روزنامه جوان
1402/08/20
همه شواهد علیه لیبرالدموکراسی شد!
سوم آبان در سرمقاله روزنامه پرسیدم «چرا لیبرالدموکراسی به یاری غزه نیامد؟!» و شواهدی را نقل کردم. اکنون که صداهای دیگری بلند شده که «تمدن غربی میراث عظیم معنوی خود را به اسرائیل فروخت»، لازم است دوباره از نخبگان دانشگاهی و روشنفکران دینی بپرسیم چرا لیبرالدموکراسی مقابل قضیه غزه اینچنین برعکس عمل میکند؟! اهمیت این پرسش در آن است که تقریباً تمامی بحثها در محیط روشنفکری و محیط دانشگاه به این استدلال با مقدمات و نتیجه واحد ختم میشود که «دموکراسی واقعی در غرب است. نظرسنجیها امکان اصلی فهم نظر مردم و تغییر در سیاستهاست. در غرب بر اساس نظرسنجیها سیاستهای اصلی و قوانین را اصلاح میکنند. در ایران نه نظرسنجی درستی داریم و نه اگر در نظرسنجی نتیجهای خلاف نظر حاکمیت حاصل شود، به آن عمل میکنند. نتیجه: در ایران دموکراسی نداریم و باید غربی و لیبرالدموکرات شویم.» آنها که با این بحثهای دانشگاهی آشنا هستند، میدانند که این استدلال چکیده حرف روشنفکران ماست. اما شواهد تازه که از حد خارجند، نشان میدهد غرب با نظر اکثریت کاری ندارد. در اغلب نظرسنجیها در اروپای غربی و امریکا افزون بر ۵۰ درصد با فروش سلاح به اسرائیل مخالفند و افزون بر ۷۰ درصد با کمکهای بشردوستانه به غزه موافق. اما در عمل، دولتهای غربی درست برعکس عمل میکنند! در خیابانهای پایتختهای غربی اجتماعات صدهاهزارنفری علیه جنایات اسرائیل برپا میشود، اما رهبران غربی، این اجتماعات حقیقتاً بدونسابقه را به چیزی نمیگیرند. مقایسه کنید با وقتی که رسانههای غرب از یک دیوارنویسی در دارقوزآباد سفلی در ایران تا جمعیتی در تهران که کسر کوچک آن اجتماعات غربی هم نمیشود، تصویری پخش میکنند و بلافاصله رهبران فرانسه و انگلیس و آلمان روی صفحات تلویزیون ظاهر میشوند و میگویند ما در کنار مردم ایران هستیم، اما اکنون کجا هستند که در کنار مردم خودشان باشند؟! غرض مقایسه با ایران و بیرونکشیدن چیزی به نفع حاکمیت ایران نیست. مقصود من اینجا فهم بهتر دموکراسی غربی و نظر روشنفکران ایرانی است و قصد ندارم مدعی شوم گویی درویشی مستجابالدعوه در حق ایران دعایی کرد که از پارسال تا امسال، اینچنین دشمنان ایران را در ادعاهای معنوی و سیاسی و تلاشهای فیزیکیشان به زمین زد و کار را برعکس کرد!در شاهدی دیگر در خود اسرائیل که غربیها آن را «تنها دموکراسی خاورمیانه» مینامند، صددرصد خانواده اسیران اسرائیلی با آتشبس و مبادله اسیران با هر ۶ هزار زندانی حماس در اسرائیل موافقند و تجمعاتی هم مقابل دفتر نخستوزیر برپا میکنند، اما اینهم دیده نمیشود.
شاهد دیگر، صدای دبیرکل سازمانملل است. قضیه آنقدر شور است که دبیرکل نمیتواند بیتفاوت باشد و بیسابقهترین سخنان را علیه اسرائیل میگوید، اما سازمان ملل هم که درواقع همیشه «سازمان دولتهای دارنده حق وتو و سلطهگر» بوده است، حتی کارایی ظاهری خود را نیز در این لیبرالدموکراسیها از دست داده است.
اما یک مورد داخلی از شواهدی که علیه لیبرالدموکراسی است، خیلی آزاردهنده است؛ حمله بیسابقه برخی از بدنه روشنفکری به بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه به دلیل نارضایتی اش از عملکرد تمدن غرب در قضیه فلسطین و سکوت یا حمایت برخی از روشنفکران ایرانی از اسرائیل! عبدالکریمی در «بهافق فلسطین» گفت: «جنگ غزه نشان داد در تمدن ما [تمدن غربی جهان]خشونت بنیادینی نهفته است. خشونت وحشتانگیز اسرائیل و حمایت قدرتهای بزرگ جهان از این خشونت لخت و عریان، نشان میدهد ما با آخرین مراحل متافیزیک غربی روبهرو هستیم و غرب و قدرتهای بزرگ تمام متافیزیک خودش را، تمام میراث معنوی خودش را که چهرههایی از ارسطو و افلاطون تا هگل و کانت در این سنت قرار دارند، خرج اسرائیل و دفاع از اسرائیل کرد و آبروی این سنت را برد... من بخشی از روشنفکران ایرانی را نمیبخشم! بخش وسیعی از روشنفکران ما که به دلیل خشم و کینهای که از شرایط ایران دارند، از اسرائیل حمایت کردند، بسیار ننگیناند، بسیار بسیار ننگیناند!»
حالا هجمه وسیعی از طرف بخشی از همان روشنفکران به او شده است که این هجمه مغایر اصول لیبرالدموکراسی است. در لیبرالدموکراسی شما فقط میتوانید مقابل این استدلال که «دفاع شما از اسرائیل ناشی از کینهورزی با نظام ایران است و بههمین دلیل فاقد ارزش ذاتی و ننگین است»، استدلال دیگری بیاورید نه اینکه مانند اوباش فکری به شخصیت گوینده حمله کنید. باید حواس مدافعان لیبرالدموکراسی غربی باشد که در هیجانهای کنترلنشده خود آبروی لیبرالبازی خود را هم نبرند!
به کسانی که یک پیام و پرسش استدلالی را برنمیتابند و در طرف اسرائیل قرار میگیرند فقط میتوان با زبان حکیم گنجه سخن گفت: «تا چند چو یخ فسردهبودن/در آب چو موشمرده بودن/چون گل بگذار نرمخویی/بگذر چو بنفشه از دورویی/این ده که حصار بیهُشان است/اقطاعده زبونکشان است/بیشیردلی بسر نیاید/وز گاودلان هنر نیاید/پایینطلب خسان چه باشی/دستخوش ناکسان چه باشی/ گردن چهنهی به هر قفایی/راضی چهشوی به هر جفایی/چون کوه بلندپشتیی کن/ با نرم جهان درشتیی کن/ خواری خلل درونی آرد/بیدادکشی زبونی آرد»
نظامی میگوید این حیات دنیوی محصور که جای مدهوشی است، زمین را از ضعیف میگیرد و به ضعیفکش میدهد. در چنین جایی نباید مثل موشمرده بود و بدون شجاعت و شیردلی و با روحیه بزدلی و گاودلی تبدیل میشوی به دست ناکسان!
پیداست که بسیاری از روشنفکران و دانشگاهیان ایرانی که مقابل اسرائیل سکوت کردهاند، نوعی عاقبتاندیشی ناپسند در پیش گرفتهاند که مبادا در چرخه روزگار و در آینده، در این دنیایی که همهچیز ثبت است، با منع و نهی نهادهای غربی بهخاطر سابقه اسرائیلستیزی مواجه شوند! این گاودلی حقاً که موجب ملامت است.
روشنفکر ایرانی بهجای اینهمه زبونی اکنون باید پاسخ یووال نوحهراری نظریهپرداز و تاریخدان اسرائیلی پرخواننده در ایران و صاحب کتابهای پرفروش را بدهد که حمله اتمی به ایران و حزبالله را مجاز و راهی برای نجات صهیونیسم از نابودی معرفی کرد، اما دریغ از کینهای که این روشنفکران از نظام به دل دارند و هرچیز را با آن تحلیل میکنند.
من در ۱۵ آبان نیز در یادداشتی نوشتم برخی روزنامههای ایران فقط به دلیل همین کینهای که از نظام دارند، حداقل آزادگی را هم در خود کشتهاند و درباره غزه یا نمینویسند یا اگر مینویسند به هر دوطرف ماجرا بدوبیراه میگویند و اگر این رویه ادامه پیدا کند، دفاع بعدی آنها از دموکراسی و آزادی در شرایط عادی، خدشهدار خواهد بود.
اما عجیبترین و ناباورانهترین شاهد علیه لیبرالدموکراسی همین دیروز از روزنامههای غربی و رسانههای آزاد امریکا و اروپای غربی آمد که همیشه چوب آنها در دست گروهی از روشنفکران ایرانی و بر سر ماست.
واشنگتنپست خبر داد که «۷۵۰ روزنامهنگار از رویترز [خبرگزاری بریتانیایی]، لسآنجلستایمز، بوستونگلوب [تحت مالکیت نیویورکتایمز]و واشینگتنپست، نامهای را امضا کردند که در آن از پوشش رسانههای غربی در جنگ غزه انتقاد و کشتار روزنامهنگاران بهدست اشغالگران را محکوم کردند.» در این نامه آمده است که «اتاقهای خبر رسانههای غربی دربرابر سخنان و اخبار غیرانسانی که پاکسازی قومی فلسطینیان را توجیه میکند، مسئولند.» واشنگتنپست نوشته است که این نامه اختلافات و ناامیدی را در اتاقهای خبر امریکا در نحوه پوشش درگیریها در غزه آشکار میکند.
اگر از همه شواهد بگذریم، از این شاهد اخیر نمیتوان گذشت! خبرنگاران رسانههای غربی میگویند آن رسانهای که ما در آن قلم میزنیم درحال توجیه نسلکشی مردم فلسطین است و از دست ما هیچ برنمیآید. مگر رسانههای غربی در جایی غیر از تحریریهها اتاق فکر دارند؟! این بود رسانههای غرب؟! وحشتناک و ناامیدکننده است. این وضعیت لیبرالدموکراسی به تمامی نظامهای سلطنتی و دیکتاتور و توتالیتر بهانه بستن بیشتر فضا و حذف رسانهها از چرخه آگاهیرسانی را میدهد. چرا لیبرالدموکراسی اینچنین الهامبخش دیکتاتورها شده است؟! تحلیلگران روزنامههای اصلاحطلب روزی نیست که چاره برونرفت از بهزعم خود «وضع موجود ایران» را «آزادی رسانهها به سبک امریکا و انگلیس» معرفی نکنند. ما هم آرامآرام داشت باورمان میشد و الان باورهای ما خدشهدار شده است و باید فکر عاجلی برای تثبیت بنیانهای لیبرالدموکراسی کرد!
اما این بینههای آشکار ما را دوباره به مفهوم غربوحشی بازمیگرداند. در ۲۹ مهر در یادداشتی درباره «وحشیبودن غرب» در سخنان رهبر انقلاب از شواهد و قرائن جدیدی نوشتم که تأیید میکرد این وحشیگری همچنان در بدنه دولت و ذینفعان پرنفوذی که اداره کشورهای شاخص غربی را به دست دارند، مشخصه اصلی است. بیشتر مخاطبان این یادداشت احتمالاً دیالوگ معروف یکی از محصولات سینمای وسترن را بهخاطر دارند که «یک سرخپوست خوب، یک سرخپوست مرده است»! حالا یک نماینده جمهوریخواه در مجلس امریکا فریاد میزند که یک فلسطینی خوب یک فلسطینی مرده است! میشلسالزمن دربرابر انجینیکسون، نماینده ایالت فلوریدا که درحال اشکریختن است، میپرسد «چند فلسطینی مرده کافی است؟» فریادمیزند: «همه آنها!»
این شرایط تمدنی غربوحشی است؛ و این نوشته در پی مقایسه و بهرهبرداری خاص نیست. دنبال کتمان برخی ارزشهای لیبرالدموکراسی هم نیست. فقط دنبال این ادعا هستیم که آن پرسش روزهای آغازین بمبارانهای غزه که «چرا لیبرالدموکراسی به یاری غزه نیامد؟!» اکنون صدای رسایی در دنیا شده است. بهتر است روشنفکران ایرانی بدون مغالطات معمول پاسخ دهند که چرا لیبرالدموکراسی و تمدنغرب در حساسترین بزنگاه تاریخ خود به این ناکجاآباد ره میسپرد. | سردبیر
سایر اخبار این روزنامه
چه کمکی از ما برمیآید؟
همه شواهد علیه لیبرالدموکراسی شد!
اسرائیل به «وقفه ۴ ساعته» هم پایبند نماند
فلسطین مسئله اصلی تمام وجدانهای بیدار دنیاست
نتانیاهو از توهم نابودی حماس عقب نشست
پهپادهای بدون مبدأ بالای سر اسرائیل
«صهیونیسم» داعش دین یهود است
فضای سبز شهری قربانی برجباغها میشود
فصل «تلآویو» کتاب من نقطه شروع آشوبها را تحلیل میکند
احکام سیاستهای کلی توسعه دریامحور در برنامه هفتم قانونی میشود
نوح هراری حمله اتمی به ایران را مجاز کرد!
حمله «بسیار ننگین»ها به عبدالکریمی
صدای ایرانی غزه در اکو