ابرقدرت بحران‌زي


1- دوازده سال پس از حادثه 11 سپتامبر و آغاز لشکركشي‌هاي امريكا به افغانستان و عراق به بهانه مبارزه با تروريسم، در 11 سپتامبر 2013، باراك اوباما، رئيس‌جمهور وقت امريكا در يك سخنراني اظهار مي‌دارد: «امريكا ديگر پليس دنيا نخواهد بود»؛ آنچه اوباما به زبان آورد بعدها به شكل ديگري در سياست «اول امريكا» دونالد ترامپ ظهور و بروز يافت و در نهايت با جرح و تعديل‌هايي توسط بايدن پيگيري مي‌شود. اين واقعيت كه «امريكا ديگر پليس دنيا نخواهد بود» معلول افول هژموني امريكا و كاهش قدرت اين كشور در حفظ نظم تك‌قطبي حول رژيم‌ها و نهادهاي غربي است. امريكا در پاسخ به اين وضعيت، علاوه بر تغيير در نقطه ثقل جغرافيايي كلان استراتژي خود از غرب آسيا به شرق آسيا، تغييراتي در شكل و هدف مداخلات خود نيز داد؛ مداخله نظامي گسترده مستقيم جاي خود را به استراتژي مهار انعطاف‌پذير و خلق آشوب‌هاي ژئوپليتيك مي‌دهد.
2- آشوب، نظمي شكننده است كه در آن تلاطم، شكنندگي و عدم اطمينان موج زده و عدم قطعيت، پيش‌بيني‌ناپذيري و بي‌ثباتي را به يك امر محتوم تبديل مي‌کند. امريكا از خلق آشوب‌هاي ژئوپليتيك و تبديل آنها به «سياهچاله‌هاي ژئوپليتيك» براي افزايش مخاطرات عليه قدرت‌هاي نوظهور، كاستن از رشد قدرت آنها، ايجاد اختلال در اتصال اين دولت‌ها و ايجاد نظم‌هاي جديد منطقه‌اي و بين‌المللي و خريد زمان براي احياي قدرت خود بهره مي‌برد. در اين راستا، مي‌توان به مصاديق جنگ اوكراين در شرق اروپا، جنگ‌هاي سوريه و يمن در غرب آسيا، وضعيت داخلي لبنان، وضعيت افغانستان در مجاورت آسياي مركزي، وضعيت كشورهايي مانند ميانمار و مناطقي مانند جزاير سليمان در مجاورت آسياي شرقي و وضعيت ونزوئلا در امريكاي لاتين اشاره كرد. در تمام اين پرونده‌ها، ممانعت از عادي‌سازي وضعيت و رسيدن به صلح و ثبات، خلق آشوب، تشديد بحران و تبديل بحران به آشوبي مستمر كه داراي تبعات مخاطره‌آميز ژئوپليتيك براي قدرت‌هاي نوظهور است، در دستور كار امريكا قرار دارد. در واقع آنچه در حال رخ دادن است، آشوب‌هايي هماهنگ با تاكتيك‌هايي يكسان با كاركردهايي تقريباً مشابه براي امريكا است كه خود كاخ سفيد و بازوهاي آن كنترل و هدايت مي‌كنند.
3- امريكا در دوران جنگ سرد و در چارچوب استراتژي مهار شوروي، «استراتژي بحران» را در دستور كار قرار داده بود. براين اساس، سازمان‌هاي پنهاني ناتو در كشورهاي مختلف با انجام عمليات‌هاي پنهان مانند عمليات‌هاي پرچم‌دروغين (ترور افراد همسو و منتسب كردن آن به نيروهاي غيرهمسو يا ايجاد شكاف‌هاي اجتماعي- سياسي)، بحران‌هاي مصنوعي امنيتي- اجتماعي ايجاد كرده و موجب شوكه شدن جوامع در راستاي بدنام‌سازي و توقف رشد چپ‌گرايي شده و در نهايت از اين بستر براي سركوب جريان‌هاي غيرهمسو بهره مي‌بردند. در آن دوران، استراتژي‌ بحران در كشورهاي مختلف در قالب تاكتيك‌هاي مشابه از يك مركزيت واحد، طراحي، هدايت و كنترل مي‌شد. استراتژي بحران، عامل مهمي در غلبه يافتن امريكا بر شوروي و گذار از نظم دوقطبي به نظم تك‌قطبي مبتني بر ليبرال‌دموكراسي غرب بود. بي‌جهت نيست كه امروز هم چشم اميد ليبرال‌دموكراسي غرب به حفظ هژموني‌اش، نه گفتمان و كاركردش بلكه خلق بحران و آشوب است.


4- لازمه موفقيت ليبرال‌دموكرسي غرب در پيش بردن استراتژي بحران و غلبه يافتن بر رقيب - همانند دوران جنگ سرد و كاركرد ناتو- وجود مركزيتي واحد است كه آشوب را در سرتاسر پهنه كره زمين ايجاد، هدايت و فرماندهي كند. درباره اين مركزيت واحد، رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با مردم سيستان و بلوچستان و خراسان جنوبي در روز بيستم شهريورماه 1402 فرمودند: «معلومات اطلاعاتي ما به ما مي‌گويد كه دولت امريكا در اين كشور، مجموعه‌اي با اسم گروه بحران درست كرده است؛ با مأموريت بحران‌سازي در كشورها از جمله ايران؛ تا بگردند نقاطي را كه در كشور به‌نظر آنها موجب مي‌شود بحران درست بشود، تحريك كنند.»
5- گروه بحران با استراتژي‌هاي به‌روز شده بحران در تلاش است با خلق بحران‌هاي مستمر و دومينووار در محيط داخلي قدرت‌هاي نوظهور، در مجاورت جغرافيايي اين قدرت‌ها و در محيط بين‌المللي، سرعت صعود دولت‌هاي مستقل و سرعت افول امريكا را كاهش دهند. بر همين اساس رهبر معظم انقلاب اسلامي هشدار مي‌دهند: «ايني كه مي‌گوييم دشمن ضعيف مي‌شود معنايش اين نيست كه نمي‌تواند مكر كند، نمي‌تواند دشمني كند، نمي‌تواند ضربه بزند، مي‌تواند. مشغول نقشه‌كشي‌اند ما بايد خواب‌مان نبرد، ما بايد غافل نشويم.»
6- بايد بيش از پيش مراقب مكرها، ترفندها و خباثت‌هاي «گروه بحران» و همكاران فارسي‌زبان آن براي بحران‌آفريني در مسائل داخلي كشور، در ارتباطات با همسايگان و در مسائل منطقه‌اي و بين‌المللي بود تا ايران عزيزمان اين‌بار برخلاف دوران سياه جنگ‌هاي اول و دوم جهاني، به آنچه كه ظرفيت و شايستگي آن را دارد، دست يابد.