خالص‌سازي؛ گريزناپذير

اين روزها مجموعه‌اي از اقدامات در حوزه‌هاي گوناگون به اجرا در مي‌آيد كه از نظر ناظران سياسي و اجتماعي تعجب‌آور است. رفتار با دانشگاهيان و اخراج استادان، پذيرش نيروهايي جديد براي دانشگاه كه از مسير متعارف قبلي انجام نمي‌شود. انتصابات و استخدام‌هاي عجيب و غريب در نظام اداري و آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها اقدامات مشابه در حوزه‌هاي فرهنگي و رسانه‌اي، تداوم فضاي ناكارآمد رسانه‌اي و سياسي جملگي نشان‌دهنده تسريع حركت به سوي آنچه خودشان خالص‌سازي ناميده‌اند، است. اين مجموعه اقدامات چه معنايي دارد؟ آيا تهاجمي است يا تدافعي؟ نتيجه آن چه خواهد بود؟ برخي تحليلگران اين اقدامات را نابخردانه و بي‌نتيجه مي‌دانند. شايد بتوان در ميان‌مدت با اين برداشت موافق بود كه بنده هم اين‌گونه فكر مي‌كنم، ولي مساله قدري پيچيده‌تر است. اين ساختار چاره‌اي جز در پيش‌گيري اين سياست‌ها ندارد، مگر اينكه تغييرات جدي را بپذيرد. چرا؟ پذيرش «ديگري» در جامعه و سهيم دانستن آنان در قدرت، نيازمند وجود مقدماتي است، به ويژه صيانت ذات و حفظ بقا، موتور اصلي اين پذيرش است. به عبارت ديگر نيروي سياسي هنگامي «ديگري» را مي‌پذيرد كه پذيرش او را براي صيانت ذات خود موثرتر از عدم پذيرش او بداند. بر اين اساس رفتار «ديگري» نيز در اين ماجرا نقش دارد. با اين توضيح فرآيند خالص‌سازي تصوري است كه جناح غالب از موقعيت «ديگري» و پذيرش آن دارد. جناح غالب در كمتر زمينه‌اي قادر به رقابت با «ديگري» است. همچنين نمي‌تواند حداقلي از انتظارات عمومي جامعه و مردم را برآورده كند. مهم‌ترين جايي كه اين واقعيت خود را بازتاب مي‌دهد رسانه است. جناحي كه بيش از ۹۵درصد رسانه‌هاي داخلي را دراختيار دارد و قوي‌ترين نيروهاي خود را در اين بخش متمركز كرده و پيش از اين هم در انحصار رسانه‌اي كوشا بوده، اكنون با وضعيت فاجعه‌بار مخاطب و اقناع آن مواجه است. اين وضع محصول شكست انحصار رسانه‌اي و ناتواني آنان در دفاع از ارزش‌ها و عملكردهاي خود است. كار آنان به جايي رسيده كه مي‌گويند چرا چند رسانه محدود و مستقل اقدامات مفيد اين جناح را بازتاب نمي‌دهند و اگر زورشان برسد، اين رفتار رسانه‌ها را جرم‌انگاري خواهند كرد. 
همچنان‌كه فشارها به اين رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران روند افزايشي دارد. از بد روزگار آنان قادر به حذف رسانه‌هاي فرامرزي نيستند، بنابراين اقدامات‌شان عليه اينترنت، فضاي مجازي، مطبوعات مستقل‌ گرچه براساس همان قاعده پيش‌گفته گريزناپذير است ولي ناخواسته تيغه رسانه را عليه خود تيزتر مي‌كنند. علت ديگر خالص‌سازي، پاسخ مادي به طرفداران يا خريد طرفدار از اين طريق است. اين جريان در عمل دچار بحران طرفدار شده است، به همان دليل بالا كه روزنه‌اي باز براي دفاع از اقدامات خود ندارد، در نتيجه نيروهايش را جز با انگيزه‌هاي مادي و پُست و مقام نمي‌تواند حفظ كند يا در صورت امكان افزايش دهد، ولي اين شيوه نيز ظرفيت بسيار محدود و البته زيان‌باري دارد. آنان براي حفظ اين نيروها مجبورند چشم بر هر خطا و فساد آنان ببندند، نمونه‌اش توزيع خودروي رانتي ميان نمايندگان يا استفاده از مواردي از وقف و... است كه همه را با سكوت و حمايت رد كردند و قطعا عوارض آن بسيار سنگين است، به ويژه در شرايطي كه مردم هر روز با مشكلات بيشتري مواجه مي‌شوند. شكست‌هاي آنان در عرصه قانونگذاري و سياست‌گذاري نيز كم نيست، هر چند ادامه اين راه را نيز گريزناپذير مي‌دانند. طرح صيانت، طرح حجاب، طرح فرزندآوري، طرح مربوط به برجام و... همگي به نوعي بازتاب‌دهنده اين شكست‌ها هستند ولي گمان دارند كه نپيمودن اين راه براي آنان عوارض بيشتري دارد. آنان ميان دو وضعيت بد قرار دارند كه اتفاقا به دلايلي وضعيت بدتر را انتخاب كرده‌اند. چرا ميان بد و بدتر وضعيت بدتر را پذيرفته‌اند؟ چون هزينه‌هاي آن فوري‌تر و نقدتر است، در حالي كه هزينه‌هاي وضعيت بدتر نسيه و در آينده است. ضمن اينكه به نظر مي‌رسد مديريت متمركزي در سياست‌گذاري روند موجود وجود ندارد، هر مجموعه‌اي در حال انجام وظيفه‌اي است كه مطابق ميل و منافع مدير خودش است. مجموعه نيروهاي آنان در ذيل يك راهبرد مشخص و با مديريت متمركز و هدايتگر آن راهبرد فعاليت نمي‌كنند. اين را بيش از هر جا در سياست‌هاي اقتصادي مي‌توان ديد. اگر از اين زاويه نگاه كنيم، خالص‌سازي دو ويژگي دارد كه گريزناپذير است. اولين آن، پايان‌ناپذيري خلوص است. هر گاه نيرويي را حذف مي‌كنند و به مرحله خلوص مورد نظر مي‌رسند، تازه متوجه مي‌شوند كه خالص‌سازي بايد ادامه يابد و نيروهاي ديگري هم هستند كه بايد حذف شوند تا خالص‌سازي محقق شود. خالص‌سازي چون آب درياست كه هر چه بيشتر مي‌خوري، تشنه‌تر مي‌شوي. ويژگي دوم آن تشديد ناكارآمدي است. خالص‌سازي معطوف به حذف «ديگري» است به نحوي است كه نيروي باقيمانده يا «خودي»، بقايش نه براساس صلاحيت حرفه‌اي، بلكه براساس روابط و تعهدات گروهي است و همين مساله موجب ناكارآمدي و ابتذال دستاورد مي‌شود و نيروهاي منتقد و مخالف را قدرتمندتر و موازنه قوا را عليه جناح غالب تقويت مي‌كند. اين تحليل نشان مي‌دهد كه منافع كوتاه‌مدت خالص‌سازي براي جناح عالي نقد و قطعي هر چند ناپايدار و اندك است. در مقابل هزينه‌هاي آن گرچه كلان است ولي در ميان‌مدت و از نظر آنان احتمالي و نه قطعي است. آنان در هزينه و فايده كردن حالات گوناگون، خالص‌سازي را ترجيح مي‌دهند كه منافع آن نقد و قطعي است و هزينه‌هايش احتمالي و نسيه در آينده است. اين فرآيند مثل مار گرسنه‌اي است كه از دُم خود ارتزاق مي‌كند و هر چه بيشتر آن را مي‌خورد به مرگ و نابودي خود نيز نزديك‌تر مي‌شود يا مجبور است همه آنچه را كه خورده بالا بياورد. ممكن است پرسيده شود چه بايد كرد؟ در يادداشتي بعدي نظرم را تقديم خواهم داد.