روزنامه جوان
1402/08/15
آفتاب وجود امامخمینی در لبنان بر پیشانی سیدحسن نصرالله نشست
جوان آنلاین: حزبالله لبنان با نام بومی «المقاومه الاسلامیه فی لبنان» سال ۱۹۸۲ شکل گرفت و چند سال ابتدایی را مخفیانه علیه اشغالگران صهیونیست فعالیت میکرد. در ۱۱ نوامبر ۱۹۸۴ برابر با ۲۰ آبان ۱۳۶۱ احمد جعفر قصیر عملیاتی استشهادی علیه نظامیان اسرائیل در جنوب لبنان انجام داد که تعدادی از آنان کشته شدند. در سال ۱۹۸۵ برابر با بهمن ۱۳۶۳ همزمان با عقبنشینی اسرائیل از صیدا حزبالله مسئولیت عملیات شهادتطلبانه احمد جعفرقصیر را بر عهده گرفت و ایدئولوژی و استراتژی خود را مبنی بر مقابله با اسرائیل رسماً اعلام کرد. این گروه از همان زمان به صورت علنی رو در روی صهیونیستها ایستاد و سال ۲۰۰۳ در جنگ ۳۳ روزه، اولین شکست بزرگ را به این رژیم منحوس وارد کرد. حزبالله بعدها در نبرد با داعش نیز حضور یافت و رزمندگان این گروه در سوریه حضور یافتند و در کنار ارتش سوریه به جنگ با تکفیریها پرداختند. آزادسازی القیصر از مهمترین پیروزیهای حزبالله در سوریه بوده است. «شهید مدافع حرم حسن موسی شومر» ملقب به «حاج احمد مراد یکی از فرماندهان ارشد حزبالله لبنان است که با سالها مجاهدت در حزبالله لبنان سرانجام در حین انجام وظیفه جهادی در مقابله با تروریستهای تکفیری در سال ۲۰۱۵ میلادی برابر با ۱۳۹۴ شمسی در شهر زبدانی سوریه به شهادت رسید. شهید حسن موسی شومر اهل شهر نبطیه در جنوب لبنان بود. شهری که شهدای زیادی را تقدیم اسلام کرده است. آنچه میخوانید حاصل مصاحبه ما با حنان شومر همسر شهید حسن موسی شومر از شهدای حزبالله لبنان است. شهید حسن موسی شومر چه سالی به دنیا آمدند؟ «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین» سوره عنکبوت آیه ۶۹. (آنها که در راه ما با خلوص نیت جهاد کنند قطعاً به راههای خود هدایتشان خواهیم کرد خداوند با نیکوکاران است.) همسرم، شهید حسن موسی شومر ۸ آذر سال ۱۹۷۴ (۱۷ اسفند ۱۳۵۲ شمسی) در النبطیه واقع در جنوب لبنان متولد شد و صبح جمعه ۹ ایلول ۲۰۱۵ (۱۸ شهریور ۱۳۹۴) در دفاعمقدس ضد داعش در الزبدانی سوریه به شهادت رسید. شهید در چه فضای تربیتی پرورش یافت که عضو حزبالله شد و راه جهاد و شهادت را انتخاب کرد؟ حسن موسی شومر در کنار مادری مهربان که عاشق مقاومت اسلامی بود، بزرگ شد. ایشان پدرش را در سن ۱۴ سالگی از دست داد، اما با عقایدی که مادرش داشت، در خانهای رشد کرد که مرکز مجاهدین بود و از آن شهدا و فرماندهانی به حزبالله تقدیم شد. شهید عاشق امام حسین (ع) بود. در شهر عاشقان امامحسین یعنی نبطیه که نزدیک کوههای علی الطاهر، السویداء و الدبشه جنوب لبنان است، به دنیا آمد. این شهر در آن سالها زیر استعمار دشمن صهیونیستی بود. خانه شهید مشرف به این کوهها بود و روی این کوهها دشمن صهیونیستی حضور داشت و در واقع نبطیه زیر حصار دشمن صهیونیستی قرار داشت؛ بنابراین مقاومت همیشه در آن منطقه مقابل اسرائیلیها ایستادگی میکرد و جلوی این غده سرطانی را میگرفت و عملیاتهای قهرمانانهای انجام میداد. حسن موسی شومر این برهه از زمان را از نزدیک دید و از کودکی با مقاومت اسلامی آشنا شد. ایشان چه خصوصیاتی اخلاقی داشتند که برگزیده شهادت شدند؟ به نظر من ایشان شهید بودند! یعنی شهیدانه زندگی کردند. وجودشان، طرز زندگی آرام، اخلاص، اخلاق عالی و شجاعتشان که نماد یک شهید زنده بود و... همگی نشان میداد که شهیدانه زندگی کرده بود. حسن موسی آیهای از آیات خدا در زیبایی روح، مهربانی و پاکی بود. همسرم کل انرژیاش را برای کارش میگذاشت و پایبند تکلیف بود. همانند مادری که بچههایش را در آغوش میگیرد، اخلاص در نیت داشت و تا موقعی که به عالم ملکوت ملحق شد و به دیدار خالقش رسید. به عنوان شهید حر (آزاده) و انسانی که از مقدسات دینش دفاع کرد. در مورد فعالیتهای شهید در حزبالله با خبر بودید، با توجه به اینکه به دشمن صهیونیسم نزدیک بودید، لابد هر لحظه از جانب همسرتان احساس خطر میکردید؟ ما نمیدانستیم کارشان چقدر خطرناک و حساس است. کار و جایگاهش مهم بود، اما ایشان خیلی رازدار بودند و ما به عنوان خانواده چیزی از آن نمیدانستیم، اما در مورد نزدیکی به دشمن صهیونیستی باید بگویم که ما در اینجا با چنین شرایطی به دنیا آمدهایم و ترسی از این رژیم خونخوار نداریم. شکر خدا مقاومت در لبنان همواره اسرائیل را عقب رانده است. چند فرزند دارید و در نبود پدر جای خالی را چگونه برای فرزندانتان پر کردید؟ سه فرزند دارم. خانواده ما متشکل از زینب یک دخترمهربان که همه مراحل زندگی و بچگیاش جلوی چشمان پدرش بود تا از مدرسه فارغالتحصیل شد. احمد پسرم که دل پاکی دارد و بااخلاق است و پسرکوچکم جعفر که خیلی به پدرش وابسته بود. ما پیرو امر و قضای خدای الهی هستیم. بعد از شهادتش با کارشان بیشتر آشنا شدیم. چیزی که از حسن همیشه دیدم رفتارهای آرام، تعلق و وابستگیاش به اهل بیت پیامبر (ع) است. تقربش به آلالله دلیل اصلی برای اخلاص در کار جهادیاش بود. به لطف خداوند و برکت دعاهای شهید و حمایت خانوادهام توانستم بر همه سختیها غلبه کنم. آن زمان که ایشان هنوز در قید حیات بودند، در نبودنهای مکررش هم صبر پیشه کردم و تا موقعی که خورشید روز جمعه ۹ ایلول ۲۰۱۵ (۱۸ شهریورماه ۱۳۹۴) طلوع کرد و همسرم به شهادت رسید. از شهادت همسرتان چگونه مطلع شدید؟ برادرهای شهید منزل ما حاضر شدند و به من خبر دادند که حسن مجروح شده است. آن موقع قلبم کمی آرام شد و خودم را آماده کردم که به بیمارستان بروم. یکهو احساس کردم چیزی از من پنهان کردهاند! پرسیدم حسن شهید شده است؟ بیاختیار روی زمین نشستم. همه فکرم به دنبال خاطراتی رفت که پر از دلتنگی و شوق بود. قبل از اینکه همسرم به سوریه اعزام شود، چند روز میشد که مدارک را آماده کرده بودم تا به زیارت عتبات مقدس امام رضا (ع) به ایران برویم. همسرم گفت بعد از برگشتن از سوریه با بچهها به مشهد میرویم. او قبل از ما به ایران سفر کرده و به زیارت امام انیس النفوس رفته بود. به هر حال از شهادت همسرم در همانجا مطلع شدم. بعد از اینکه خبر شهادت همسرتان را شنیدید، چه احساسی داشتید؟ از این خبر خیلی تعجب نکردم! چون شهید حسن استحقاق شهادت را داشت و موقعی که خبر را شنیدم یک مهربانی خفی احساس کردم. حس کردم کل وجودم را آرامش گرفت. ایستادم وضو گرفتم تا نماز مغرب و عشا را ادا کنم و بعد مراسم عزاداری شروع شد. روزها و شبها گذشت. من به مراسم زیارت عاشورا و دعای علقمه میرفتم و از خدا میخواستم که به من صبر بدهد. صبری که به سیده حوراء زینب سلام الله علیها داده شد. فرزندانم زینب دانشجوی داروسازی و پسرم احمد جوان با مسئولیت و دانشجوی مدیریت و حسابداری شد، اما پسرم جعفر از حجم دلتنگی و نبودن پدرش به سمت خانه عمویش فرار کرد. گویا پدرش را در آنجا میدید. هر شب برای پسرم داستانهای پیامبران را میگفتم که چقدر سختی کشیدند و در راه رساندن دین خدا برای هدایت مردم چقدر آزار دیدند. با این داستانها پسر کوچکم خوابش میبرد. پسرم جعفر به گروه امام مهدی (عج) در لبنان ملحق شد و یکی از فرماندهان موفق است و از هوش و مدیریت پدرش ارث برده است. از خدا خواستم فرزندانم را در راه دین خودش و راه هدایت مردم و اطاعت از ولی خدا صاحبالعصر و الزمان راهنمایی کند و محافظشان باشد. بعد از شهادت همسرم احساس کردم که یک دایره باز بالای سرم است. میتوانم به عالم غیب اشراف داشته باشم و احساس کردم آن فاصله بین دنیا و آخرت است. همانطور که در احادیث آمده است «اناخلیفه الشهید فی اهله» یعنی خدا میگوید من جانشین شهید برای خانوادهاش هستم، بنابراین منزلم حرم شهید شد. من قدمزدن شهیدم و بوی آن را حس میکنم. نمیدانستم این واقعیت اینقدر سخت است که به تنهایی با آن روبهرو شوم و با تسلیم به امر خدا به این ادراک رسیدم. با گذر زمان و با این توکل حضور خدا را کنارم دیدم تا ثابت قدم بمانم. دعای شهید همیشه همراهم است و زندگی را که همسر شهیدم میخواست برای فرزندانم فراهم کردم. خاطراتی که از دیگران در مورد همسرتان شنیدید را برای خوانندگان روزنامه «جوان» بفرمایید. بعد از شهادت حسن با مجروحی آشنا شدیم که همرزم همسرم بود. این رزمنده قبل از شهادت همسرم در الزبدانی کنار هم بودند. ماجراهایی که آنجا اتفاق افتاد در قبل و حین شهادتش برایمان گفت. او گفت شهید کارهای اصلی و واجبش را انجام داد و از دوستانش خداحافظی کرد و منتظر بود تا جانشینش بیاید و به لبنان برگردد. در این لحظه از همرزمش درخواست کرد که کنارش در این عملیات باشد. دوستش کنارش ماند تا شهادتش را دید. او ادامه داد زمانی که به نقطه مشخصی رسیدیم حسن درخواست آخرش را کرد که یک مین بکارد. (یعنی شهید حسن میخواست قبل از ترک منطقه، آخرین وظیفهاش را انجام بدهد و یک مین در زمین کار بگذارد، بعد از آنجا برود) با بچهها به عنوان کمکی کنارش بودیم. این کار آخرش را انجام داد و در این لحظه تک تیرانداز تکفیری او را هدف گرفت. فکر کرد که توانست جانش را بگیرد؛ و یمکرون و یمکر الله و الله خیرالماکرین. در واقع آن تکفیری با این شلیک، به همسرم شهادت را که حیات دوباره است، داد. روح مبارکش عروج کرد و به زمین نرسید، بلکه به سمت خلود ارتقا یافت و در قافله سعادت به عنوان شهید ادامه حیات داد. از شوقی که همسرم نسبت به شهادت داشت، تعجب نکردم. چون او یک فرشته بین ما بود. او عاشق دعا، نماز و مناجات بود. من با او به رازهای زندگی که مربوط به اطاعت خداست، آشنا شدم. بعد از شهادت ایشان با نبودنهایش چه میکنید؟ بعد از شهادتش ایمان آوردم که همیشه بودن شهید بین ما به عالم خودش مرتبط است و عظمت این ادراک نصیبم شد. اینکه پرنده (شهید) به تنهایی مهاجرت نکرده است، بلکه خون او و خون همه شهدا از عشق به جهاد پر بود تا به خدا برسند. با خون شهدا ظلم و ستم نابود میشود و پرچم اسلام سرافراز میماند. همانطور که کربلای امامحسین ادامه دارد تا با همه فرعونیان جهان مواجه شود. نتایج زحمات و مجاهدت همسرتان در جبهه سوریه چه بود؟ شکر خدا گروهی که همسرم فرمانده آنها در الزبدانی بود، موفق و پیروز شدند. همانطور که جبهه مقاومت در سوریه پیروز شد. رزمندگان مقاومت با ایمان به خدای عزیز و پیروی از امام خمینی (قدس سره) مسیر را ادامه دادند تا دوباره دین محمدی سربلند و سرافراز باشد. به عنوان همسر یک شهید حزبالله لبنان و کسی که سالها در کنار مرزهای این کشور با رژیم صهیونیستی زندگی میکند، آینده جبهه مقاومت را چگونه میبینید؟ همانطوری که امام خمینی انقلاب اسلامی را پیروز کرد و این برکت الهی حفظ شد، با به دوش کشیدن دردهای مستضعفان عالم این امانت به کشورهای دیگر سرایت کرد. از نور امام خمینی خورشید در لبنان طلوع کرد و روی پیشانی سیدحسن نصرالله رهبر حزبالله لبنان نشست که کل توجهش به سمت خداست و حرفها و رفتارهایش نشان از آزادی، کرامت و عزت دارد. امیدوارم ما نیز بتوانیم خودمان را برای دیدار با صاحب الامر اماممهدی منتظر (عج) مهیا کنیم. با یک صدا لبیک یا مهدی... والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. سخن پایانی. در پایان دوست دارم توجه شما و خوانندگان روزنامهتان را به یکی از زیباترین قسمتهای وصیتنامه شهید حسن موسی شومر جلب کنم. آنجا که نوشت: لاتستوحشوا طریق الحق لقله ساکیه (از راه درست نترسید به خاطر کمبودن نیروهایی که دارید) علیکم بتقوی القلوب و لیکن نهارکم و لیلکم فی طاعه الله (دنبال این باشید که دلهایتان به خدا وابسته باشد و شب و روزتان در راه طاعت خدا باشد) والحمدلله رب العالمین.
سایر اخبار این روزنامه
اصلاحطلبان و شیفتگی به «همج رعاع»!
فلسطین مسئله اول جهان شد الا در برخی روزنامههای ما!
جایگاه منحصر به فرد ایران در جاده ابریشم
حمایت از مقاومت فلسطین سیاست همیشگی ایران
جناب عبدالحمید بسمالله شما از غزه دفاع کن!
سانسور ۱۳ آبان در رسانههای اصلاحطلب
موتور ديوان بينالمللي كيفري علیه جنايات صهيونيستها روشن شده است
گندمکاران: مطالباتمان بلوکه شده است / وزارت جهاد کشاورزی: کار ما نیست
گورستان تانکهای اسرائیلی در جنگ با ارواح
اصرار بر پیروزی یا جنایت جنگی
وزیر اسرائیلی: باید بمباتم روی غزه بریزیم / نخستوزیر سابق: نه! هنوز اسیران ما آنجا هستند!
خواب آشفته پدرخواندهها برای سینما
خدا قوت آقای ر ئیسجمهور!
آفتاب وجود امامخمینی در لبنان بر پیشانی سیدحسن نصرالله نشست