روزنامه اعتماد
1402/06/19
دختري با ۱۸ ضربه چاقو پدر خود را به قتل رساند
بهاره شبانكارئيانفرش خانه غرق در خون بود، اما ردپاي قاتل در سراميك سالن پذيرايي، فرش اتاق خواب، موزاييكهاي حياط و پشتبام وجود نداشت. قاتل با زيركي ماموران آگاهي را گمراه و ردي از خود به جا نگذاشته بود. كارآگاهان و ماموران در بررسي صحنه جرم فقط با دختر مقتول و پسر معلول او كه ادعاي عجيبي مطرح كرده بودند، روبهرو شدند. آنها به ماموران گفتند مردي وارد خانه آنها شده و پدرشان را با ضربات چاقو به قتل رسانده و متواري شده است.
۲ شهريور ماه حدود ساعت ۸ شب گزارشي مبني بر يك فقره قتل در خيابان «تهرانپارس» به پليس آگاهي اطلاع داده شد. در بررسيهاي بيشتر مشخص شد همسر مقتول دقايقي قبل از ارتكاب جنايت خانه را ترك كرده است. بنابراين ماموران براي تحقيقات بيشتر سه عضو خانواده مقتول را به اداره آگاهي بردند. در اين ميان موضوعي كه براي ماموران و بازپرس جنايي عجيب به نظر ميرسيد، اين بود كه دختر مقتول حين رفتن به اداره آگاهي هيچ ناراحتي نسبت به مرگ پدرش از خود نشان نميداد و فقط نگران گربههايش كه در خانه تنها ميماندند، بود.
دختر مقتول در تحقيقات به بازپرس جنايي گفت: «آن روز به همراه برادر معلول و پدرم در خانه تنها بوديم كه ناگهان يك مرد درشت هيكل و نقابداري از پشت بام وارد حياط و خانه ما شد. او در لحظات اوليه با تهديد قتل برادرم مدعي شد، ساكت شويم و فرياد نزنيم. مرد نقابدار ابتدا چاقوي خود را از جيبش بيرون آورد و سپس به سمت پدرم كه جلوي تلويزيون خوابش برده بود، رفت و با خونسردي و خندههاي عصبي، ضربات چاقو را بيامان به دست و پهلوي پدرم وارد كرد. پس از ارتكاب جنايت، او دستكشهاي خود را كه خوني شده بود، عوض كرد و روي مبل نشست و گفت با پدرم به دلايل شخصي در توييتر مشاجره پيدا كرده و به همين دليل تصميم گرفته او را جلوي چشمان فرزندانش زجركش كند. سپس قاتل از همان مسيري كه آمده بود، فرار كرد.» پس از اظهارات عجيب اين دختر، ماموران همسر مقتول را مورد بازجويي قرار دادند. او هم در اعترافات خود عنوان كرد: «طبق روال روزانه، همسرم از سر كار بازگشت. من نيز برايش ناهار، چاي و هندوانه آماده كردم. مشغول تميز كردن آشپزخانه بودم كه ناگهان دخترم از من درخواست كرد براي گربههايش، گردن مرغ تهيه كنم. به همين خاطر از خانه بيرون رفتم. پس از اينكه به خانه بازگشتم، دخترم هراسان به سمت من آمد و مدعي شد مرد ناشناس و چهارشانهاي پدرش را به قتل رسانده و متواري شده است. من با همسرم گاهي اوقات به دليل مشكلات مالي درگيري داشتم، اما انگيزهاي براي ارتكاب قتل او نداشتم.» و اما اعترافات ضد و نقيض دختر مقتول ادامه داشت تا اينكه روز پنجم شهريور ماه پسر معلول خانواده پرده از اين جنايت برداشت و به ماموران گفت كه خواهرش مرتكب قتل پدرشان شده است.
قاتل نجاتبخش!
حالا او را از بازداشت ميآورند. ۲۲ سال دارد. چهرهاش معصوم جلوه ميكند. انگار نه انگار كه مرتكب قتل پدرش شده است و از اينكه دست به اين جنايت زده ناراحت به نظر نميرسد. او در مورد روز حادثه و انگيزهاش به «اعتماد» ميگويد: «چند هفته قبل از قتل به اين فكر ميكردم كه پدرمان را بكشم. راننده بود و مسافركشي ميكرد. مرتب ما را آزار ميداد. بعد از اينكه ديپلم گرفتم، نگذاشت دانشگاه شركت كنم. حتي نميگذاشت سركار بروم. مادرم زن مظلومي است. پدرم مرتب به مادرم و من و برادرم فحاشي ميكرد. برادرم 20 سال دارد و معلول جسمي است. روي ويلچر مينشيند. پزشك برادرم ميگفت اگر او كاردرماني شود وضعيت جسمانياش بهبود پيدا ميكند. من هر روز آب شدن برادرم را جلوي چشمانم ميديدم. ميديدم كه بايد دوا و درمان شود، اما پدرم عين خيالش نبود. او فقط فكر خودش بود. پولدار نبوديم، ولي پدرم به ما همان مبلغي هم كه داشت، نميداد. مثلا ميوه ميخريد و ميرفت پشتبام تنهايي ميخورد. غذا تهيه ميكرد و تنهايي روي پشتبام ميخورد، بعد پايين ميآمد. مرتب با ما دعوا ميكرد. صداي دعواهاي ما را كل همسايهها ميشنيدند. از اين وضعيت خسته شده بودم. چند بار خواستم خودم را بكشم، اما به خاطر برادر و مادرم اين كار را انجام ندادم. آنها غير از من كسي را نداشتند. اينطوري تنهاتر از هميشه ميشدند. به همين جهت تصميم گرفتم عامل اصلي بدبختيهايمان را بكشم. تا اينكه روز حادثه پدرم كمي زودتر به خانه آمد. مادرم مشغول كار خانه بود كه از او خواستم به مغازهاي برود و براي گربههايم غذا تهيه كند. مادرم كه از خانه بيرون رفت دو چاقو از آشپزخانه برداشتم و ديگر نفهميدم چه شد. پدرم جلوي تلويزيون خوابيده بود. به سمتش رفتم و چاقو را به چند ناحيه از بدن او فرو كردم. از آن لحظه هيچي يادم نميآيد. فكر ميكنم سه، چهار ضربه با چاقو به بدن پدرم وارد كردم، اما ماموران به من ميگويند كه ۱۸ ضربه چاقو به بدن پدرت زدي!»
اين دختر جوان توضيح ميدهد كه پس از قتل با خانواده پدرياش تماس گرفته و گفته فردي غريبه به خانه آنها آمده و پدرشان را به قتل رسانده است.
بازپرس پرونده در ادامه به «اعتماد» توضيح ميدهد: «اين قتل در محله تهرانپارس اتفاق افتاده است. روز حادثه وقتي براي بررسي صحنه جرم به خانه آنها رفتيم، ديديم دختر و پسر مقتول در خانه تنها بودند و مادرشان هم براي خريد از خانه خارج شده بود. دختر و پسر مقتول گفتند كه مردي وارد خانه آنها شده و با چاقو آنها را تهديد كرده و سپس سراغ پدرشان رفته و به او گفته ديدي بالاخره آمدم! سپس با چاقو به پدرشان حمله كرده و او را به قتل رسانده و متواري شده است! دختر مقتول دو تا از انگشتان دستش زخمي شده بود. وقتي از او پرسيديم اين زخمها چيست؟ گفت وقتي خواسته از پدرش دفاع كند آن مرد او را با چاقو زده است! همه چيز عجيب به نظر ميرسيد! حتي موقع انتقالشان به آگاهي واكنش اين دختر برايمان خيلي عجيب بود. فقط نگران گربههايش بود كه بيغذا نمانند و اصلا مرگ پدرشان برايش مهم نبود. او در اعترافات اوليه خود مرتب عنوان ميكرد كه پدرش در توييتر با فردي اختلاف داشته و به او فحاشي ميكرده. ميگفت او بوده كه پدرش را به قتل رسانده، اما در نهايت با اظهارات پسر مقتول، دختر جوان هم به جرم خود اعتراف كرد.»
كشف راز جسد خونآلود مردي ۵۰ ساله
با شلوار جين
«علي وليپورگودرزي»، رييس پليس آگاهي تهران بزرگ نيز در مورد جزييات اين پرونده به «اعتماد» ميگويد: «پنجشنبه دوم شهريور ماه ماموران كلانتري 126 تهرانپارس مرگ مشكوك مردي ميانسال را در خانهاي در خيابان خبازي به اداره دهم پليس آگاهي گزارش كردند. با اعلام اين خبر، تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي راهي محل حادثه شدند و تحقيقات ميداني را آغاز كردند. تيم جنايي به محض ورود به خانه مورد نظر با جسد خونآلود مردي حدودا 50ساله با شلوار جين مواجه شدند كه از ناحيه پهلو و دست هدف ضربات متعدد چاقو قرار گرفته و به قتل رسيده بود. در بررسيهاي اوليه نيز مشخص شد دختر 22ساله و پسر 20ساله مقتول كه معلوليت جسماني دارد، لحظه ارتكاب جنايت در خانه حضور داشتند. بدين ترتيب دختر مقتول هدف تحقيق قرار گرفت و در اظهاراتي ضدونقيض گفت با برادر معلول و پدرش در خانه بودند كه ناگهان مرد درشتهيكل و نقابداري از پشتبام وارد حياط و از درب پشتي كه به اتاق خواب او راه دارد وارد خانه شده است. مرد نقابدار در لحظات اوليه آن دو را تهديد كرده! او ابتدا چاقو را از جيبش بيرون آورده و سپس به سمت مقتول كه جلوي تلويزيون خوابش برده، رفته و با خونسردي و خندههاي عصبي، ضربات چاقو را بيامان به دست و پهلوي پدرش وارد كرده! پس از ارتكاب جنايت او دستكشهاي خود را كه خوني شده بود، عوض كرده و روي مبل نشسته و گفته با پدر آنها به دلايل شخصي در توييتر مشاجره پيدا كرده و به همين دليل تصميم گرفته او را جلوي چشمان فرزندانش زجركش كند. سپس قاتل از همان مسيري كه آمده بود، فرار كرده است! دختر مقتول ابتدا اين حادثه را به عموهايش و سپس به اورژانس اطلاع داده. او گفت در اين درگيري جلوي قاتل و پدرش ايستاده تا پدرش را نجات بدهد اما انگشتان دستش، هدف ضربات چاقو قرار گرفته. دختر مقتول عنوان كرد كه آثار چنگ و كبودي كه روي دستانش وجود دارد كار گربههايش است و ربطي به اين درگيري ندارد.»
رييس پليس آگاهي پايتخت درباره نكات مبهم پرونده توضيح ميدهد: «تحقيقات ابتدايي كارآگاهان اداره دهم حكايت از آن داشت كه مقتول راننده تاكسي بوده و با تلفن همراهش ماجراي اختلاف خود را از 2 ماه قبل در توييتر منتشر كرده و مدعي شده بود كه جانش از سوي فرد ناشناسي در خطر است و حتي تهديد به قتل شده، اما بررسيهاي بيشتر مشخص كرد بعضي از زخمهاي سطحي پهلوي مقتول كار يك زن بوده است. همچنين آثار خون و ضربات چاقويي كه روي دستان دختر مقتول مشهود بود، نشان ميداد كه ضربات روي دست او، دفاعي نبوده است. فرش خانه غرق در خون بود و ردپاي قاتل در سراميك سالن پذيرايي، فرش اتاق خواب، موزاييكهاي حياط و پشتبام وجود نداشت. بازپرس جنايي در ادامه متوجه شد همسر مقتول دقايقي قبل از ارتكاب جنايت خانه را ترك كرده است! مقتول با توجه به اضافهوزني كه داشت با شلوار جين جلوي تلويزيون با صداي بسيار بلند، خوابيده بود! در جريان اين نكات مبهم و عجيب نيز يكي از همسايهها مدعي شده بود مقتول با همسر و دخترش در چند ماه گذشته مدام مشاجره داشتند. در تحقيقات بيشتر همسر مقتول هدف بازجويي قرار گرفت و گفت طبق روال روزانه، همسرش از سر كار بازگشته و او نيز برايش ناهار، چاي و هندوانه آماده كرده. مشغول تميز كردن آشپزخانه بوده كه ناگهان دخترش از او درخواست كرده براي گربههايش، گردن مرغ تهيه كند. به همين خاطر از خانه بيرون رفته. پس از اينكه به خانه بازگشته، دخترش هراسان به سمت او آمده و مدعي شده مرد ناشناس و چهارشانهاي پدرش را به قتل رسانده و متواري شده است. همسر مقتول گفت كه با شوهرش گاهي اوقات به دليل مشكلات مالي درگيري داشته، اما انگيزهاي براي ارتكاب قتل او نداشته است.» گودرزي ميگويد: «تحقيقات بيشتر مشخص كرد، مقتول در خانه ورثهاي پدرش سكونت داشته و طبقه بالاي خانه را به مرد جوان چهارشانهاي به نام بيژن اجاره داده است. كارآگاهان در ادامه، دوربينهاي مداربسته اطراف خانه را هدف بازبيني قرار دادند اما هيچ تردد مشكوكي را مشاهده نكردند. همين كافي بود تا فرضيه قتل مرد ميانسال توسط فرد ناشناس با انگيزه مشاجره در توييتر كمرنگ شود. بدين ترتيب دختر مقتول كه اين ادعاي عجيب را به زبان آورده بود، بازداشت شد. او كه در جريان تحقيقات قصد داشت تيم جنايي را گمراه كند، پس از مواجهه با شواهد و مدارك موجود پس از چندين ساعت بازجويي، لب به اعتراف گشود و گفت كه پدرش توسط بيژن كه در طبقه بالاي خانه آنها سكونت دارد به قتل رسيده است. پدرش قصد داشته خانه را بفروشد به خاطر همين با بيژن اختلاف پيدا كرده بود! روز حادثه بيژن از پنجره خانهاش به حياط آنها پريده و سپس با چاقويي كه در دست داشته به اتاق او آمده و با تهديد اينكه اگر شكايت كند برادر معلولش را به قتل ميرساند با انگيزه انتقامگيري به سمت پدرش رفته و او را به قتل رسانده است. دختر مقتول اظهار كرد كه از تهديدهاي بيژن بسيار ترسيده بوده و با طراحي يك سناريوي دروغين سعي كرده او را در اين جنايت بيگناه جلوه دهد تا در آينده سراغ او و برادرش نيايد. پس از دريافت اين اطلاعات مهم، كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي با دستور بازپرس پرونده مخفيگاه بيژن را در جنوب شرق تهران شناسايي و سپس او را در يك عمليات غافلگيرانه بازداشت كردند. متهم در تحقيقات ابتدايي منكر ارتكاب قتل مرد ميانسال شد و گفت دختر جوان به دليل اينكه از اختلاف من و پدرش خبر داشته به دروغ گفته است كه من مرتكب جنايت شدم. تحقيقات ادامه داشت تا اينكه صبح يكشنبه پنجم شهريور ماه، پسر معلول مقتول در پليس آگاهي از راز اين جنايت هولناك رازگشايي كرد و گفت خواهر و پدرش با همديگر بسيار اختلاف داشتند. حتي 2 روز قبل خواهرش تهديد كرده كه پدرشان را به قتل ميرساند تا از دستش راحت شوند! پسر معلول مدعي شد، در 2ماه گذشته، پدرش هنگامي كه به حمام يا سرويس بهداشتي ميرفته، خواهرش گوشي او را برميداشته و در توييتر براي صحنهسازي، با حساب كاربري پدرش، توييت ميزده كه از سوي فرد ناشناسي تهديد به قتل شده است. پسر معلول خانواده گفت كه خواهرش از چند وقت قبل، نقشه اين قتل را طراحي كرده بود. آن روز هم او به بهانه اينكه غذاي گربههايش تمام شده مادرشان را به بيرون فرستاده تا براي گربههاي او گردن مرغ بگيرد. سپس به برادر معلول خود گفته تا صداي تلويزيون را زياد كند. او در ادامه چاقويي برداشته و ضربات مهلكي به پهلوي پدرشان وارد كرده. پسر معلول مقتول اظهار كرد پدرشان پس از اصابت ضربات چاقو توسط خواهرش، چند دقيقهاي طول كشيده تا فوت كند و پس از اينكه خواهرش متوجه شده او به قتل رسيده به اورژانس و عموهايش اين حادثه هولناك را اطلاع داده است.» رييس پليس آگاهي پايتخت توضيح ميدهد كه پس از رازگشايي از اين جنايت هولناك، كارآگاهان از سوي قاضي جنايي ماموريت يافتند درباره اين سناريوي پيچيده تحقيق كنند. همچنين متخصصان پزشكي قانوني از جسد نمونهبرداري كردند تا با آزمايشهاي سمشناسي و آسيبشناسي مشخص شود مرد ميانسال در چه حالتي به قتل رسيده است. دختر مقتول نيز كه شواهد نشان ميداد پدرش را به قتل رسانده، به جرم خود اعتراف كرد و گفت پدرشان غرور جواني او را در ميان خانواده، دوستان و جامعه نابود كرده بود. فشارهاي او باعث شد دچار افسردگي شديدي شود. در اين سالها خيلي فكر كرده و قصد داشته تا پدرش را براي حل مشكلات به مشاوره ببرد، اما وقتي اين موضوع را با او در ميان گذاشته با يكديگر مشاجرههاي شديدي پيدا كردند. حتي تصميم گرفته با مادر و برادرش از خانه فرار كند، اما ميدانسته كه پدرشان آنها را پيدا ميكند و اوضاع بدتر ميشود. بعد دختر مقتول تصميم ميگيرد خودكشي كند، اما چون نسبت به مادر و برادر معلولش حس مسووليت داشته، منصرف ميشود. همچنين قاتل اعتراف كرده كه تقريبا از ۴ ماه قبل قصد داشته تا پدرشان را به قتل برساند و يك زندگي با آرامش براي اعضاي خانوادهاش درست كند. او اقرار كرده؛ روز حادثه پدرش در سالن پذيرايي خانه خواب بوده كه از آشپزخانه ۲ چاقو برداشته و ضرباتي را به پهلوي او وارد كرده. آنقدر شوكه بوده كه فقط ۳ ضربهاي كه در ابتدا به بدن پدرش وارد كرده را به ياد دارد. سپس به همراه برادرش با فريادهاي كمك كمك سعي كردند تا در ميان همسايهها صحنهسازي كنند.»
سایر اخبار این روزنامه
تنش درآنسوی ارس
دور از چشم رسانهها
جابهجايي يا اصلاح تكليف بازار تهران چه ميشود؟
نشانههاي ركود سنگين در اقتصاد ايران
ما دچار بحران معنويت هستيم
پايان رقابت در توليد محتوا
تواضع سياسي
كلاسهاي چند پايه
دختري با ۱۸ ضربه چاقو پدر خود را به قتل رساند
تعداد قربانيان زمین لرزه مراكش از هزار نفر عبور كرد
پايان رقابت در توليد محتوا
تواضع سياسي
كلاسهاي چند پايه
آموزش و پرورش طبقاتي ديروز امروز و فردا
بيش از 1000 كشته در زمينلرزه مراكش
ديپلماسي در اختيار اقتصاد
انگشت آتاتورك در چشمان اسفنديار
زیستن بیرون از تن در نوشتن
تو چرا کج نشستهای شمس!
تولید محتوای مجازی خودکشی واقعی