روزنامه اعتماد
1402/07/20
در ستايش عشق
زن روي صندلي و رو به دوربين نشسته است. چادرش تمام بدنش را پوشانده و فقط گردي صورت و چشمهاش پيداست. ديگران (احتمالا دختر و پسرش) ميآيند و سعي ميكنند به سكوتش جلوي دوربين خاتمه بدهند (اينطور كه از شواهد پيداست قرار است زن رو به بيننده درباره فرزند شهيدش حرف بزند) هر كدام خصوصيتي را ياد زن مياندازند، اما زن در انتها وقتي سكوتش را ميشكند از هيچكدام از حرفهايي كه ديگران ميخواهند در دهانش بگذارند، كلمهاي نميگويد. حرفش جملهاي كوتاه است: دوستش داشتم! جملهاي كه بيننده انتظارش را ندارد (حداقل بينندهاي مثل من) اما از وقتي از زبان زن بيرون ميآيد تبديل به يكي از تاثيرگذارترين اعترافات عاشقانه سينماي دنيا ميشود. (يا حداقل بيننده با سليقه من اينطور تصور ميكند) نام فيلم احتمالا مادر است. از سازندهاش نامي نديدهام، اما در شلوغي تصاوير رد و بدل شده در فضاي مجازي اين يكي به دلم نشست. درد و اندوه و عشق در فيلم اشك به چشمم آورد. اشكي كه ميدانم مرحمي بر دلتنگيهاي آن زن نيست. زني كه نمونهاي از تمام زناني است كه جنگ و بيعدالتي آنها را از وجود جسم و جان معشوقشان محروم كرده است. معشوقاني كه گاه در خاطره ديگران هم نماينده ايثار و گذشت و همه خوبيها هستند. جالب اينجا بود كه همان روزي كه اين فيلم كوتاه را ديدم دوستي برايم خاطرهگويي مردي را فرستاد كه از زمان حضورش در جبهه سخن ميگفت. ظاهرا در جايي بوده كه امكانات خيلي كم بوده و حتي از آب آشاميدني هم خبري نبوده. مرد كه آن زمان نوجواني بوده بيمار ميشود. آن هم زمان عمليات! طبق گفته او براي شب عمليات كمپوت گيلاس ميآورند تا قبل از عمليات بين رزمندگان پخش شود. تعدادش محدود بوده و به هر نفر يكي بيشتر نميرسيده. راوي اتفاق كه از تب ميسوخته و درون سنگر دراز كشيده بوده، ميشنود كه از يكي از رزمندهها (احتمالا بزرگتر يا فرماندهي) به بقيه ميگويد كه فلاني بيمار است و كمپوت كم، اگر ميشود يكي، دو نفر از خير كمپوتشان بگذرند و براي او بگذارند. آنها كه ميروند راوي خاطره (پسرك نوجوان بيمار) سراغ كمپوتهاي برجا مانده ميرود. عين 48 كمپوت پخششده را براي او گذاشتهاند. نميدانم چرا وقتي اين خاطره را شنيدم، گمان كردم پسر آن زن، همان زني كه رو به دوربين از عشقش سخن گفت بايد يكي از آن 48 نفر باشد. البته باشد يا نباشد چيزي از عشق و دوست داشتن آن زن، آن مادر كم نميشود.
سایر اخبار این روزنامه
حذف32 هزار استاد حقالتدريسی
نتانياهو روی لبه تیغ
از مردم عذر میخواهم
ماسك زدن در محيطهاي عمومي نبايد فراموش شود
قيمتگذاري برق را به صورت تدريجي متوقف كنيد
گردش ناگهاني دلواپسان در خصوص fatf و برجام
موزه مناقشات
اهميت افكار عمومي در حمايت از فلسطين
مزاج دهر تبه شد در اين بلا حافظ!
چو نديدند حقيقت ره افسانه زدند ...
آليس پاي آتش
زيادهنويسي در دوره بيحوصلگي
حكمراني شايسته
ترسها و نگرانيهاي نقاش روي بوم
در ستايش عشق
ديگر ديوارها براي بيان هنر كافي نيست
تحولات زنجيره ارزش در صنعت و اقتصاد جهاني
از جهان شناور هنر تا دنياي متلاطم سياست
اهميت افكار عمومي در حمايت از فلسطين
مزاج دهر تبه شد در اين بلا حافظ!
چو نديدند حقيقت ره افسانه زدند ...