آتیلا پسیانی قواعد هنرمند بودن را رعایت می‌کرد


آشنایی و رفاقت شما با مرحوم آتیلا پسیانی چطور شکل گرفت؟
من و همه هم‌نسل‌های خودم مرحوم پسیانی را با برنامه محله برو بیا می‌شناسیم. اواخر دهه ۶۰ تعدادی از سینماگران آن زمان مانند حسین مسافرآستانه، فرهاد مهندس‌پور و چندین نفر دیگر جزو رفقای مشترک ما بودند. آن زمان من هم کار فیلم انجام می‌دادم و هم در تلویزیون مشغول کارگردانی تلویزیونی و تولید تله‌تئاتر بودم که با ایشان آشنا شدم. همان ایام تئاتر‌های مرحوم پسیانی را می‌دیدم. یادم است اوایل دهه ۷۰ مرحوم پسیانی تئاتر «آهورا» نوشته کارلوس پونسه را که یکی از چهره‌های شناخته‌شده و بزرگ امریکای لاتین محسوب می‌شو‌د، به زبان تئاتر آدابته کرده و به عنوان اولین کار در این سبک روی صحنه برده‌بود. همان موقع فضای هزار توی قصه و رئالیسم جادویی که مربوط به منطقه امریکای لاتین است، مرا به شدت جذب کرد. البته کار‌های بعدی او مثل «قهوه قجری» و «تبار خون» را هم می‌دیدم. آن رفاقت و دوستی که بین شما وجود داشت، دقیقاً از کجا شکل گرفت؟
از گذشته‌های دور و به خاطر همان دوستان مشترکی که گفتم بین ما یک ارتباط معمولی (سلام و علیکی) وجود داشت، اما در جریان فیلم سینمایی «سفر به فردا» که اواخر سال ۷۹ تولید شد و البته اکران نا‌موفقی هم داشت، رفاقت ما شکل جدی‌تری به خود گرفت. لازم است به این موضوع اشاره کنم که آتیلا پسیانی به گردن سینمای دفاع مقدس ما هم حق بزرگی دارد. او در چندین فیلم مهم و جریان‌ساز تاریخ سینمای دفاع مقدس به عنوان بازیگردان و انتخاب بازیگر فعالیت داشت؛ کار‌های ماندگاری مثل «آژانس شیشه‌ای» و «بوی پیراهن یوسف» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا، فیلم سینمایی «هیوا» به کارگردانی مرحوم رسول ملاقلی‌پور که هم بازیگر و هم بازیگردان بود و همچنین فیلم «سفر به فردا» به کارگردانی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی محمدحسین حقیقی که به عنوان بازیگر و بازیگردان فعالیت داشت. وظیفه و نقش شما در فیلم «سفر به فردا» چه بود؟


من در آن فیلم به عنوان مدیر تولید با عوامل آن همکاری می‌کردم، ولی، چون همان موقع مسئول سینمای دفاع مقدس بنیاد حفظ آثار هم بودم، فرصت این همکاری پیش آمد. در آن فیلم یک جمع ۴۰ تا ۵۰ نفره حدود دو ماه در یک اقامتگاهی در شهر اهواز با هم زندگی می‌کردیم. اینکه می‌گویند آدم‌ها را باید در سفر شناخت من واقعاً بعد از آن مصاحبت و همراهی دو ماهه عاشق و شیفته اخلاق و رفتار او شدم و به محض اینکه خبر فوت او را شنیدم، در صفحه شخصی‌ام برای او یادداشت کوتاهی نوشتم و به آن شعر معروف سعدی اشاره کردم که می‌گوید: «سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز/ مرده آن است که نامش به نکویی نبرند» مرحوم پسیانی زندگی حرفه‌ای و هنری بی‌حاشیه‌ای داشت و بر خلاف برخی افراد و چهره‌های نوظهور که گاهی با دشمن همصدا می‌شوند، هرگز به هیچ دو قطبی و دعوای سیاسی و غیر هنری وارد نشد و همیشه مشی حرفه‌ای خود را حفظ کرد. نظر شما در رابطه با این موضوع چیست؟
در آن زندگی کوتاه دو ماهه‌ای که با هم داشتیم بر خلاف همه مشغله و گرفتاری‌هایی که سر آن فیلم به خاطر مسئولیت‌هایمان و ارتباطی که هر دوی ما با کارگردان داشتیم و برنامه‌های روز بعد کار را هماهنگ و برنامه‌ریزی می‌کردیم، من به عمق رفتار و عملکرد حرفه‌ای این هنرمند فقید بیشتر پی بردم. یک نکته جالب در مورد فیلم «سفر به فردا» این بود که مرحوم رسول ملاقلی‌پور هم در این کار به عنوان طراح صحنه فعالیت می‌کرد. سر این فیلم بود که آن حس برادر بزرگ‌تر داشتن را احساس کردم، چون همیشه با یک نگاه حمایتگرانه و برادرانه با عوامل و گروه رفتار می‌کرد. بر خلاف اینکه کار یک اثر دفاع مقدسی بود و حجم کار بسیار سنگین بود، در طول تمام مدت این دو ماه هیچ‌وقت ندیدم که آتیلا پسیانی عصبانی بشود و جز خوشرویی چیزی ندیدم. تفاوت رفتار افراد سر یک کار سینمایی وقتی معلوم می‌شود که شما بدانی در روز‌های ابتدایی شروع یک کار معمولاً همه چیز خیلی خوب است، ولی با گذشت چند روز عصبانیت‌ها و رفتار‌های غیر‌معمولی بیشتر خودش را نشان می‌دهد. این در حالی است که اخلاق و رفتار مرحوم پسیانی در روز اول آن کار هیچ فرقی با روز پنجاهم یا روز آخر نداشت و با همان آراستگی، آداب‌دانی و وقت‌شناسی روز‌های اول با همه مواجهه داشت. پسیانی هنرمندی بود که خیلی سالم زندگی کرد و امیدوارم قیامت و آخرتش هم روشن و خوب باشد. او در سینمای دفاع‌مقدس خیلی سهم داشت؛ در سریال‌های خوبی مثل «سیمرغ» حضور فعال داشت و در فیلم «خاکستر سبز» ابراهیم حاتمی‌کیا نقش قابل‌توجهی داشت. اگر این فعالیت‌ها را در کنار دیگر آثار به کارگردانی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی محمدحسین حقیقی و حضور بر آثار مهمی مثل آژانس شیشه‌ای، بوی پیراهن یوسف و هیوا و حتی فیلم کم‌فروغ «سفر به فردا» بگذاریم حتماً مخاطبان هم به این نکته‌ای که عرض کردم، صحه می‌گذارند. درباره وجوه شخصیتی این هنرمند کشورمان هم اگر سخنی باقیمانده بفرمایید.
مرحوم پسیانی هنرمندی بود که روحیه معلمی داشت و قواعد هنرمند بودن را رعایت می‌کرد. او متوجه بود که برخی افراد به عنوان شاگرد به او نگاه می‌کنند و خیلی حواسش جمع بود که یک وقتی حرکات و سکناتش باعث بروز آسیب به روحیه یا زندگی یک جوان یا شخصی نشود که به او تحت عنوان یک الگو یا هنرمند نگاه می‌کند. از اقدامات ماندگار مرحوم پسیانی تربیت نیرو و بازیگران زیاد در عرصه هنر هفتم بود. اگر چه بیشترین انرژی هنرمندانه‌اش در تئاتر متمرکز بود. سال‌ها پیش به من گفت دوست دارم دست چند جوان علاقه‌مند به سینما را بگیرم و آن‌ها را بالا بکشم و به دنیای حرفه‌ای معرفی کنم که من معتقدم این مسئله اتفاق افتاد.