روزنامه جوان
1402/07/05
«ارزشها» از بین نرفته «هنجارها» از جا دررفته است
در گفتگو با دکتر محمد رستمپور، پژوهشگر شبکههای اجتماعی و مدیرکل پژوهش خبرگزاری جمهوری اسلامی تحولات پاییز سال پیش را بررسی کردیم و به صورت مشخصتر به نقش شبکههای اجتماعی در این تحولات پرداختیم. او معتقد است شبکههای اجتماعی با تکنیکهای مختلف مثل دراماتیزهسازی اعتراضات، تنوعبخشی به شیوههای اعتراضی و دیگر راهبردها تلاش کردند در معترضان امید واهی برای پیروزی تزریق شود.اتفاقات سال پیش را چگونه ارزیابی میکنید و معتقد هستید این اتفاقات دارای چه ماهیتی بود؟
در مورد اتفاقات سال پیش تحلیلها و تبیینهای مختلفی انجام شده است. چهرههای مختلفی هم در این زمینه اظهارنظر کردند. در این زمینه باید به دو نکته مهم توجه کرد. نکته اول اینکه نه کسانی که مطلقاً این پدیده را پدیده داخلی با تمرکز روی زخمهای اجتماعی و نارضایتیهایی که وجود دارد، تحلیل میکنند، دقیق صحبت میکنند و نه کسانی که کاملاً این پدیده را طراحی و هدایتشده از خارج میدانند. هیچ کدام از این دو گروه واقعیت را به صورت کامل بیان نمیکنند. نکته دوم اینکه ما یک اعتراض و یک آشوب داریم، این دو را باید از هم تفکیک کرد. برخی این دو را یکسان تلقی میکنند، یعنی یا کل اتفاقات سال گذشته را یک اعتراض و جنبش مردمی میبینند یا اینکه کاملاً آن را یک مسئله امنیتی و آشوب تحلیل میکنند. این دو غلطانگاری اتفاقات سال گذشته باعث شده است هر آن چیزی را که متأسفانه با هزینه سنگین کسب کردیم و تجربه به دست آوردیم، زیر فرش حکمرانی جارو کنیم و مورد استفاده قرار ندهیم. در اغتشاشات سال پیش، جمهوری اسلامی ایران گرفتار پچیدهترین تهدید چندوجهی شد که متوجه بقای خود بود، بنابراین باید از تجربیات این اتفاق استفاده کنیم. بررسیها نشان میدهد در یک سال گذشته از تجربیات کمتر استفاده کردیم. خب چرا نتوانستیم از این تجربیات استفاده کنیم؟
هیچ مسئلهای تکعاملی نیست، اما بنده معتقد هستم تصمیمسازان یا بایستهنویسان فاصله جدی با تصمیمگیران در کشور دارند. تصمیمگیری همچنان برآمده از درسهای حکمرانی نیست. گویی جامعه یک تجربه را کسب میکند، اما سیاست در یک سیر و مسیر دیگری حرکت میکند. جامعه ایران به این صورت است که ما شاهد دورههای انباشتگی خشم هستیم. این خشم دلایل مختلف دارد؛ دلایلی مثل معیشت، مطالبات سیاسی، اقتصادی و دیگر عواملی که میتوان در این زمینه ذکر کرد. در واقع هیجانات مستمر و منفی تبدیل به خشم میشود. در حال حاضر دورههای میل به آزادشدگی این خشم به نسبت قبل کم شده است. ما قبلاً هر ۱۰ سال یک بار شاهد آزادشدن این خشم بودیم، اما در حال حاضر این فاصله زمانی کاهش پیدا کرده است. این امر مختص ایران هم نیست و در کشورهای دیگر هم وجود دارد. این اتفاق نشانه این مسئله است که سیاست نقش خود را به درستی ایفا نکرده است. وقتی سیاست نقش خود را به درستی ایفا نکند، امنیت و اجتماع به هم نزدیک میشوند. در اینجا منظور و مراد از سیاست امر سخن گفتن، امر اقناع کردن و تعامل بین حکمران و مردم است. این مسئله در کشور ضعیف شده است، بنابراین ما ناچار هستیم مرتباً از نیروی امنیت برای مدیریت اجتماع وام بگیریم. برای مدیریت اجتماع یکی از اهرمهایی که سیاست دارد، کار کارشناسی، تحلیل و تصمیمسازی است. در حال حاضر تحلیلها تبدیل به یکسری ابزارها در نظام حکمرانی کشور نمیشوند. دلیل این مسئله این نیست که مدیران دچار روزمرگی و اداره امور به صورت ابنالوقتی شدهاند؟
یک بخشی از پاسخ مدیران و تصمیمگیران این است که آن بایستهها و نسخههای سیاستی قابل اجرا نیست. این حرف، حرفی منطقی است، برای اینکه دانشگاه ما به حکمرانی نزدیک نشده است، البته هیچ وقت هم وظیفه دانشگاه این امر نبوده و دانشگاه بیشتر معطوف به آموزش است. در کشورهای دیگر حلقه واسطی بین دانشگاه و نظام حکمرانی وجود دارد که همان اندیشکدهها هستند، اما در کشور ما این حلقه مفقود است. در اینجا منظور از دانشگاه، نهاد دانشگاه نیست، بلکه منظور این است که ما تولیدکننده سخن نداریم، سخنساز کم داریم، تولیدکننده سخن که یک بال حکمرانی داشته باشد و یک بال تئوریک، نداریم یا کم هستند، یعنی هم تعداد این افراد کم شده و هم نفوذ این افراد در نظام حکمرانی کشور کاهش پیدا کرده است، یعنی سازوکاری برای دریافت این سخنان در نظام حکمرانی تعبیه نشده است. وقتی این فاصله وجود داشته باشد و سازوکاری تعبیه نشود، شبهسخنها پیدا میشوند. این افراد منافعی دارند که بین شکاف دولت و ملت یا اجتماع و سیاست این منافع تأمین میشود. در اتفاقات سال گذشته یکی از نیروهای قوی تولیدکننده شبهسیاستها، شبکههای اجتماعی هستند. شبکههای اجتماعی کاری میکنند که مدیران به تعبیر شما ابنالوقت تصمیم میگیرند. این مسئله مدیر را از خردمندی و حکمت دور میکند، در حالی که مدیر هم باید گذشته را ببیند و هم آینده را. در این فضا ما با دو گروه مواجه هستیم که اسم این افراد را باید دلالهای سیاستی بگذاریم. یک طیف از این افراد بدبینی محض پمپاژ میکنند و طیفی دیگر خوشبینی محض. هر دو خطا و فرستادن مدیر به مسیر گمراهی است. با این توضیحات از نگاه شما ماهیت اتفاقات سال پیش را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
من آن چیزی که از این اتفاقات فهمیدم، وقوع یک جنبش فرهنگی بود. ما انواعی از جنبش را داریم، اما آن چیزی که من در کف خیابان دیدم نه جنبش سیاسی بود و نه رویداد دیگر، بلکه جنبش فرهنگی بود که هدف آن هم کسب قدرت و تغییر سیستم نبود. هدف این جنبش ابراز وجود است. در واقع ما در جامعه با خردهفرهنگهایی مواجه هستیم که تا به حال ندیدهایم و این خردهفرهنگها خود را با این جنبش نشان دادند. در واقع ما با انکارشدگانی روبهرو شدیم که حضور آنها را سیستم ندیده بود و آنها با جنبش خود را نشان دادند. من در تحلیلها دیدم که برخی آن را جنبش بیسر نامیدند که به نظر من تلقی غلطی است. اصولاً در جنبشهای جدید سر و رهبر چندان معنا ندارد، یعنی ما از مدل کلاسیک عبور کردهایم و نباید منتظر رهبری باشیم که به صورت سلسله مراتبی عمل کند. برخی هم مطرح کردند که ما با نسل z مواجه هستیم که این هم درست نیست چراکه نسل z همه به این شکل نیستند. اتفاقات سال پیش در ابتدای امر حرکت اعتراضی بود که به دنبال نفی هر گونه سلطه بود. در واقع میتوانیم از مفهوم هنجارناپذیری بدون مرز و نظمناپذیری استفاده کنیم و در نهایت اینکه ما با یک آنارشیسم نو مواجه هستیم. حرکت سال ۱۴۰۱ سویه سیاسی نداشت، بعضی میخواهند این حرکت را حرکت براندازانه توصیف کنند، این اشتباه است. در واقع خواست و نیت خود را میخواهند بر این مسئله سوار کنند یا برخی خواستند حتی اینها را به سمت گروههای تجزیهطلب سوق دهند، در حالی که این افراد ایران را دوست دارند. دوست دارند در همین ایران زندگی کنند. براندازان نسبتی با این جنبش نداشتند، فقط تلاش کردند سوار موج آن شوند. جریان برانداز یا تجزیهطلب در ایران پایگاهی ندارد و مردم همیشه آن را پس زدهاند. دلیل اینکه در چهار دهه گذشته هم موفق نشدهاند، این بوده است که همراهی مردم را نداشتهاند، البته از مقطعی که وارد مسئله آشوب شدیم، متفاوت است، چراکه آشوب سویه سیاسی دارد. براندازی از هر حرکت اعتراضی برای رسیدن به هدف خود استفاده میکند. این حرکت اصلاً رهبر نیاز ندارد. برخی از افراد شاخص اپوزیسیون مطرح میکردند که جمهوری اسلامی از درک این جوانان عاجز است، در حالی که همین جوانان به آنها پاسخ میدادند که مگر شما ما را درک میکنید. مگر رضا پهلوی میتواند این نسل را بفهمد. این جمعیت به شدت تحت تأثیر رسانه است. رسانه این جمعیت سیال را مرتب به آن سو و این سو میبرد. در جمعبندی این بخش عرض کنم که هیچ کدام از رهبران خودخوانده در سال پیش بین مردم و حتی معترضان پایگاهی نداشتند بلکه تلاش داشتند خود را سوار این موج کنند. عملکرد رسانههای فارسیزبان ضدانقلاب را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من رسانههای خارجی در تحلیل تحولات سال پیش ناتوان بودند. برخی تصور میکنند رسانههای خارجی در این قضیه تخم دوزرده کردند. رسانههای خارجی در این ماجرا فقط بازتابدهنده بودند و وقتی وارد تحلیل شدند به شدت شکست خوردند و این جمعیت سیال آنها را پس زد. ایراناینترنشنال که یکیدو بار سوتیهای عجیب و سنگین داد. مثلاً در مورد تبلیغ تجزیهطلبی یا حمله به تیم ملی که نشان داد این شبکه اصلاً فضای ایران را نمیشناسد، در حالی که این جمعیت سیال دنبال تجربهطلبی نبودند. در کشتهسازیها اصرار بر این بود که آن فرد کشته شده مختص یک قوم باشد تا بتوانند مباحث قومی را مطرح کنند، بنابراین رسانههای ضدانقلاب هم تحلیل درستی از این وقایع نداشتند. به نظر من یکی از جدیترین اشتباهاتی که آنها انجام دادند، محکومکردن تیم ملی بود. این امر باعث شد فاصله جدی بین آنها و مردم و حتی معترضان ایجاد شود. اتفاقاً آن جنبش دنبال شادی عمومی بود. جامعه ایران به شدت ملیگراست، به شدت وطندوست است و مفاهیمی مانند غیرت را میپذیرد، بنابراین رسانههای فارسیزبان خارجی کاملاً در تحلیل به خطا رفتند. چه نگاه فلسفی و تئوریکی شکل گرفته است که به تعبیر شما امروز با سلطهناپذیری بخشی از نسل جدید مواجه هستیم، در واقع میخواهم بدانم در عالم فکر چه اتفاقی رخ داده است که ما خروجی آن را سال گذشته شاهد بودیم؟
ما واقعاً یکسری سختگیریهایی در برخی سالها داشتیم که ضروری نبود، اما مسئله فعلاً اینها نیست. در حال حاضر ما با یک مسئله فلسفی در دنیا و ایران روبهرو هستیم. بشر امروز دچار یک نهیلیسم (پوچگرایی) شده است. در گذشته بشر ممکن بود در ۴۰ سالگی یا ۷۰ سالگی دچار این موضوع شود، اما در حال حاضر سن این عارضه کمتر شده است و انسان سریع دچار نهیلیسم میشود. در واقع رشد فناوری باعث فشردهشدن زمان و مکان شده و این امر امکان در نظر گرفتن و مشاهده تجربه نسلهای مختلف و از کشورهای مختلف را برای افراد فراهم کرده است، بنابراین انسان دچار بیآیندگی شده است که ربطی به حکومتها هم ندارد. در واقع انسان آخرالزمانی با بیمعنایی و بیرؤیایی روبهرو است، منتها این فهم فلسفی نباید مدیر و سیاستمدار ما را تخدیر کند که خب پس اقدامات ما مشکلی نداشته و مسئله یک مشکل فلسفی دنیاگیر است. اشتباه ما اینجا بود که اصولاً ما از مفهوم قانون و اعتبار این کلمه بیش از حد استفاده کردیم، در حالی که خیلی از مسائل را باید با گزارههای اخلاقی حل کرد. در واقع در تفکیک محیط عمومی و خصوصی باید بیشتر به محیط خصوصی میپرداختیم. با توجه به پژوهشها و مطالعات شما در حوزه شبکههای اجتماعی، مشخصاً باید به این حوزه بپردازیم که شبکههای اجتماعی در اتفاقات سال گذشته چه راهبردهایی را در پیش گرفتند و چه اهدافی را دنبال کردند؟
در اغتشاشات سال گذشته شبکههای اجتماعی چند هدف را دنبال میکردند. یکی از این رویکردها و اهداف نشاندادن شمار بالای معترضان است، این اقدام با هدف امید دادن به معترضان انجام میشد. امید هم در نتیجه تجربه موفق حاصل میشود. نکته بعدی تلاش برای متنوع کردن دستورالعملها و راهکارهای کنش اعتراضی بود، به این معنا که هر ماه نماد یک مسئله بود. ماه مهر فراخوان، ماه آبان دانشآموزی، ماه آذر دانشجویی و همینطور کنشهای اعتراضی متنوع طراحی و اجرا میشد. مسئله بعدی دراماتیزه کردن اعتراضات بود. چون ما با یک جنبش یا به تعبیر دقیقتر ناجنبش روبهرو بودیم، روی ویژگیهای تداعی و بازتاب خیلی تمرکز شد. ما شاهد انتشار ویدئوهای خصوصی کشتهشدگان بودیم تا تعلیق عاطفی ایجاد شود. نکته بعدی تلاش برای کمشمار نشان دادن مدافعان حکومت و منفعل کردن این افراد بود. در این مدت اینستاگرام خیلی از استانداردهای خود را کنار گذاشت، یعنی خیلی از محتواها با استانداردهای اینستاگرام تعارض داشت، اما این شبکه اجتماعی برخورد نکرد. در این مدت شاهد ۱۶ هزار اکانت جدید به توئیتر بودیم، در حالی که قبل از این اتفاق روزانه تنها ۵۰۰ اکانت جدید در توئیتر ساخته میشد. هنوز یکچهارم آن ۱۶ هزار اکانت جدیدی که روزانه ساخته میشد، مورد استفاده قرار نگرفته است. در مورد دلیل این نوع کنش پلتفرمها (سکو) باید علاوه بر همکاری اینها با سرویسهای جاسوسی به این مسئله هم توجه کرد که در هر کنش اعتراضی این پلتفرمها همراهی میکنند تا بتوانند در مذاکره با دولتها دست بالاتر را داشته باشند، یعنی با تلاش برای مدیریت بر ذهنها، از این امکان برای پیش بردن اهداف خود استفاده میکنند. در مورد رسانههای جبهه انقلاب هم به نظر من تصور دقیقی از جنگ شناختی نداشتیم. این مسئله هم مرتبط با امروز و دیروز نیست. ما در یک فرایند تدریجی مسیر ارتباطی، بخشی از جامعه را از دست دادیم. در همین اتفاقات تولیدات خوب رسانهای انجام میشد، اما به دست مخاطب نمیرسید. به نظر من فیلترینگ هم به این مسئله آسیب رساند و نباید یک دفعه وارد فضای فیلترینگ میشدیم، بلکه این کار باید به صورت تدریجی انجام میشد. ما نیازمند بهروزکردن حکمرانی خود هستیم. این امر تدریجی است. هم چهرهها، هم افکار و هم راهبردها باید بهروزسازی شود. وقتی از نو کردن و بهروزکردن حکمرانی خود سخن میگوییم، به معنی اباحهگری نیست، بلکه به معنی این است که امر اجتماعی باید دست نهاد اجتماعی باشد، یعنی هر نهادی کارکرد خود را داشته باشد. نکته بعدی اینکه قبل از قانوننویسی به دنبال تقویت هنجارها در جامعه باشیم. صحیفه سجادیه ۵۴ دعا دارد که همگی تلاشی برای همین مسئله است. پشتوانه اخلاقی قوانین باید تقویت شود تا قوانین مورد حمایت جامعه قرار گیرند. در واقع ما نیازمند جامعهسازی مبتنی بر کنش امام سجاد (ع) هستیم.
سایر اخبار این روزنامه
دانشگاه پژواک صدای بیگانه نمیشود
اسقاط ون تاکسیها پشت ترافیک وعدهها!
زن مسلمان انقلابی در خط مقدم ضربه به تمدن غرب
فرانسه از طلا گرفتن ورزشکار محجبه میترسد!
غلط اضافه بانکها
«ارزشها» از بین نرفته «هنجارها» از جا دررفته است
از چمن آزادی چه خبر؟
مهاجرت گسترده اتباع غیرمجاز توجیه ندارد
شیطنت اردوغانی بین تهران- ایروان
بلندپروازی پرهزینه
«بچهها به سمت قله» مناسب روحیه کمالطلبی بچههاست
طلای اول به تور افتاد
ارامنه قرهباغ قربانی غربگرایی پاشینیان