منافع غارتگری از طریق فتنه‌های جدید

 وقتی کشور‌ها منافع خود را خارج از چارچوب‌های قانونی و طبیعی قرار می‌دهند، سیاست‌ورزی آنان از یک بازیگر عادی و معقول به بازیگر مداخله‌گر و طمع‌ورز و استعمارگر و امثال آن توصیف می‌شود. رخداد‌های پیرامون کشورمان، چه در افغانستان و چه در آسیای مرکزی معانی ویژه‌ای دارند. بده‌بستان‌های پنهان امریکا با طالبان با هدف تضادسازی طالبان با منطقه یا تحریکات اطلاعاتی امریکا در تاجیکستان برای جنگ‌افروزی جدید با قزاقستان بود که هدف پنهان آن به چالش کشیدن مرز‌های امنیتی روسیه در آسیای مرکزی و محدود کردن تنفس بازرگانی و تجاری روسیه با جهان از این مسیر است. همین رخداد‌ها را در قفقاز با تحرک پنهان انگلیسی و آشکار امریکایی و فرانسوی و اسرائیلی و به‌ویژه ترکیه در منازعه قره‌باغ و درگیری آذربایجان و ارمنستان شاهد هستیم. اردوغان در ماه‌های آغازین دوره ریاستی‌اش سعی داشت با پوتین، از سر سهم‌خواهی در قفقاز در دیدار اخیرش در سوچی وارد شود که پوتین، سفر وی را به یک دیدار تفریحی از سوچی تبدیل کرد و بدرقه‌ای معنادار را شاهد بودیم. اردوغان در سفر‌های هدف‌گذاری شده‌اش برای سال‌های ریاستی، برای مصون ماندن از فشار‌های امریکایی، باید در سناریو‌های مطلوب امریکایی نقش‌پذیری داشته باشد وگرنه حزب عدالت و توسعه برای سال‌های زیادی از رده رقابت سیاسی خارج خواهد شد.
موضع مقامات مختلف ایران در خصوص فتنه قفقازی، اثرگذار بود و تجمیع نیرو‌های آذربایجان در مرز‌های ارمنستان، همانگونه که دیدار‌های اخیر پاشینیان و مانور مشترک با امریکا، با هشدار پوتین روبه‌رو شد، طرح چندجانبه قفقازی را بی‌ثمر کرد.
در عراق و سوریه، امریکا با عزم جدیدی از سوی مقاومت برای اخراج خود روبه‌روست و برای بقا و استمرار سیاست غارتگری نفت و غلات سوریه، به جز دسته‌جات تروریستی در جنوب سوریه و تحریک دروزی‌های شهر سویدا، طرح مشترکی را با ترکیه در شرق فرات دنبال می‌کند که به قول وزیر خارجه ترکیه، آغاز تحولات جدید در منطقه است!
ترکیه با وجود اینکه تا قبل از انتخابات ریاستی و پارلمان، در دیدار‌های چهارجانبه با ایران، روسیه و سوریه، تمایل برای خروج از سوریه را نشان می‌داد، الان دنبال باج‌خواهی و طمع‌ورزی سرزمینی است و برای خارج کردن خود از تضاد با امریکا در شمال سوریه، با تحریک عشایر عربی علیه نیرو‌های کرد (سازمان قسد) این فرصت را به امریکا می‌دهد که با کاستن از نقش مزدوری کرد‌های قسد و تنش‌سازی بین امریکا و ترکیه، بحران‌سازی در مسیر و مرز‌های سوریه و عراق را به ویژه در بوکمال به عشایر عربی بسپارد و در این معامله، هم ترکیه جغرافیای نفوذش را برای باجخواهی تقویت می‌کند و هم امریکا، کارت بازی جدید تولید خواهد کرد و تا مدتی از فشار مقاومت در امان می‌ماند. در دهه‌های گذشته هم رژیم صهیونیستی سعی داشت کمربند امنیتی آنتوان لحد را پیش‌روی مقاومت لبنان قرار دهد، ولی مقاومت، فشار اصلی‌اش را روی رژیم صهیونیستی گذاشت و ضربات فرعی را متوجه آنتوان لحد نمود و نتیجه گرفت. امروز نیز مقاومت منطقه نسبت به این مسئله هوشیار است و همانگونه که اردوغان در سوچی با دست خالی بازگشت و تبلیغات حکومتی ترکیه در اهمیت سفر، بی‌نتیجه ماند، تنوع‌بخشی به کارت‌های بازی و جنگ نیابتی برای مصون ماندن تروریست‌ها یا نیرو‌های عشایری و استمرار چپاول توسط امریکا، کارساز نخواهد بود و حملات چند روز اخیر به تروریست‌های ادلب و غرب حلب را باید نوعی گوشمالی اولیه ارزیابی کرد. مقاومت نیز وعده تحولات جدید به متجاوزان و دزدان دریایی امریکایی خواهد داد. یک رخداد مهم دیگر، نفس مصنوعی دادن به رژیم صهیونیستی است که شرایط امروز را در ۷۰ سال گذشته تجربه نکرده است. عربستان برای عادی‌سازی روابط با صهیونیست‌ها، بهانه نگرانی از اسلام‌گرایان داخل سعودی را در رسانه‌ها مطرح می‌کند، ولی فقط از اینکه ایران پرچمدار آزادی قدس می‌شود و مهم‌ترین آرمان اسلامی و عربی از دست آن‌ها خارج می‌شود، نگران است لذا روابط را با ایران به حالت عادی بازگردانده و با دشمن تاریخی و مذهبی‌شان در ترکیه هم طی سفر اردوغان آشتی کرده‌اند تا با هم افزایی با یکدیگر، نقش ایران را محدود کرده و در قفقاز و افغانستان و پاکستان در محیط پیرامونی ایران چالش‌های فرعی تولید کنند و این نقش به ترکیه واگذار شده تا عربستان با مشکل کمتری روابط با صهیونیست‌ها را علنی کند. پاسخ ایران به این معادله جدید، روابط فعال با یمن و فرود هواپیما‌های ایران در صنعا خواهد بود.