تحقیر براندازان ازسوی پدرخوانده‌ها و کارفرمایان

معصومه علی‌نژاد، عنصر ضدانقلاب فراری و ساکن امریکا که در زمره هتاک‌ترین و عصبی‌ترین چهره‌های برانداز ظاهر شده و پس از ازدواج با یک مرد میان‌سال امریکایی، احتمالاً تابعیت امریکایی هم دریافت کرده، درست در آستانه تلاش گروهک‌های برانداز برای شروع دور جدید اغتشاشات از اواخر شهریورماه و به بهانه سالگرد مرگ مهسا امینی، اظهار کرد کاخ سفید به او توصیه کرده که هویتش را تغییر دهد و پنهان شود. این رویه در امریکا و غرب، برای جاسوسان یا شاهدان پرونده‌های خاص که می‌توانند از آن‌ها برای اهداف سیاسی و امنیتی و فشار علیه کشور‌های هدف استفاده کنند و آن‌هم چهره‌های گمنام معمول است که پس از استفاده از فرد نفوذی و جاسوس به او کمک می‌کنند به صورت گمنام و ناشناخته، زندگی مخفیانه‌ای را دنبال کند. کمااینکه امثال کلاهی و کشمیری پس از جنایت تروریستی به خارج از کشور گریختند و سال‌ها با هویت ساختگی و تحت پوشش سرویس‌های غربی به زندگی مخفی و ذلت‌بار ادامه دادند.
اما عصبانیت و آشفتگی علی‌نژاد در افشای این دستور امریکایی‌ها حاکی از تحقیرآمیز بودن و معنی آن برای کسی است که در کیش شخصیت او دیده شدن و نمایش دادن یک ویژگی محوری و حیاتی به حساب می‌آید.
در واقع معنای این خواسته موساد که علی‌نژاد آن را به نقل از کاخ سفید اعلام کرده، به تعبیر واقعی یعنی «برو گمشو» و همین هم موجب عصبانیت وی شده است. زندگی مخفی هیچ جذابیت و فایده‌ای برای علی‌نژاد ندارد و احتمالاً به افسردگی و دق کردن او منتهی خواهد شد. او سال گذشته و زمانی که به پاس گرم کردن تنور آتش اغتشاشات با رئیس‌جمهور فرانسه عکس یادگاری می‌گرفت و از حضور در کاخ الیزه به‌وجد آمده بود، وقیحانه با پدرش هم به عقده‌گشایی رو آورد و با یادآوری اینکه او پشتش را خالی کرده ادعا کرد، حالا مردان بزرگی (مکرون) پشت او ایستاده‌اند.
تشویق سیاستمداران غربی و حمایت‌های نمایشی آنان، علی‌نژاد را تا بدان حد ذوق زده کرده بود که احساس می‌کرد با وجود این پدرخوانده‌های دلسوز و گنده باید از پدر واقعی‌اش انتقام بگیرد و علیه او عقده‌گشایی کند، همان‌گونه که علیه کشورش دست به کینه‌ورزی زده و برای جبران حقارت‌هایش کنار دشمنان آن ایستاده است. اما به ناگهان پیام جدید یا نهیب اربابان به او موجب عصبانیت و پرخاشگری این عنصر مفلوک و عقده‌ای و گله‌مندی و افشاگری‌اش شد. حال آنکه این دستور اربابان او رویه‌ای معمول در کشور‌های غربی است که منطق سرمایه‌داری و سود بر همه دستگاه‌های آنان ازجمله سرویس‌های جاسوسی‌شان حاکم است. عصبانیت علی‌نژاد ناشی از عدم فهم این منطق و همچنین تصور غلط نسبت به موقعیت ساختگی و ابزاری‌اش است که فکر می‌کند جایگاه مهمان و عروس در امریکا یا دخترخواندگی در غرب، مثل ایران است. موقعیتی که در ایران با حرمت همراه است، در غرب، چنین جایگاهی ندارد و به‌خصوص زمانی که با اهداف سیاسی و امنیتی گره خورده باشد و ساختگی پدید آمده باشد، فقط در همان محدوده و منافع مرتبط با آن برد خواهد داشت. از نگاه اربابان غربی که علی‌نژاد تصور می‌کند پدرخوانده‌های گنده‌ای هستند که در هر شرایط پشت او ایستاده‌اند، اینک هزینه نگهداری این عنصر خدمتگزار با میزان خدمت او همخوانی نداشته و باید تنظیم شود.


عواملی که نگه‌داری علی‌نژاد را در این موقعیت به دور از سود و فایده لازم تبدیل کرده، عبارت‌اند از:
۱- فاصله بین ادعا‌های او و واقعیت‌هایی که حتی برای اربابان هم شکل مسخره و خنده‌آور و بلکه تهوع‌آوری گرفته است. سال گذشته علی‌نژاد در کنار بنیادی، پهلوی، اسماعیلیون، کریمی و... مدعی ائتلافی برای براندازی نظام بودند و ادعا‌های آنان موجب ورود دولتمردان غربی به حمایت از اغتشاشات و مداخله‌های فضاحت‌باری شد که ناشی از محاسبات و برآورد‌های غلط پیوند خورده با آن ادعا‌های توهمی این چهره‌های ضدانقلابی بود.
۲- بیش‌فعال بودن و عدم پایبندی به حدودی که هزینه‌های نگهداری را برای اربابان و کارفرمایان افزایش می‌دهد. عقده‌های شخصیتی امثال علی‌نژاد موجب شده که برای نمایش دادن و دیده شدن به هر معرکه‌ای ورود کند و برای پاسخ به جاه‌طلبی‌های برآمده از این عقده‌ها، به هر رفتار پرخطری دست بزند و این هزینه‌های نگهداری از او را افزایش می‌دهد.
۳- بی‌نتیجه بودن خط براندازی با تکیه بر نیرو‌های برانداز و ناچار شدن غرب به رویکرد مذاکره و سازش با جمهوری اسلامی ایران یا پذیرش قدرت ایران اسلامی که ادامه نگهداری از این عناصر، هزینه‌ای بی‌فایده است و باید هرچه زودتر از شر آن خلاص شد.
وقتی دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی قادر هستند برخی چهره‌های گمنام را که در تجمعات ضدنظام در کشور‌های غربی به خوش‌رقصی پرداخته و به‌عنوان لیدر ظاهر شدند، به کشور منتقل و محاکمه نماید، پدرخوانده‌ها، نگران آینده عناصری مثل علی‌نژاد می‌شوند که برای معاوضه برخی جاسوسان شبیه او این‌روز‌ها ناچار به آزادسازی ۶ میلیارد دلار زبان‌بسته هستند. علی‌نژاد باید قبل از رفتن به امریکا و تن دادن به ازدواج با کسی که جای پدرش را دارد و پیش از آنکه گرفتار ذوق‌زدگی دست دادن با مکرون و عکس یادگاری او در کاخ الیزه شود و علیه پدر زحمتکش و واقعی‌اش عقده‌گشایی کند، به مطالعه تاریخ غرب و منطق سرمایه‌داری می‌پرداخت تا امروز از دستور پدرخوانده‌ها و بی‌تفاوتی شوهر سازمانی و سفارشی خویش، گله‌مند نباشد. پدرخوانده‌ها وقتی موضع او را نسبت به پدرواقعی‌اش می‌بینند، حتماً به وفاداری او نسبت به خود هم شک می‌کنند. به‌ویژه حتی علی‌نژاد در کنار امثال رضا پهلوی، حتی در عرصه ادعا هم مراعات ظاهر را نکرده و تنها به کاسبی و سرکیسه کردن می‌پردازند، اربابان کاسب را نگران می‌کنند که تا کی باید برای این کاسبان حرفه‌ای و شاگردان ممتازتر از استاد هزینه کنند.
تشدید آوارگی منافقین، سرگردانی گروهک‌های ضدانقلاب و تجزیه‌طلب، انزوا و اختفای شبه‌سلبریتی‌های فراری، نمونه‌های عبرت‌آموز اعتماد براندازان به پدرخوانده‌ها و کارفرمایانی است که منطق سود سرمایه‌داری راهنمای عمل آنان است و سرنوشت مشابه علی‌نژاد دارند. این کارفرمایان گرچه سعی دارند در استفاده ابزاری از این عناصر حفظ ظاهر را بکنند، اما در واقع ارزشی بیش از دستمال‌کاغذی برایشان قائل نبوده و قاعده نانوشته‌ای به آنان می‌گوید به کسانی که به کشور و ملت خود خیانت کرده اند نباید اتکا و هزینه بیهوده و نابه‌جا پرداخت کرد.