روزنامه خراسان
1402/07/26
سریالهایی در ستایش زندگی
این روزها کمی که شبکههای تلویزیونی را بالا و پایین کنید از تماشای یک برنامه خوب دلسرد میشوید و شاید درنهایت به «آی فیلم» پناه ببرید که بهخاطر پخش سریالهای «خاطره انگیز» قدیمی هنوز توجه مخاطب را جلب میکند. البته جذابیت تنها نقطه قوت بسیاری از سریالهای تماشایی قدیمی نبود و محتوای لطیف و سرشار از زندگی که داشتند، میتوانست مخاطب را همراه و همدل کند. سریالهایی که مفاهیم مختلف زندگی از تلاش، دوستی، همدلی و... در آنها موج میزد. بسیاری از این سریالها اساساً با نگاهی درست به نیازهای جامعه تولید شده بودند و نوعی کلاس درس برای بهبود سبک زندگی جامعه بودند. آن روزها میشد از دل داستانهای شخصیتهای «قصههای جزیره» اهمیت دوستی و تلاش را درک کرد، با «همسران» و «خانه سبز» درک کرد زندگی خانوادگی نیاز به گفتوگو و همدلی دارد. با تماشای «روزی روزگاری» میفهمیدیم هیچوقت برای تغییر دیر نیست و یک زن میتواند چطور انسانساز باشد که دزدی را سربهراه کند و خلاصه با هر کدام از این آثار زندگی کنیم. آثاری که جای خالی محتواهای مشابهشان این روزها زیاد حس میشود. در این پرونده سراغ این سریالها رفتیم تا مرور کنیم هرکدامشان چه تاثیری روی مخاطب داشتند. با ما باشید.سالهای دور از خانه| زندگی منشوری است... مادربزرگی ژاپنی که یک برند معروف پوشاک دارد، داستان زندگیاش از روزهای پرغصه کودکی که توام با فقر بود تا رسیدن به اوج را برای نوهاش تعریف میکند. در دل این داستان که شخصیت اصلیاش اوشین بود تلاش، امید، دوباره برخاستن، تسلیم نشدن و مفاهیم دیگری را دیدیم و یاد گرفتیم. اوشین از کودکی ناچار بود کار کند اما عشق به تحصیل داشت. حتی درد گرسنگی و محرومیت هم او را از تلاش برای یاد گرفتن بازنداشت. این داستان پرفراز و نشیب پرمخاطب و الهامبخش بود. بعدها سریال «داستان زندگی» که داستان دختری پرتلاش بهنام هانیکو بود هم در همین حال و هوا پخش شد. سریالی که زندگی مردم ژاپن در حال گذار از سنت به مدرنیته را نشان میداد. داستان تلاش دختری که درس میخواند تا خبرنگار شود. هر دو سریال لبریز از شور زندگی بود و مخاطب با تماشایشان درگیر مفاهیم آنها میشد. قصههای جزیره| مفاهیمی خارج از زمان و مکان یک سریال فراموش نشدنی در هفت فصل و 91 قسمت که طی آن قشنگ قد کشیدن و بزرگ شدن شخصیتها را حس کردیم. بسیاری از شخصیتها کودکان شیرینی بودند که کم کم در قسمتهای پایانی قصد ازدواج داشتند. برای اینکه ارزش این سریال را بدانیم، بد نیست این نکته را مرور کنیم که مفاهیم این اثر هیچوقت کهنه نمیشود و محدود به زمان یا جغرافیای خاصی هم نیست. شما هر وقت داستانهای این سریال را ببینید که مبتنی بر روابط انسانی، پیچیدگیهای زندگی و ورود آدمها به جامعه، مناسبات خانوادگی، کاری، عاطفی و شغلی بود، حس میکنید نه درباره یک جزیره کوچک در کانادا، بلکه برای تمامی انسانها ساخته شده است. بسیاری از سریالهای جذاب و آموزنده خود ما مثل «پدر سالار» که همین روزها در حال پخش از شبکه آی فیلم است، کمابیش مصداقی جز جامعه ما و روزگار خاص خودش ندارد و همین حالا برای بیشتر خانوادههای ایرانی هم بلاموضوع شده است. اما نکاتی که در «قصههای جزیره» با آن سروکار داشتیم، در عین جذابیت هیچوقت رنگ کهنگی بهخود نمیگرفت و این امتیاز ویژه این اثر خاطرهانگیز است که تماشای دوبارهاش هم خالی از لطف نیست. پزشک دهکده| علیه تبعیضها «پزشک دهکده» داستان دکتر مایکلا کوئین بود که در جامعهای کوچک که پذیرش حضور و موفقیت یک پزشک زن را نداشت، تلاش میکرد حقش را از جامعه بگیرد. این سریال 150 قسمتی، در اوایل دهه هشتاد از تلویزیون ما پخش شد و پرطرفدار بود. سریال در ظاهر قصه جامعهای در اواخر قرن 19 را روایت میکرد؛ اما مبتنی بر نوعدوستی و تلاش و در مقابل نژادپرستی، خودخواهی و تنپروری بود. هر کدام از شخصیتهای سریال، تیپ رفتاری، شغل و دنیایشان مابهازای جالبی در دنیای واقعی داشتند. نکته جالب درباره این اثر آن بود که چون شخصیتهایی از اقشار و نسلهای مختلف در آن حضور داشتند، تمام اعضای خانواده را جذب و دورهم جمع میکرد تا از تماشای آن لذت ببرند و فرصت گپ زدن درباره اتفاقات را هم فراهم میکرد. مرد رودخانه برفی| تلاش برای ساختن جامعه «مرد رودخانه برفی» سریالی استرالیایی بود درباره تقابل غرور و خودخواهی برخی شخصیتها، مقابل فداکاری شخصیتهای دیگر. شخصیت محوری سریال مردی بهنام مت مک گرگور بود که معتقد بود دوستی و ساختن جامعه بر هر چیزی مقدم است. در مقابل او آدمهایی بودند که به منافع شخصی فکر میکردند و همین چالش موتور محرکه سریال برای خلق موقعیتهای متفاوت داستانی و انتقال مفاهیم بود.
پرستاران| 493 قسمت فداکاری محض سریال استرالیایی «پرستاران» هم آموزش سبک زندگی بود؛ هم درباره سبک زندگی قشر خاصی از جامعه از کادر درمان. سریالی صمیمی و طولانی که در 493 قسمت نشان میداد کادر درمان چه کارهایی برای بهتر شدن حال جسمی و روحی بیماران و همینطور بهتر شدن روابطشان با هم انجام میدهند. وکیل شگفتانگیز| جلب توجه به اوتیسم سریالهای کرهای زیادی در ارائه مفاهیم زیبا و آموزش به مخاطب موفق بودند که بسیاری از آنها هم از تلویزیون ما پخش شد. اما آخرین نمونه این سریالها که اتفاقاً بهتازگی از شبکه دو پخش میشود، بهرغم محتوای خوب و داستانی گیرا متاسفانه چندان با استقبال مواجه نشد. اما علت اینکه سراغ این سریال رفتیم، این است که به زندگی شخصی و کاری یک فرد مبتلا به اوتیسم میپردازد که از این نظر بینظیر و خاص است. سریال درباره یک دختر جوان مبتلا به اوتیسم است که نبوغ عجیبی در حفظ تمامی قوانین دارد و برای همین وکیل میشود. تد لاسو| معجزه رفاقت و باور برای تنوع دادن به سریالهایی که بررسی میکنیم سراغ یک سریال معروف و موفق امروزی رفتیم که در سکوهای نمایش خانگی با دوبله فارسی ارائه شده اما هنوز از تلویزیون کشورمان پخش نشده است. «تد لاسو» داستان یک مربی فوتبال است که تلاش میکند با ایجاد رفاقت و همدلی و تغییر در باور، از بازیکنان تیمش آدمهای بهتری بسازد که الزاماً دنبال نتیجه بهتر نیستند. او مربی یک تیم لیگ برتری در انگلستان به نام «ریچموند» است. طی سه فصلی که از این سریال پخش شده نقدهای مثبت زیادی دریافت کرده است. هرچند سریال در بستر فوتبال میگذرد اما عملاً با سریالی ورزشی طرف نیستیم و بیشتر تاکید داستان روی روابط انسانی و رفاقت آدمهاست. یک سریال گرم و صمیمی که نگاه مخاطب به زندگی را تغییر میدهد و حالش را خوب میکند. خانه سبز| حرف که میزنی؟ «خانه سبز» همان ایده «همسران» را دنبال میکرد اما با موضوعات جدیدتر و بازیگران متنوعتر. تنوع نسلی و موقعیتی شخصیتها به «خانهسبز» کمک میکرد بدون نیاز به حضور مکرر بازیگر مهمان، بتواند دنیای آدمهای بیشتری را انعکاس دهد و به دغدغههای زندگی آدمهایی که میتوانستند بخشی از جامعه را نمایندگی کنند، ورود پیدا کند. نور انداختن روی زوایای تاریک زندگی خانوادگی مثل روابط عروس و مادر شوهر، هویت طلبی، نسبت رسوم خانوادگی و زندگی نسلهای جدید و... از موضوعاتی بود که خانه سبز به خوبی پوشش داد. البته این سریال در زمان خوبی هم پخش شد و برای همین اثرگذار از کار درآمد. دنیای شیرین| برای نوجوانان «دنیای شیرین» و «دنیای شیرین دریا» دو سریال نوجوانانه در همان حال و هوای «خانه سبز» بودند. سریالهایی که یک نوجوان در آن راوی زندگی خانوادگی و چالشهایش بود. هر دو سریال متناسب با مخاطب کم سن و سالترشان، تلاش میکردند اول جذاب باشند. نریشنهای سریال حکم جمعبندی داستان را داشت و اگر موضوع هر قسمت را مرور کنیم میفهمیم تلاش شد شبکهای از مسائل طرح شود. این اهتمام سازندگان و از طرفی بازخورد مثبت مخاطب به هر دو سریال، نشان میدهد امروز چقدر جای چنین آثاری خالی است. بهخصوص حالا که نوجوانان مخاطب فیلمهای بزرگسالانه و ابرقهرمانی یا مجموعههای عاشقانه کرهای و انیمههای بعضاً خشن ژاپنی هستند که اگر بدآموزی نداشته باشند، لااقل مطمئنیم چندان نسبتی با فرهنگ ما و مسائل یک نوجوان در جامعه ما ندارند. زیر آسمان شهر| چرا دشمنی چرا قهر؟ کمدیهای 90 شبی در سالهای انتهایی دهه 70 و اوایل دهه 80 جزو پرمخاطبترین آثار تلویزیون بود. از آثار مدیری که اگر آیتمی میساخت هر شب یک موضوع را محور برنامه قرار میداد تا کارهایی مثل «زیر آسمان شهر» با نویسندگی عطاران و کارگردانی غفوریان. «زیر آسمان شهر» اما خاصتر بود. چرا که در بسیاری از قسمتها روی سبکزندگی آپارتمانی، فرهنگ همسایهداری و... تاکید داشت. بعدها «مسافران» از رامبد جوان از زاویه دید چند موجود فضایی توانست بهنوعی توجه مخاطب را بهچنین موضوعاتی جلب کند و رفتارهای ما را در موقعیتهای مختلف به چالش بکشد. اما بهطور عمده بیشتر کمدیهای 90 شبی تلویزیون فاقد دستاوردهای محتوایی بودند. همسران| شروع فرمول تازه سریالسازی حدود 30 سال قبل «همسران» فضای سریالسازی کشور را از تولید ملودرامهای خانوادگی، بهسریالهای حالخوبکن درباره زندگی خانوادگی و چالشهایش تغییر داد و ریلگذاری جالبی کرد که مسیرش بعدها مورد استفاده سریالهای زیادی قرار گرفت. «همسران» داستان همسایگی دو زوج بود. کمال و مهین با علی و مریم. سریال با ورود بازیگر مهمان در هر قسمت، چالشی از زندگی خانوادگی، کاری و اجتماعی شخصیتهای را ضمن ارائه راهحلی به تصویر میکشید. پایتخت و نون خ| درباره سبکزندگی یا برای سبکزندگی؟ بسیاری از سریالها هم درباره نوع خاصی از سبکزندگی هستند، مثل «وضعیت سفید» درباره سبک زندگی در دهه شصت، مثل «پدر سالار» که عمومیت نداشت و قشر خاصی از جامعه را بهتصویر میکشید. یا «خط قرمز» که در زمان خودش بسیار ساختارشکنانه بود و دنیای جوانان را رو میکرد. اما با گذشت زمان شاید حرفهای چنین آثاری دیگر برای بیشتر مخاطبان تازه نباشد، چون مسائل جامعه تغییر میکند و دیگر چنین مواردی مسئله نخواهد بود. در این بین دو مصداق مهم دیگر داریم. «پایتخت» و «نون خ» هم هرچند بارمحتوایی خوبی داشتند اما بیشتر درباره سبک زندگی شمالیها و کردهای عزیز هستند تا برای اصلاح سبکزندگی. یعنی برشی از یک جامعه و مسائلش محسوب میشوند و حرفهایشان در بسیاری از مواقع نمیتواند عمومیت داشته باشد. هرچند تاکید هر دو سریال روی رفاقت، همدلی، خانواده و اهمیتش و... جزو نقاط برجستهای است که هیچوقت کهنه نمیشود. همسایهها و من یک مستاجرم| خوشیهای دورهمی «همسایهها» به کارگردانی محمدحسین لطیفی سال 79 پخش شد و درباره یک مجتمع مسکونی بود که میزبان آدمهایی از شهرها و تیپهای شخصیتی متفاوت بود. از یک نویسنده و نقاش، تا معلم و راننده تاکسی. هر کدام از این شخصیتها داستانی داشت و در تعامل با دیگران زمینه اتفاقات خاصی فراهم میشد. «من یک مستاجرم» هم در همین حال و هوا بود. با این تفاوت که بار کمدی اثر بیشتر بود. اما ویژگی مشترک هر دو اثر توجه به دغدغههای روزمره آدمها مثل ازدواج، شغل، زندگی خانوادگی و مشکلات اقتصادی بود. اما در حال حاضر آدمهای بیشتر سریالها انگار از دنیای ما نیستند. روزگار جوانی و داستان یک شهر| مثل یک رنگین کمون هفترنگ «روزگار جوانی» داستان چند دانشجوی شهرستانی بود که در تهران با هم همخانه شده بودند. دانشجویانی از فرهنگهایی متفاوت و دنیایی متفاوت که باید زندگی کردن کنار هم را یاد میگرفتند. آنها در هر قسمت به دل یک ماجرا میزدند و تلاش میکردند مشکلات یکدیگر را حل کنند. «داستان یک شهر» هم حال و هوایی مشابه داشت. این سریال داستان گروهی فیلمساز بود که کارشان تولید گزارش از سطح شهر بود. آنها در حاشیه تولید هر قسمت از کارشان با موضوعات مختلفی که زیرپوست شهر جریان داشت، روبهرو میشدند. هر دو سریال سعی میکردند حال و هوایی اجتماعی داشته باشند و تا حد زیادی هم موفق بودند. مسئولیتپذیری، همدلی، رواداری و رفاقت از مضامین هر دو اثر بود.
سایر اخبار این روزنامه
نیازمند خیزش جدید علمی هستیم
خطر تحریف شاهنامه بدون گویش های خراسانی
امضای یقه سفیدها بر سند قتل عام غزه
بازار لاستیک؛ عرضه کمتر، قیمت 2 برابر
آخرین سکانس در جنایت 410هزار دلاری!
خط قرمزهای امروز مقاومت
جنایات غزه متوقف نشود نمیتوان جلوی مقاومت را گرفت
جنایت فجیع صهیون
سریالهایی در ستایش زندگی
پوتین در پکن به دنبال چیست؟
ادامه کفشکنی تاریخی نرخ بیکاری
کارنامه صهیونیسم پیش از «روز نکبت»
نقاب پُرآسیب «جشن طلاق»