تفاوت بنیادین آموزش و پرورش دولت سیزدهم با گذشته

اگر بخواهم یک نقطه ثقل مرکزی برای دولت سیزدهم معرفی کنم، باید به تعامل حداکثری با جهان و نگاه خودباورانه در داخل بپردازم. در دولت قبل شاهد آن بودیم که یک نگاه حداقلی در دیپلماسی خارجی وجود داشت. دولت صرفاً زبان گفتگو با جهان را در حوزه سیاست خارجی، اقتصاد و آموزش و پرورش به رسمیت می‌شناخت. نتیجه این نگاه، فاصله گرفتن از خودباوری و تکیه بر بیرون بود. آموزش و پرورش هنوز از عوارض و نتایج این رویکرد رنج می‌برد. همان‌گونه که اقتصاد و سیاست در دولت قبل به برجامی بی فرجام گره زده شده‌بود، مسیر آموزش و پرورش را کسانی که به متخصصان و مؤلفان بهترین سند ملی نظام تعلیم و تربیت باور نداشتند، به سمت سندی خارجی موسوم به سند ۲۰۳۰ منحرف شده‌بود. خسارت انحراف از سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در دولت گذشته بسیار سنگین بود و اگر هشدار رهبر حکیم و فرزانه انقلاب نبود، این خسارت جبران ناپذیر می‌شد. نتیجه این خودناباوری، انفعال و بی عملی بود. به عنوان نمونه شما می‌توانید وضعیت رتبه بندی معلمان را ببینید. رتبه بندی معلمان به صورت مستقیم از سند تحول می‌آید. در دولت قبل اگر چه لایحه این قانون نوشته شد، اما شرایط به گونه‌ای بود که انگار برای اجرا نکردن آن را نوشته‌بودند و این قانون با ۸ هزار میلیارد در دولت قبل اجرا نشد، اما در این دولت با ۴۲ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان اجرا شد. در دولت سیزدهم چرخش تحولی اصلی در نظام تعلیم و تربیت بازگشت به سند تحول است. سند تحول یعنی مدرسه و معلم قوی. ما اجازه نداریم کودکان و نوجوانان خود را در معرض آموزش و پرورشی قرار دهیم که با دین و آیین و فرهنگ و تمدن ما بیگانه و در تعارض است؛ از این‌رو بازگشت به سند تحول را بازگشت به خودباوری و هویت می‌دانیم.
آموزش و پرورش در دولت سیزدهم چه تفاوت‌هایی با آموزش و پرورش در دولت‌های قبل از خودش دارد؟ سؤال بسیار مهمی است. اساساً نگاه دولت سیزدهم به آموزش و پرورش مبتنی بر یک اصل است و آن اصل اول آموزش و پرورش است. ما بر این باور هستیم که اگر بخواهیم مسائل کشور را در بلند مدت حل کنیم، چاره‌ای جز این نداریم که پایه‌گذاری را از آموزش و پرورش شروع کنیم و از نو در آموزش و پرورش تحولاتی ایجاد کنیم، بنابراین اصل اول آموزش و پرورش در این دولت مورد اهتمام است.
تفاوت دوم این است که آموزش و پرورش در دولت سیزدهم تأکید بر داشتن یک سند و آن هم سند تحول بنیادین دارد. یعنی اداره آموزش و پرورش مبتنی بر این سند است، نه هیچ سند دیگری. امروزاین موضوع گفتمان غالب در آموزش و پرورش است. در سند تحول بنیادین ۲۳ هدف عملیاتی، ۱۳۲ راهکار و بیش از ۴۵۰ برنامه پیش بینی شده که اگر مطابق این اهداف، راهکار‌ها و برنامه‌ها پیش برویم، قطعاً یک اتفاق بزرگ در آموزش و پرورش و انسجام و یکپارچگی در برنامه‌ریزی نظام تعلیم تربیت است.
تفاوت سوم درک این مسئله است که آموزش و پرورش کلید حل مشکلات نظام تعلیم و تربیت را درون خودش جست‌وجو می‌کند، نه بیرون از خودش. این موضوع بسیار مهمی است. معتقدم انسجام درونی و تعامل بیرونی دو راهبرد کلیدی در اعتلای آموزش و پرورش کشور است. انسجام درونی از این حیث که آموزش و پرورش بزرگ‌ترین دستگاه کشور از لحاظ تعداد نیروی انسانی و از لحاظ تعدد و تنوع اهمیت برنامه و مأموریتی که برعهده‌اش گذاشته شده است. اگر اجزای این دستگاه بزرگ واقعاً منسجم باشند و وقتی که این انسجام را پیدا کردند، به عنوان یک کل یکپارچه به عنوان یک دستگاه با بیرون از خود تعامل کند، حتماً قدرت بسیار تأثیرگذاری در سایر نظامات کشور خواهد داشت.


به عنوان مثال، سند تحول بنیادین که سند اصلی تقویت و اعتلای نظام تعلیم و تربیت است، به نگاشت رسانه‌ای نیاز دارد. آموزش و پرورش این دولت افتخارش این است که نگاشت رسانه‌ای را آماده کرده‌است و به زودی تقدیم خواهد کرد. این سند همچنین به نگاشت نهادی یا تقسیم کار ملی نیاز دارد که تقسیم کار ملی نیز در همین سال ۱۴۰۲ ان‌شاءالله نهایی خواهد شد و وظایف دستگاه‌های دیگر را نسبت به آموزش و پرورش روشن خواهد کرد. از همه مهم‌تر سند تحول بنیادین به تعداد قابل توجهی قانون نیاز دارد. اهتمام این دولت بر این است که قوانین اعم از قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی یا آیین‌نامه‌هایی که در قالب مصوبه‌های هیئت دولت یا مقرره‌های دولتی باید تصویب و اجرایی بشوند، عملیاتی گردند.
مهم‌تر از همه در آموزش و پرورش دولت سیزدهم، یک اصل وجود دارد و آن این است که تحول از مدرسه شروع می‌شود، نه از اتاق وزیر. این نکته بسیار کلیدی است، چراکه عامل تحول مدرسه است و محور این تحول معلم است. در این دولت ما نقطه عزیمت تحول در نظام تعلیم و تربیت را معلم می‌دانیم و نه هیچ عنصر دیگری. نقطه عزیمت نه فضا و تجهیزات، نه مدیریت است و نه سنجش است. حتی برنامه درسی هم به تنهایی تحول ایجاد نمی‌کند. گاهی ممکن است برنامه درسی را هم به خوبی توسعه بدهیم، ولی برای آن معلمی نداشته باشیم که آن را اجرا کند.
تجربه نشان داده که اگر قرار باشد بین دو نقطه عزیمت، برنامه درسی و معلم یکی را انتخاب کنیم، حتماً معلم مقدم بر برنامه درسی خواهد بود، چون با معلم خوب می‌شود ضعف برنامه درسی را جبران کرد. به همین دلیل است که ما امروز بر مهم‌ترین عنصر تحول‌ساز و گفتمان‌آفرین یعنی معلم متمرکز شده‌ایم.
بنابراین در این دولت اهمیت ویژه‌ای بر معلم، تربیت معلم، توانمندسازی معلمان فعلی و بهسازی سرمایه انسانی فعلی داده شده‌است و این تفاوت حتماً الهام‌بخش یک تغییر هم خواهد‌بود. عمده مشکلات دستگاه تعلیم و تربیت از آنجایی شروع شد که در گذشته در دوگانگی تربیت معلم و تأمین معلم، تأمین معلم را انتخاب کردند و آموزش و پرورشی که باید معلم تربیت می‌کرد تا آنان را برای پرورش نسل آینده به کلاس‌های درس بفرستد، محل تأمین شغل برای فارغ‌التحصیلان سایر دانشگاه‌ها شد و این ضربه مهلکی به پیکر آموزش و پرورش کشور بود.
حضور مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان در راستای تأکید بر امر تربیت معلم به جای تأمین معلم نقطه عطفی بود که با شروع دولت سیزدهم این مسیر با جدیت دنبال شد. امروز همه ما در آموزش و پرورش دانشگاه فرهنگیان را مرکز ثقل نظام تعلیم و تربیت می‌دانیم. وزیر آموزش و پرورش