ایرانی که هست اصلاح‌طلبی که نیست

جوان آنلاین: جریانی در داخل وجود دارد که در هر موضوعی یک وجه انتقادی به نظام جمهوری اسلامی پیدا می‌کند. حتی تلاش می‌کند از موفقیت‌ها و نقاط مثبت عملکرد جمهوری اسلامی، نکات منفی درآورد یا با تحلیل وارونه زمینه مقصر جلوه دادن نظام را فراهم کند. ادعای همراهی نکردن مردم ایران با نظام در موضوع فلسطین از جمله این موارد است. در حالی که جهان، جمهوری اسلامی را منادی حمایت از فلسطین می‌داند، اصلاح‌طلبان می‌گویند به دلیل سیاست‌های نظام، مردم از آرمان فلسطین گذشته‌اند.
آیا نظر اصلاح‌طلبان و براندازان در خصوص گذشتن ایرانی‌ها از آرمان فلسطین درست بود و ایرانی‌ها با سیاست‌های رسمی حاکمیت در مورد محور مقاومت در منطقه غرب آسیا همراهی ندارند؟
محمد جواد ظریف، وزیر سابق امور خارجه درباره رویکرد ایران به موضوع فلسطین می‌گوید «واقع آن است که مردم ایران از پرداخت هزینه خسته شده‌اند.» و بعد تأکید می‌کند که «نیازی هم نیست ما هزینه بپردازیم.... راه حل همان‌طور که قانون اساسی ما گفته، این است که ایران از مستضعفین دفاع کند، اما قرار نیست ما جای مستضعفین بجنگیم.»
او البته یک دیپلمات قدیمی و باتجربه است، لاجرم باید بداند هزینه دادن فقط حضور نظامی نیست و همین دفاع از فلسطین هم بی‌هزینه نخواهد بود. چنانکه ما تاکنون برای فلسطین وارد جنگی نشده‌ایم، اما هزینه دفاع از فلسطین را داده‌ایم و چنانکه سال‌هاست ملت ایران هزینه این را می‌دهند که می‌خواهند انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز داشته باشند. اما از این بخش سخنان او بگذریم، آنچه اکنون موضوع سخن ماست، خستگی مردم از پرداخت هزینه برای فلسطین است؛ ادعایی که اصلاح‌طلبان در هفته‌های اخیر بار‌ها به زبان‌های مختلف بیان کرده اند.


آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات در یادداشتی می‌نویسد: «سؤال اصلی که این نوشتار در پی پاسخ به آن است این است که چرا در کشور ما همراهی با مردم و مقاومت فلسطین در سطح رسانه‌ها و نهاد‌های رسمی و گروه‌های منتسب به حکومت خلاصه می‌شود و جامعه به مانند سال‌های ابتدایی انقلاب و مانند قبل، همراهی لازم را به این موضع حاکمیتی ندارد».
اینکه او چه جوابی به این سؤال می‌دهد، چندان مهم نیست؛ چه آنکه از ابتدا، او این سؤال را طرح کرده تا در جواب، نظام را مقصر بداند و بنویسد «آنچه باعث عدم همدلی جامعه ایران با مردم فلسطین می‌شود، مجموعه‌ای از استاندارد‌های دوگانه و تناقض‌هاست که در چنین مواقعی به رخ کشیده می‌شود.... متأسفانه این استاندارد‌های دوگانه در کنار انواع گسست‌ها، ذیل بی‌اعتمادی به حکمرانی باعث مظلومیت دوچندان مردم تحت ستم فلسطین شده است».
اما سؤال اصلی آن است که آیا کشور ما دچار عدم همدلی با موضوع فلسطین است. در واقع اصل سؤالی که منصوری طرح می‌کند، دچار خدشه است، حال جواب آن بماند!
معصومه ابتکار هم فعال اصلاح‌طلب دیگری است که همین خط تحلیلی را دنبال می‌کند: «نوع نگاه حاکمیت و استاندارد‌های دوگانه باعث شده بخش قابل‌توجهی از اقشار مختلف در دفاع از مظلومیت مردم غزه دچار تردید شوند! مردم از اینکه حمایت‌شان در مناسبت‌های مختلف مثل روز قدس مورد بهره‌برداری کسانی قرار می‌گیرد که هیچ ارزشی برای سلیقه آن‌ها در بحث مردم‌سالاری و تعیین سرنوشت قائل نیستند و حالا هم با یک حکمرانی یکدست، ناکارآمدی را در نحوه مدیریت کشور به نمایش گذاشته‌اند، ناراحت و عصبانی می‌شوند...».
روزنامه شرق که پا را از این ادعا‌ها فراتر گذاشت و توهین همراهی نکردن ملت ایران با مظلومیت فلسطین را خیلی صریح‌تر بیان کرد و وجدان جمعی ایرانیان را دچار بیماری دانست: «دل مردم ایران از فجایع غزه خون است، اما آگاهانه آن را بروز عمومی نمی‌دهند، چراکه به تجربه دریافته‌اند احتمال برداشت و استفاده جناحی از آن وجود دارد.... اگر سیاست رسانه‌ای و تبلیغاتی در دو دهه گذشته، درست و حرفه‌ای بود، امروز باید مردم ایران طلایه‌دار فریاد و اعتراض باشند، نه اینکه سکوت و انجماد در جامعه ما، مسئولان اجرایی را سرافکنده و خجل سازد.... عامل اصلی بیماری وجدان جمعی، به حاشیه رانده‌شدن مردم در عرصه عمل سیاسی است.» و بعد مردم ایران را اینگونه توصیف می‌کند که «هیچ‌کس برای یک کودک تکه‌تکه شده اشک نمی‌ریزد؛ حتی شاید برای قساوت قاتل، هورای پیروزی هم بکشد!»
عباس عبدی، روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب هم دو بازنده را برای نبرد کنونی غزه در نظر گرفت، یکی دولت‌های غربی و یکی هم در ایران و در روزنامه اعتماد نوشت: «بازندگان این جنگ در ایران نیز شناخته شده هستند. کسانی که خود را اکثریت می‌پندارند ولی نمی‌توانند یک تظاهرات بزرگ چند صدهزار یا حتی چند میلیونی برگزار کنند».
یادداشت عبدی البته همزمان با تجمع ۱۳ آبان (که امسال شدیداً تحت تأثیر موضوع فلسطین بود) منتشر شد و او این همزمانی را لحاظ نکرده بود. یعنی صبح شنبه که یادداشت عبدی منتشر شد که در آن از ناتوانی برای ایجاد یک تجمع ضدصهیونیستی گفته، و با ادبیاتی کینه‌توزانه و آلوده به تهمت نوشته «در حالی که در اغلب کشور‌های جهان به ویژه کشور‌های غربی و اسلامی اعتراضات مردمی به جنایات اسرائیل انجام شده که بعضاً صد‌ها هزار نفری بوده، ولی در اینجا گروه‌های مدعی که نان این مبارزه‌طلبی صوری را می‌خورند، نتوانسته‌اند حتی یک نشست چند صد نفری را برگزار کنند. این فقط شکست نیست، یک اضمحلال کامل است.»، ده‌ها هزار نفر از مردم تهران شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل می‌دادند و عبدی نخواست آن‌ها را ببیند.
جریان برانداز هم معتقد بود مردم ایران دیگر از فلسطین حمایت نمی‌کنند و حتی طرفدار اسرائیل شده‌اند! بیان جزئیات اظهارات آن‌ها در این مجال نمی‌گنجد و با همین اشاره از ایران‌وایر- رسانه ضدانقلاب- می‌گذریم که ضمن اشاره به تجمعات ضدصهیونیستی در غرب، می‌نویسد: «در ایران اما، با اینکه جمهوری اسلامی هفته‌ها است تمام دستگاه‌های حکومتی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تا صدا و سیما را معطوف موضوع فلسطین کرده، خبری از این حرکات مردمی نیست.... حتی بسیاری از چهره‌های ایرانی طرفدار فلسطین نیز به این قضیه اشاره کردند و از این بابت از جمهوری اسلامی انتقاد کردند که حرکاتش باعث شده مردم میلی به موضوع فلسطین نداشته باشند». روشن است که منظور او چهره‌های اصلاح‌طلبی است که بعضاً نقل آن‌ها را ذکر کردیم. صبحی متفاوت برای روزنامه‌های اصلاح‌طلب
صبح یک شنبه ۲۸ آبان، اما روزی متفاوت برای روزنامه‌های اصلاح‌طلب بود. شرق و اعتماد تصویری از مردم تهران در میدان انقلاب و خیابان‌های اطراف در جریان تجمع ضدصهیونیستی منتشر کردند و تیتر حمایت مردم ایران از غزه را زدند.
با این حال، آن‌ها برای این مردم یادداشت ننوشتند و دیگر تحلیل نکردند که چطور با وجود تحلیل و خبر‌های قبلی آنان که اولاً مردم از آرمان فلسطین گذشته‌اند و ثانیاً این گذشتن، تقصیر نظام است، حالا همین مردم به دعوت همین نظام برای حمایت از فلسطین و اعلان مخالفت با صهیونیست‌ها به خیابان آمده‌اند. مردم کیستند؟
این اولین بار نبود که مردم مخالف نظر اصلاح‌طلبان عمل می‌کردند. مردم بار‌ها مسیر خود را رفته‌اند و به اصلاح‌طلبان کاری نداشته‌اند، اما اصلاح‌طلبان نخواسته‌اند آن‌ها را ببینند. از انتخابات ۸۸ که مردم برای دومین بار متوالی به اصلاح‌طلبان نه گفتند و آن‌ها کل رأی مردم را دروغین نامیدند تا همین تجمعات متعدد برای غزه که حتی تا قبل از شنبه هفته جاری هم بار‌ها برگزار شده بود، مردم خلاف نظر اصلاح‌طلبان پیش رفتند و سانسور شدند.
پیاده روی اربعین با جمعیت چند میلیونی مورد تحلیل اصلاح‌طلبان قرار نمی‌گیرد و حتی آن را تخطئه می‌کنند. آیا این حدود ۵ میلیون نفر ایرانی از مردم نیستند؟
جمعیت میلیونی عزاداران دهه اول محرم، جمعیت بیش از ۱۰۰ هزار نفری ورزشگاه آزادی برای سرود سلام فرمانده، حاضران در جشن غدیر و ۲۲ بهمن و روز قدس و ۱۳ آبان و این همه فعال مجازی حامی فلسطین و ... و ... هیچ کدام مردم نیستند، اما چهار نفر که در خیابان فریاد «نه غزه، نه لبنان...» سر می‌دهند، می‌شوند مردم؟ آیا این نوع رفتار چیزی غیر از استاندارد دوگانه است؟
از نگاه اصلاح‌طلبان مردم فقط کسانی هستند که مخالف اصلاح‌طلبان نباشند یا در خلاف خط مشی آنان قدم برندارند. به همین صراحت، اصلاح‌طلبان مردم ایران را دو پاره می‌پسندند!
آیا مجری سیاست‌های ایران در قبال محور مقاومت، سردار شهید قاسم سلیمانی نبود؟ آیا می‌شود میلیون‌ها انسان به تشییع مردی بیایند که مسئول اصلی اجرای این سیاست‌ها بوده و به همین دلیل هم هدف ترور دولت امریکا قرار گرفته و بعد، همان مردم مخالف سیاست ایران در حمایت از محور مقاومت باشند؟ چه کسانی علیه سیاست ایران در دفاع از فلسطین نوشتند؟
در بخش پایانی مطلب ذکر این نکته هم لازم است که از قضا رسانه‌های وابسته به جریان اصلاحات در سال‌های اخیر بر طبل حمایت از «نه غزه، نه لبنان...» کوبیدند و سیاست‌های منطقه‌ای را به انتقاد و استهزا کشاندند.
در واقع اگر هم شبهه‌ای در ذهن اقلیتی از مردم پیرامون حمایت از فلسطین وجود دارد، یکی از دلایل اصلی آن شبهه‌افکنی رسانه‌های اصلاح‌طلب است. آنچه اصلاح‌طلبان اکنون مدعی بیان آن از زبان مردم هستند، حرف دل خودشان است، اما از زبان مردم می‌گویند. ایران –ملت و نظام- پای دفاع از آرمان فلسطین ایستاده، اصلاح‌طلبان چطور؟