روزنامه جوان
1402/06/20
جلال آل احمد غيرت و حريت
روزگاري بود و حزب تودهاي بود و حرف و سخني داشت و انقلابي مينمود و ضد استعمار حرف ميزد و مدافع كارگران و دهقانان بود و چه دعويهاي ديگر و چه شوري انگيخته بود و ما جوان بوديم و نميدانستيم كه سرِ نخ دست كيست و جوانيمان را ميفرسوديم و تجربه مياندوختيم.براي خود من، «اما» روزي شروع شد كه مأمور انتظامات يكي از تظاهرات حزبي بودم كه به نفع مأموريت «كافتا رادزه» براي گرفتن [امتياز] نفت شمال راه انداخته بوديم (سال ۲۳ يا ۲۴؟)[پنجم آبان ۱۳۲۳]. از درِ حزب (خيابان فردوسي) تا چهارراه مخبرالدوله با بازوبند انتظامات چه فخرها كه به خلق نفروختيم، اما اول شاهآباد، چشمم افتاد به كاميونهاي روسي پر از سرباز كه ناظر و حامي تظاهر ما، كنار خيابان صف كشيده بودند كه يكمرتبه جا خوردم و چنان خجالت كشيدم كه تپيدم توي كوچه سيدهاشم و بازوبند را سوت كردم (در خدمت و خيانت روشنفكران، جلد۲، صفحه ۱۷۵).
***
شنبهاي كه گذشت درست 54 سال از فقدان جلال آل احمد گذشت؛ مردي كه در روشنفكري، در مبارزه، در فعاليت سياسي، در ادبيات، در مردمشناسي، در فرهنگ، در ترجمه، در نقد ادبي و بسي بخشهاي ديگر صاحب نام و عنوان جدي و ماندگار است. همچنين امسال درست 100سال از تولد او ميگذرد و من در يادداشت 14 فروردين خود در همين ستون به آن پرداختم و پيشنهاد كردم امسال را به همين مناسبت به نام اين اسوه ادبيات و بينش و سياست و فرهنگ، به اسم او بناميم.
براي من دو چيز در شخصيت جلال تحسينبرانگيز است: يكي غيرت و حريتش در بيان حق و ديگري نهراسيدن از اينكه از مسير اشتباه و خطا چه در حوزه سياست و چه در حوزه فرهنگ برگردد. نمونه بالا يكي از فراوان مواردي است كه عنصر «غيرت» را در حوزه سياست و مليت در شخصيت جلال نشان ميدهد.
جلال در عين شجاعت، زيرك هم بود و تا ته ماجرا را ميخواند. نگاه كنيد به ماجراي پيشنهاد سنگين همايون صنعتيزاده كه همزمان، هم مدير انتشارات امريكايي فرانكلين در ايران بود و هم منشي كل تشكيلات حزب ضدامريكايي توده در ايران! و بلايي كه جلال در اين ديدار بر سر او آورد و آن را كامل و بيپرده در «يك چاه و دو چاله» ذكر كرده است. به اين بخش از گفتوگوي اين دو توجه كنيد:
«تا همايون در آمد كه:
- همه كارهايت را در ۲۰ هزار نسخه منتشر ميكنم.
و جوابش:
- همان يكبار كه در چاه ويل نُسَخ فراوان سركار رفتم كافي بود!
باز درآمد كه تو آخر براي كه مينويسي؟ و چرا؟ و جوابش:
- حتماً نه براي اينكه تو ميليونر بشوي!
و بعد در آمد كه من به اشاعه فرهنگ خدمت ميكنم و فوايد كتاب جيبي ارزان و رعايت قدرت خريد مردم و اينكه اصلاً چرا تو ميترسي؟ و از اين حرفها. و جوابش:
- با كتاب مجاني درسي هم تو بلدي صاحبان سهام يك شركت را ميليونر كني. و با پول امريكاييها، كتاب ضد امريكايي در بياوري! و نظارت در كار ناشران كني و انحصار كتاب و خريدن مجلهها و اينكه: تو خطرناكتري از مقامات امنيتي و سانسور و اينكه: دستمان برسد، دستگاهت را ملي ميكنيم و الخ. . . كه ديگر تاب نياورد. برافروخته برخاست به فحاشي كه. . . ».
جلال هنگامي كه ذات بسياري از روشنفكران همعصر خود را شناخت، با اينكه تا ديروز رفيق گرمابه و گلستان هم بودند، به آنها تاخت و به ساخت و پاختشان با دستگاه سلطنت يا كمپانيهاي نفتي انگليسي اعتراض كرد و خودش را از آنها كنار كشيد. او حقيقت را فداي رفاقت نكرد و با همان زبان صريح و سرخ خود پته آنها را روي آب ريخت. همايون صنعتيزاده و ابراهيم گلستان تنها دو نمونه از اين صراحت است.
***
بارها و بارها گفتهاند كه روشنفكري ايران برخلاف بسياري از كشورها، بيمار متولد شده است. اين سخني به غايت درست و مستند است. اما در اين ميان، بزرگمرداني چون جلال آل احمد و دكتر شريعتي توبه روشنفكري را كليد زدند و سردمداران نهضت روشنفكري ديني در ايران شدند. بيآنكه آن وجه روشنفكري يعني آگاهي و زمانشناسي و سخنگفتن با زبان هنر و ادبيات را از دست بدهند. و البته در دينداري و دعوت به بازگشت به هويت اسلامي هم به خصوص در بين قشر جوان، دانشگاهي و كتابخوانِ آنزمان يكهتاز شدند.
جلال در اين حوزه هم بعد از تجربه تلخ حزب توده، درخشيد و حتي با افتخار به يكي از روحانيان آنزمان گفت كه «من ديگر نماز ميخوانم» و ترسي هم از متلكهاي روشنفكران آن زمان نداشت.
نگارنده خود يكي از بهترين و جذابترين عباراتي را كه در تبليغ نماز و به خصوص نماز صبح خوانده است در يكي از آثار جلال يافته است؛ آنجا كه در سفرنامه «خسي در ميقات»ش مينويسد:
«بزرگترين غبن اين سالهاي بينمازي از دست دادن صبحها بوده؛ با بويش، با لطافت سرمايش، با رفتوآمد چالاك مردم. پيش از آفتاب كه برميخيزي انگار پيش از خلقت برخاستهاي. و هر روز شاهد مجدد اين تحول روزانه بودن: از تاريكي به روشنايي، از خواب به بيداري، و از سكون به حركت. »
سایر اخبار این روزنامه
بازی غرب با ایروان در لاچین
جلال آل احمد غيرت و حريت
ماجرای خبرنگاری که آدمکش تکفیریها شد!
هیچجای دنیا به حامیان آشوب امتیاز نمیدهند
گندم بالاخره ۱۲ یا ۱۵هزار تومان؟
افزایش ۴ برابری صادرات نفت با وجود ۲۲۳ تحریم
«غربزدگی» او همچنان با آزمندي استعمار ميستيزد
حجاب استایل یعنی دور کردن محجبهها از حیا و حیات دینی
پیکر عبدالله یک سال میهمان یالهای بازیدراز بود
نقش دشمن درآشوب از این روشنتر نمیشد
خودزني با رونالدو!
سياسيون سياستزده از دانشگاه چه ميخواهند؟