تصاویری هم که از او در حالت نشسته در فضای‌مجازی منتشر شده، برای چند ثانیه است که نشسته است و دوباره دراز کشیده. در زمان مطالعه، اصلا نمی‌تواند کتاب را ورق بزند. حتی سرش را نمی‌تواند برگرداند. حتی قدرت ندارد که انگشتش را بلند کند، سرش را نیم دایره بچرخاند و ... . اما با همه این مشکلات، او برای درس خواندن انگیزه و پشتکار کافی را داشت و حالا ثمره‌اش را تا حدودی دیده است».
همیشه شاگرد اول بودم
از «سید اسماعیل» می‌پرسم که از چه سالی برای کنکور شروع به خواندن کرده که می‌گوید: «من همیشه شاگرد اول بودم اما از سال دهم، برای کنکور شروع به خواندن کردم». مادرش در این باره می‌گوید: «درس‌هایش خیلی‌خوب بود ولی از سال دهم، تصمیم گرفتیم که برای کنکور به صورت خیلی جدی‌تر بخواند. درس‌هایش تا قبل از آن هم نمونه بود و معدلش در تمام این سال‌ها، 20 بود. همیشه نفر اول در کلاس بود. با این حال، من تصمیم گرفتم که سال دهم، خیلی روی او فشار نیاورم هرچند خودش اصرار داشت که زودتر شروع کند تا از رقبا عقب نیفتد. از یازدهم دیگر خیلی جدی‌تر برای کنکور، شروع به مطالعه کردیم».
روزی 12 ساعت درس می‌خواندم
از این پدیده کنکور امسال درباره میزان ساعت‌هایی که در روز برای کنکور درس خوانده می‌پرسم که می‌گوید: «تقریبا 10 تا 12 ساعت، هر روز مطالعه داشتم. هم مطالب جدید می‌خواندم و هم تست می‌زدم». مادرش هم می‌گوید: «شرایط جسمی پسر من خیلی سخت است. او حتی برای نفس کشیدن مشکل دارد. مثلا یک اتفاق ساده مثل غذا خوردن با این شرایط جسمانی، تقریبا 2 ساعت طول می‌کشد. با این مشکلات و این که همه کارهای شخصی‌اش طول می‌کشید اما هر زمانی که پیدا می‌کرد، مطالعه می‌کرد. این اواخر روزی 10 تا 12 ساعت درس می‌خواند. یعنی مدام درس می‌خواند و خیلی با اشتیاق این کار را می‌کرد».
همیشه به پسرم می‌گفتم تو نخبه هستی
از او می‌پرسم که آیا تا قبل از اعلام نتایج کنکور سراسری، فکرش را می‌کرده که موفق به کسب رتبه‌ای مانند بیست‌و‌پنجم شود که «سید اسماعیل» می‌گوید: «من فکر می‌کردم که رتبه‌ام سه رقمی و زیر هزار باشد». مادرش هم می‌گوید: «همیشه کلمه نخبه را به پسرم می‌گفتم. این اواخر مدام به او می‌گفتم که من در تو می‌بینم که جزو رتبه‌های برتر کنکور باشی. به‌طور کلی برایم مهم بود که همیشه به او اعتماد به نفس بدهم. خیلی برایم مهم بود. از بچگی، بارها به او می‌گفتم که تو برای کنکور، رتبه دو رقمی می‌آوری چون توانایی‌اش را داری. من مطمئن بودم که پسرم رتبه درخشانی کسب می‌کند. حتی به او می‌گفتم که من دارم می‌بینم روزی را که بنری با عکس تو در شهر چاپ شده و همه موفقیتت را به تو تبریک می‌گویند».
برای یادگیری نیاز به تکرار نداشت
«من همیشه در پسرم توانمندی‌هایش را می‌دیدم. متوجه می‌شدم که برای یادگیری نیاز به تکرار ندارد و یک بار که درسش را می‌خواند، به طور کامل حفظ می‌شود و یاد می‌گیرد. کاملا موضوع را متوجه می شد و حتی به من گوشزد می‌کرد که فلان نکته را هم باید از این مطلب برداشت کنیم». خانم «حجی‌زاده» با این مقدمه می افزاید: «پسرم اصلا از مطالعه خسته نمی شد. هم علاقه داشت و هم پیگیر بود. مثلا آخر هفته‌ها باید به پدر و مادر همسرم که مسن هستند و نیاز به مراقبت دارند سر بزنیم اما موضوع جالب این که سیداسماعیل در طول مسیر به بابلسر درس می‌خواند و مطالعه می‌کند. گاهی برای خودم هم سوال است که چرا فرزندم از درس‌خواندن خسته نمی‌شود».
شطرنج‌باز ماهری هستم و حریف می‌طلبم
شاید این تصور درباره «سید اسماعیل» برای تان به وجود بیاید که او فقط درس می‌خواند و هیچ کار دیگری انجام نمی‌دهد. جالب است بدانید که در شطرنج هم چندین مقام کشوری آورده است. خودش در این باره می‌گوید: «خدا را شکر توانستم در رشته شطرنج هم موفق باشم. شطرنج‌باز ماهری هستم و حریف می‌طلبم.» مادرش هم می‌گوید: «پسرم عاشق تماشای فوتبال هم هست. به استقلال علاقه زیادی دارد و طرفدار تیم منچستریونایتد است. عاشق منچستریونایتد است و به جز یک سال اخیر که کنکور داشت، تقریبا همه بازی‌های این تیم را نگاه می‌کند».
به صورت خودخوان خواندم
از رتبه 25 کنکور سراسری می‌پرسم که معلم خصوصی داشته یا نه که می‌گوید: «به صورت خودخوان خواندم و به هیچ کلاسی نرفتم.» مادرش با تایید حرف پسرش می‌گوید: «پسرم بدون هیچ مشاوری در کنکور رتبه 25 را گرفته است. تنها مشاور او، من و خودش بودیم که همه برنامه‌ریزی‌ها را با هم انجام می‌دادیم. البته بیشتر هم خودش برنامه‌ریزی می‌کرد که امروز فلان درس‌ها را بخوانم، فردا تست‌های فلان بخش را بزنم و ... . در آزمون‌ها هم من همیشه در کنارش بودم و پرسشنامه را برایش پر می‌کردم. بعد هم خودش می‌نشست و نقاط ضعف و قوتش را شناسایی می‌کرد. خیلی با هم همکاری کردیم اما هیچ کلاس کنکوری شرکت نکرد. روز آزمون هم مشاور سازمان سنجش، برایش جواب‌ها را وارد پاسخ نامه کرد».
احساس ضعف و کمبود ندارد
«از کودکی به فرزندم یاد دادم که مهم ذهن انسان‌هاست نه ناتوانی و مسائل دیگر و این اطمینان را به فرزندم دادم که بدن و جسمش شوم و همین باعث شد هیچ‌گاه معلولیتش به چشمش نیاید». خانم «حجی‌زاده» ادامه می‌دهد: «گاهی ما از برخوردهای دیگران در قبال او ناراحت می‌شویم اما او اصلا ناراحت نمی‌شود. واقعا پسری با اعتمادبه‌نفس بالاست و اصلا احساس نمی‌کند که ضعف یا کمبودی دارد. مدرسه‌اش هم خیلی با ما همکاری می‌کرد. مثلا موقع امتحانات، سوالات را برای من می‌فرستادند، پسرم در خانه جواب می‌داد و من برگه‌ها را می‌بردم مدرسه. جالب است بدانید با این‌که همکلاسی‌هایش در دوران آنلاین، بچه من را ندیده بودند اما خیلی دوستش داشتند. همیشه می‌گفتند که می‌شود بیاید او را ببینیم. دوست داشتند به او سر بزنند».
پدرش شب‌ها تا صبح کنار اوست
از خانم «حجی‌زاده» درباره نقش پدر «سید اسماعیل» در این موفقیت می‌پرسم که می‌گوید: «شوهرم دندان پزشک است. من هم که گفتم، پرستارم و بعضی شب‌ها که کشیک داشتم، همه کارهای پسرم با پدرش بود. شب‌ها پدرش باید تا صبح در کنار پسرم بیدار باشد، جابه‌جایش کند و ... چون حتی پسرم قدرت ندارد که دستش را تکان دهد. پدرش خیلی کمک و همکاری کرد. همه با هم تلاش کردیم تا این موفقیت به دست آمد. همه به من می‌گویند که اگر با پسرم در کنکور شرکت می‌کردم، همان نتیجه را می‌گرفتم چون من در تمام این مسیر در کنارش و همراه او بودم اما فقط موفقیت پسرم برای من مهم بود، من هیچی نمی‌خواهم».
خدا خیلی کمک کرد
«سید اسماعیل» درباره حس و حالش در این روزها می‌گوید: «خیلی خوشحال هستم. خدا به من خیلی کمک کرد و الان خیلی خوشحال هستم». مادرش هم در این باره می‌گوید: «همیشه به او می‌گفتم که خدا در تمام مراحل زندگی برای تو درست می‌کند و راه را به تو نشان خواهد داد. تو فقط باید تلاش کنی. همین هم باعث شد که پسرم موفق شود و الان خیلی خوشحال است. من هم بابت خوشحالی پسرم خیلی خوشحالم. این روزها اطرافیان و آشنایان مدام زنگ می‌زنند و تبریک می‌گویند. بعضی‌ها حضوری می‌آیند، از مسئولان و اقوام بگیرید تا معلم‌هایش. از همه ممنونم».
آرزویم تحصیل در رشته فلسفه دانشگاه تهران است
«سید اسماعیل» که رتبه 25 کنکور سراسری رشته علوم انسانی را کسب کرده، یک درخواست هم دارد و می‌گوید: «دوست دارم در رشته فلسفه دانشگاه تهران درس بخوانم و از مسئولان درخواست می‌کنم که شرایط تحصیل غیرحضوری‌ام را در دانشگاه فراهم کنند». مادرش می‌گوید: «همان‌طور که گفت، علاقه‌اش به رشته فلسفه است تا در آینده بتواند نویسنده داستان‌های فلسفی شود. درخواستش این است که بتواند رشته فلسفه را در دانشگاه تهران به صورت آنلاین بخواند. من همه تلاشم را خواهم کرد و امیدوارم این اتفاق بیفتد. مسئولان قول دادند کارهایی انجام بدهند تا بتواند درسش را ادامه بدهد. امیدوارم پسرم بعد از این همه تلاش، نتیجه کارهایش را ببیند».