اقرار جدید «سیا»؛ سقوط مصدق با کودتای غیردموکراتیک

 بنگاه خبرپراکنی دولتی بریتانیا(بی.بی.سی) به‌تازگی و در گزارشی بسیار کوتاه، از اقرار سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا) درباره «غیردموکراتیک» بودن کودتای 1953 / 1332 علیه دولت دکتر محمد مصدق و ساقط کردن حکومت وی خبر داده‌. گزارش مربوط به این اقرار در پادکستی متعلق به این سازمان اطلاعاتی انتشار یافته‌است. البته بی.بی.سی در گزارش کوتاه خود، صحبت  چندانی درباره نقش بریتانیا در این کودتا به میان نمی‌آورد و حتی به این نکته اشاره نمی‌کند که رمز عملیات براندازی از طریق رادیو بی.بی.سی در بامداد 24 مرداد 1332 اعلام شد: «حالا دقیقاً نیمه‌شب است.» تنها اشاره بی.بی.سی درباره نقش انگلیس در کودتا، به صحبت‌های دیوید اوئن، وزیر خارجه بریتانیا در زمان پیروزی انقلاب اسلامی باز می‌گردد که چندی پیش گفته‌ بود: «دولت بریتانیا باید نقش خود در براندازی دولت دموکراتیک محمد مصدق را به رسمیت بشناسد.» وزارت خارجه آمریکا چند سال قبل، مجموع اسناد مربوط به گزارش‌های سفارت این کشور در تهران، طی دو سال منتهی به کودتا را منتشر کرد؛ مجموعه اسنادی در هزار صفحه که بسیاری از نام‌های مندرج در آن پاک شده‌ بود. سازمان سیا، چند سال قبل اعلام کرد که بسیاری از اسناد مربوط به کودتای 28 مرداد 1332، طی دهه 1960میلادی از بین رفته است؛ ادعایی که پذیرش آن از هر جهت امکان ندارد. بریتانیا نیز تاکنون هیچ سندی را درباره کودتا منتشر نکرده‌ و هر تقاضایی را در این باره مسکوت گذاشته است. با این حال، اقرار مقامات ارشد دو کشور و نیز، بررسی خاطرات دست‌اندرکاران کودتا و انتشار محدود اسناد  که درباره آن مطالبی را عرض کردیم، جای تردید باقی نمی‌گذارد که کودتا با طراحی و پشتیبانی سفارتخانه‌های انگلیس و آمریکا در تهران و با حضور میدانی عوامل وابسته به آن‌ها اجرایی شد و حکومت دکتر مصدق را سرنگون کرد؛ بنابراین، اقرار سیا به دست داشتن کاخ سفید در کودتای 28 مرداد، عملاً چیز تازه‌ای نیست و بر آگاهی‌های قبلی ما نمی‌افزاید. آن‌چه اهمیت و تازگی دارد، اقرار رسانه‌ای وابسته به سیا درباره غیردموکراتیک بودن کودتاست؛ موضوعی که عمیقاً قابل تأمل است و به نظر می‌تواند از آن در بسط و توضیح برخی ابهامات تاریخی استفاده کرد. بحثی تاریخی درباره اقرار «سیا» «غیردموکراتیک» بودن کودتای 28 مرداد از جنبه‌های مختلف داخلی و خارجی قابل بررسی است؛ اما آن‌چه برای این اقرار از سوی سازمان سیا اهمیت دارد، بررسی «غیردموکراتیک» بودن کودتا از زاویه بازیگران خارجی آن است. به یک معنا می‌توان گفت که درباره ساقط کردن حکومت دکتر مصدق، صرف نظر از این‌که این اقدام خواست و نظر مردم ایران بوده ‌است یا نه؟ میان طراحان خارجی کودتا، یعنی انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها توافق کامل وجود داشت. آن‌ها می‌خواستند که دولت مصدق سرنگون شود. ایستادگی دولت او در برابر سیاست‌های استعماری بریتانیا که اسباب محبوبیت عمومی وی و حمایت رجال عالی مقام مذهبی را از اقدامات دکتر مصدق فراهم آورده‌ بود، نمی‌توانست مورد تأیید انگلیسی‌ها باشد. آن‌ها مدت‌ها وقت صرف کردند تا بتوانند شریک راهبردی خودشان را در غرب، راضی به همکاری کنند. بازی مزوّرانه آمریکایی‌ها با دکتر مصدق، آن سیاستمدار کارکشته را در ورطه اشتباهی هولناک انداخت؛ اشتباهی که به ساقط شدن حکومتش انجامید. آمریکایی‌ها در ظاهر نگران توسعه کمونیسم در ایران و قدرت گرفتن حزب توده بودند؛ موضوعی که در داخل کشور نیز، بسیاری از چهره‌های سرشناس غیرمرتبط با سفارت را دچار نگرانی کرده‌بود. با این حال، این چهره‌ها و جریان‌های داخلی، برنامه‌ای برای ساقط کردن دولت دکتر مصدق نداشتند؛ هر چه بود، او یکی از سران نهضت ملی شدن صنعت نفت به حساب می‌آمد که علاقه‌مندان بسیاری در جامعه داشت. حمایت‌های گسترده آیت‌ا... کاشانی، دست‌کم تا پیش از ایجاد نقار میان او و دکتر مصدق، در تثبیت موقعیت دولت وی سخت مؤثر بود. برخلاف آن‌چه برخی مدعی هستند، علما و حتی آیت‌ا... کاشانی، به‌رغم همه اختلافات عمیقی که با دکتر مصدق پیدا کرده‌بودند، حاضر نبودند دولت وی را سرنگون کنند یا دست‌کم برنامه‌ای برای این کار نداشتند. درک آیت‌ا... کاشانی از اوضاع منطقه و شرایط بین‌المللی به اندازه کافی بالا بود، آن‌گونه که می‌دانست شمشیر کشیدن نیروهای داخلی روی یکدیگر، فقط ایجاد مجال مناسب برای بازگشت انگلیس به ایران و غصب دوباره منابع مادی و معنوی کشور است. حتی به نظر می‌رسد آن‌چه روز 28 مرداد، برخی از جماعت‌های بی‌طرف را به ضرر دولت مصدق وارد میدان کرد، ترس و نفرت از شیوع کمونیسم و اقتدار حزب توده در ایران بوده‌است؛ حزب توده‌ای که عملاً، آگاهانه یا ناآگاهانه، با فعالیت نفوذی‌های انگلیس در زمین مد نظر لندن بازی می‌کرد. بریتانیا این وحشت را هم در داخل و هم در خارج از ایران به کار گرفت و همین مسئله، تصمیم به ساقط کردن حکومت مصدق را در کاخ سفید قطعی کرد؛ به دیگر سخن، اگر آن‌ها با استفاده از سازوکار برکناری مصدق به وسیله شاه، پس از انحلال مجلس از سوی نخست‌وزیر، فرصت ساقط کردن حکومت دکتر مصدق و استقرار دیکتاتوری محمدرضاشاهی را پیدا نمی‌کردند، قطعاً از راه دیگری وارد می‌شدند و این طرح را به اتمام می‌رساندند؛ طرحی که باید ضامن بقای منافع آمریکا و انگلیس در ایران می‌شد و از حکومت مد نظر آن‌ها در ایران پشتیبانی می‌کرد. در این تحلیل نمی‌توان تردید روا داشت که طرح عملیات «آژاکس» بر بستر شرایط داخلی ایران و با اتکای به اختلافات عمیقی طراحی شده‌بود که دکتر مصدق خودخواسته یا ناخواسته به آن‌ها دامن می‌زد. اما حتی اگر این بستر وجود نمی‌داشت هم، کاخ سفید با تلاش‌های اطلاعاتی و لابی‌های انگلیسی‌ای که در راستای این هدف فعال بودند، قاطعیت خود را برای ساقط کردن حکومت دکتر مصدق با تردید معاوضه نمی‌کرد. باریک‌بینی «ویلیام بلوم»  ویلیام بلوم (درگذشته 2018م)، نویسنده و منتقد سیاسی مشهور آمریکایی، در کتاب مشهور «کشتن امید؛ مداخلات ارتش آمریکا و سیا پس از جنگ جهانی دوم»، به موضوع «غیردموکراتیک» بودن کودتای 28 مرداد، از زاویه‌ای متفاوت و مبتنی بر سیاست خارجی آمریکا نگریسته‌ است؛ منظری که ارتباط مستقیمی با هدف ما از انتشار این نوشتار دارد. بلوم می‌نویسد: «ابتکار اصلی برای طرد مصدق از سوی بریتانیا بود، زیرا نخست‌وزیر سال‌خورده ایران، نوک حمله جنبش پارلمانی برای ملی کردن شرکت نفت ایران و انگلیس، متعلق به بریتانیا، تنها شرکت نفتی فعال در ایران بود.» بلوم سپس به نگاه جان فاستر دالاس، وزیر خارجه آمریکا در زمان اجرای کودتا اشاره دارد و تأکید می‌کند: «جان فاستر دالاس ... این ضدکمونیست شوم‌اندیش، مصدق را مظهر همه چیزهایی می‌دید که در جهان سوم از آن‌ها نفرت داشت: بی‌طرفی تزلزل‌ناپذیر در جنگ سرد، تحمل کمونیسم و بی‌اعتنایی به کسب و کار آزاد، همان‌گونه که در ملی کردن نفت نشان داده‌شد ... در نظر امثال دالاس، مصدقِ لجوج، مردی دیوانه بود و بی‌سبب نبود که وقتی وزیرخارجه دریافت ایران کشوری است فوق‌العاده غنی از لحاظ طلای مایع و بیش از یک هزار مایل مرز مشترک با شوروی دارد، سخت مردد مانده‌بود که آیا نخست‌وزیر ایران سرانجام از حیات سیاسی کشورش کنار خواهد رفت یا نه؟» سال‌ها بعد، کرمیت روزولت آمریکایی که فرماندهی اجرای عملیات «آژاکس» را برعهده داشت، کتاب «ضد کودتا» را درباره وقایع 28 مرداد 1332 نوشت، کتابی که به عقیده بلوم، دربرگیرنده چند نکته مهم بود: «او (روزولت) نام این کتاب را ضدکودتا گذاشت تا این تصور را جا بیندازد که کودتای سیا، فقط با هدف جلوگیری از تصرف قدرت به دست حزب کمونیست ایران (حزب توده) که سخت از سوی اتحاد شوروی حمایت می‌شد، به اجرا درآمده بود. بدین ترتیب، روزولت استدلال می‌کند که می‌باید مصدق سرنگون شود تا از قدرت یافتن کمونیست‌ها جلوگیری شود.» هرچند آمریکایی‌ها بسیار مایل بودند که نقش آن‌ها در کودتای 28 مرداد، با چنین دیدگاهی پیوند بخورد، اما حتی بلوم نیز به عنوان یک آمریکایی و منتقد سیاسی، روی این ادعا حسابی باز نمی‌کند؛ آمریکایی‌ها صرفاً برای مقابله با کمونیسم پا در این معرکه نگذاشته‌بودند، آن‌ها از نفت سهم می‌خواستند و این سهم را با تأسیس کنسرسیوم نفتی که عملاً استقلال پیش‌بینی شده در قانون ملی شدن صنعت نفت را بر باد می‌داد، به دست آوردند؛ اما برای توجیه افکار جهانی، مایل بودند چنین شعار دهند که «مصدق با حزب کمونیست ایران، توده، برای سرنگونی محمدرضا پهلوی و اتصال به اتحاد شوروی تبانی کرده‌است». یکی از اساسی‌ترین دلایل غیردموکراتیک بودن کودتای 28 مرداد اگر بتوان برای کودتا صفت دموکراتیک را به کار برد! رویکرد صددرصد استعماری آمریکا در قبال سرزمین ایران و مردم آن بود؛ این مردم بودند که سرنوشت آن‌ها هرگز برای کاخ سفید ارزشی نداشت. بلوم بر این نکته تأکید می‌کند و می‌نویسد: «اما از مردم ایران چه خبر؟! برای آن‌ها نجات از کمونیسم چه ثمری داشت؟ برای اکثریت آن‌ها حکومت شاه تابلویی تیره از فقر، هراس‌افکنیِ پلیسی و شکنجه بود. هزاران تن به نام مبارزه با کمونیسم اعدام شدند. از بدو استقرار رژیم جدید مخالفان با حمایت آمریکا سرکوب شدند.» روش مزوّرانه آمریکایی‌ها روی شاه هم اثر گذاشته ‌بود. او تقریباً تمام مخالفت‌هایی را که می‌دید، به کمونیست‌ها منسوب و حتی از اصطلاح «مارکسیست‌های اسلامی» مکرر استفاده می‌کرد. شاید یکی از دلایلی که او هیچ‌گاه نتوانست باور درستی درباره حقایق موجود در جامعه داشته‌باشد، همین دیدگاه ساختگی و جعلی بوده‌ است. به هر حال، می‌توان اقرار سیا را هرچند به صورت کاملاً غیررسمی، نمادی از واقعیتی بدانیم که غرب می‌کوشد آن را ذیل برچسب‌های خوش‌نمایی مانند حقوق بشر و دفاع از دموکراسی پنهان کند.