خدمت داوطلبانه از دوران دفاعمقدس تا آمادگی برای جنگ در غزه
[ مریم رضاخواه] با لباس سفید پرستاری در قامت امدادگر داوطلب خدمترسانی میکنند. فداکاریشان ناتمام و قصه ایثارشان بیپایان است. یاریگر هر انسان در هر مکان و زمان هستند. نبض حیات هدیه میدهند و آرامبخش وجود تبدار و بیماران هستند. کم نیستند پرستاران سفیدپوشی که لباس سرخ و سفید هلالاحمر به تن و داوطلبانه و بدون چشمداشتی خدمت میکنند. پرستاران داوطلبی که از دوران دفاعمقدس تا دوران کرونا، در حوادث طبیعی و جبهههای مقاومت و جنگ غزه در خط مقدم، امدادرسانی کردهاند. بر سوگندی که یاد کردهاند، وفادارند تا نجاتبخش بیماران و رنجوران باشند.
پرستاران داوطلب، مقصدشان یا مناطق کمبرخوردار است یا مناطق محروم و دورافتاده یا حتی صعبالعبور. هم در موسم اربعین حضور دارند، هم به وقت سیل و زلزله. به روستاییان، عشایر و مردم زلزلهزده، سیلزده یا جنگزده خدمات میدهند. با لباسهایی به رنگ سفید و سرخ به صف میشوند برای خدمترسانی. خدمتی از جنس سلامت. داوطلبان دوشادوش هم میایستند و در مناطق کمبرخوردار و محروم یا حادثهدیده و جنگزده خدمات بهداشت و سلامت و درمان میدهند و مرهم درد نیازمندان میشوند.
۳۸ سال خدمت با لباس سفید
مهناز ضیا، پرستار داوطلب هلالاحمری است که از زمان جنگ در صف یاریرساندن به مصدومان و جنگزدهها بود. در دوران کرونا هم در خط مقدم نجات قرار داشت. به دوردستها میرود تا یاریگر رنجوران و نیازمندان باشد. مهناز ۵۹ ساله اما دست از کمکرسانی و امداد برنداشته و حالا آماده است تا به مردم ستمدیده غزه نیز یاری برساند.
داستان پرفرازونشیب پرستاری در قامت داوطلب با گذشت ۳۸ سال هنوز برای خانم ضیا به پایان نرسیده است.
دائم میخندد، اما با یادآوری صحنههای غمانگیز خدمتش اشک در چشمانش حلقه میزند.
این زن پرستار داوطلب هلالاحمر درباره یک عمر خدمات خالصانهاش به «شهروند» میگوید:
«سال ۶۴ بود که در دانشگاه در رشته پرستاری قبول شدم. زمان جنگ بود. با وجود اینکه دانشجوی پرستاری بودم بهعنوان پرستار داوطلب در جبهه حضور پیدا کردم. سختترین خدمات داوطلبانهای که دادم، در دوران جنگ بود. آن زمان که بمباران شیمیایی بود. بیمارستانهای ایران پر بود از مجروحان شیمیایی و ما هم، پرستار آنها شدیم. روزهای عجیبی بود. من حدود ۲۰ سال داشتم. پرستاری جوان و بیتجربه.
من بهعنوان پرستار داوطلب در کنار گروهی دیگر از تیم پزشکی به جنگزدگان و مصدومان امدادرسانی کردم، آن هم با امکانات ناچیز. هیچ وقت خاطرات آن روزها از ذهنم پاک نمیشود. شاهد مرگ آرزوها و زندگیها در آن فصل از زندگیام بودم. با تمام توان خدمترسانی میکردیم، اما تعداد مجروحان زیاد بود. مجروحانی با جراحات شدید. سوختگی بدن، سر و صورت و چشم.
خاطرم هست که مرد مصدومی که سر تا پا خونین بود روی تخت بیمارستان روپوش سفیدم را گرفته بود و با التماس میخواست که او را نجات دهم. میگفت باید زنده بماند، میخواهد زندگی کند. میخواهد در کنار خانوادهاش باشد. تصویر آن مرد هرگز از جلوی چشمانم محو نمیشود. مردی که برای زنده ماندن تقلا میکرد تا در کنار همسر و بچههایش زندگی کند، اما تاب نیاورد و در همان لحظه نفسش بند آمد.»
در صف مقدم مقابله با کرونا
خانم پرستار ۵۹ ساله، تلخیها و شیرینیهای زیادی در تمام دوران خدمت داوطلبانهاش تجربه کرده است. او پس از به دنیا آمدن دخترش مدتی از شغلش فاصله گرفت اما دوباره بهکار بازگشت.
در تمام این سالها اما از خدمترسانی جدا نبوده به وقت زلزله و سیل یا در زمان ویروس منحوسی که هر روز چهره عوض میکند، هست و ایستاده تا نجاتبخش بیمار رنجوری باشد.
در دوران شیوع کرونا مانند بسیاری از همکاران فداکارش، داوطلبانه به میدان رفت تا در خط اول مقابله با کرونا باشد.
دوشادوش کاروان سلامت در نقاط محروم
مهناز، پرستار ۵۹ ساله چهار سالی است که بهصورت رسمی داوطلب هلالاحمر شده است.
«یکی از نکتههایی که در هلالاحمر یاد گرفتم این است که برای زندگی بهتر، باید به دیگران کمک کنیم.
در تمام این سالها در کنار شغل پرستاری به فعالیتهای بشردوستانه و امدادونجات، علاقه داشتم، چراکه همسو با عقاید با افکارم بود و همجهت با حرفهام. تصمیم گرفتم در کنار حرفه پرستاری، داوطلبانه امدادرسانی کنم. شوق وصفناپذیری دارد وقتی بدون چشمداشت و فداکارانه به مردم خدمات میدهم. به مردمی که نیازمند هستند یا محروم یا در دوردستها زندگی میکنند.»
خانم ضیا در این مدت به وقت حادثه حاضر بوده و خدمات داوطلبانه داده است. همسرش مهندس کشتی است و در همه این سالها او را تشویق به خدمات داوطلبانه کرده است. خانم ضیا بهدلیل اینکه مدتی از جامعه پرستاری دور بوده است، هنوز مُهر بازنشستگی زیر حکم پرستاریاش نخورده، اما همچنان برای خدمترسانی در اول صف قرار دارد. «همراه با کاروان سلامت برای کمکرسانی به روستاهای محروم سیستانوبلوچستان رفتیم. به همراه تیم پزشکی، بیماران را مداوا میکردیم یا کمک حال مردم و روستاییان بودیم. در خراسان جنوبی هم خدمت کردهام. همراه کاروان سلامت به این استان رفتیم و به مرزنشینان خدمات سلامت ارائه کردیم.»