معضلات تمام نشدنی اساسنامه‌ها

قصه فدراسیون‌های بلاتکلیف سردراز دارد. در ورزش ما اتمام دوران مدیریت رؤسا آغاز سردرگمی فدراسیون‌هاست. تعیین سرپرست و زمان برگزاری مجمع انتخاباتی یک مسئله است و مغایرت اساسنامه‌های داخلی و خارجی نیز مسئله‌ای دیگر.
تعداد فدراسیون‌های بلاتکلیف رو به افزایش است؛ برخی‌ها با سرپرست اداره می‌شوند، برخی سرپرست ندارند و تعدادی هم در آستانه اتمام دوران مدیریت فعلی هستند. تجربه نشان داده شروع پروسه انتخاباتی در ورزش ما پیچیده‌تر از اینهاست و این تازه زمانی است که پای بند‌های مختلف اساسنامه‌ها وسط کشیده نشود. مجامع انتخاباتی فدراسیون‌های ورزشی باید طبق قوانین مندرج در اساسنامه‌های مورد تأیید فدراسیون‌های جهانی برگزار شود. این وسط حذف یا اضافه هر بند یا تبصره در آن‌ها هم باید در داخل کشور تأیید شود و هم خارج از کشور.
حال که دوره ریاست داورزنی در والیبال تمام شده و دوباره همین بحث بر سر زبان‌ها افتاده و طرفین ماجرا هر کدام تفسیر خود را از اساسنامه مطرح می‌کنند. حامیان داورزنی مدعی هستند طبق اساسنامه، تنها مجمع حق تعیین سرپرست جدید را دارد، درحالی‌که وزارت این موضوع را وظیفه و حق قانونی خود می‌داند. از طرفی بحث بازنشسته بودن یا نبودن داورزنی هم دوباره مطرح شده است و عده‌ای قانون کشور را تعیین‌کننده می‌دانند و عده‌ای هم قوانین فدراسیون جهانی را. در چنین مواردی برای برطرف کردن اختلافات باید به اساسنامه فدراسیون رجوع شود، اما وقتی خود اساسنامه محل اختلاف است قطعاً بحث به این سادگی‌ها جمع نخواهد شد.
این اولین‌بار نیست که یک فدراسیون به‌خاطر اساسنامه با چالش مواجه می‌شود. در اغلب مواردی که به ابطال مجامع انتخاباتی منجر شده، دعوا بر سر یکی، دو بند و تبصره در اساسنامه بوده و حتی کار به تعلیق هم کشیده شده است. در نتیجه این مسئله اهمیت زیادی دارد و پیش از آنکه بحران جدیدی روی دستمان بگذارد باید فکر برطرف کردن آن باشیم. متأسفانه مسئولان وزارت و همچنین فدراسیون‌ها آنقدر درگیر امورات مختلف هستند که هر چهار سال یک‌بار و درست زمانی که باید تکلیف ثبت‌نام از نامزد‌ها مشخص و انتخابات برگزار شود، همه یادشان می‌افتد که فلان قانون در فلان بند اساسنامه به نفع‌شان نیست، با قوانین بین‌المللی مغایرت دارد یا اصلاً اساسنامه توسط مراجع داخلی تأیید نشده است! آقایان با تکیه بر همین مسائل اظهارنظر می‌کنند، فدراسیون زمان مجمع فوق‌العاده را تعیین می‌کند، وزارت ورزش مجمع را غیرقانونی می‌خواند و در نهایت حامیان رئیس پای فدراسیون جهانی را وسط می‌کشند و حرف از تعلیق می‌زنند.


قطعاً آتش این اختلافات مستقیماً به چشم رشته مربوطه می‌رود. به رغم ادعا‌های مرسوم، اغلب مدیران و آن‌ها که سنگ مدیریت و ریاست را به سینه می‌زنند دلشان برای رشته، تیم‌ملی و آبروی ورزش کشور نمی‌سوزد، بلکه از چالش‌های موجود و اختلافات داخلی به سود خود استفاده می‌کنند تا در نهایت به هدفشان برسند. وضعیت ژیمناستیک را ببینید، حتی انتخابات کشتی هم باطل شده و در والیبال نیز صراحتاً بحث تعلیق به میان آمده است. متأسفانه این حواشی برای مسئولان ورزش مهم نیست که اگر بود دست روی دست نمی‌گذاشتند و اجازه نمی‌دادند کار به اینجا بکشد. وقتی همه می‌دانند اساسنامه یک فدراسیون مشکل دارد و با اتلاف وقت کاری انجام نمی‌دهند، نمی‌توان انتظار دیگری داشت. وقتی زمان انتخابات یا تعیین سرپرست می‌رسد، آن وقت برخی به بهانه مشکلات اساسنامه هر کاری دلشان می‌خواهد انجام می‌دهند، فدراسیون‌های جهانی را حساس می‌کنند و در نهایت با جدی شدن قضیه ورزش کشور را تحت فشار قرار می‌دهند.
این اتفاق بار‌ها در رشته‌های مختلف رخ داده و در کمال تعجب و تأسف مدیران ارشد ورزش هم از آن خبر دارند، اما هیچ اقدامی نمی‌کنند. معلوم نیست تا کی ورزش ایران باید تاوان اساسنامه‌های فدراسیون‌ها را بدهد. گویا به خطر افتادن آینده رشته‌ها و ورزشکارانشان و همچنین زیر سؤال رفتن آبروی ورزش کشور برایشان اولویت آخر هم محسوب نمی‌شود.