قوچانی در پهلوی فقط «انتخابات» نمی‌بیند!

جوان آنلاین: محمد قوچانی، روزنامه نگار اصلاح‌طلب و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ضمن نقد وضعیت انتخابات در ایران، تفاوت جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی را انتخابات دانسته است.
قوچانی در یک گفتگو با بیان اینکه متأسفانه نهاد انتخابات کارآمدی خود را از دست داده است و امسال احتمالاً با یکی از سردترین انتخابات در تاریخ معاصر مواجه خواهیم شد، گفته که «تفاوت حکومت جمهوری اسلامی با حکومت قبلی انتخابات بود که این هم کمرنگ شده است و برای آن باید فکری کرد.»
او افزوده: «شرایط به گونه‌ای است که جریان اصلاح‌طلب به دلیل علقه‌ای که به انقلاب و نظام سیاسی دارد، نمی‌تواند برانداز باشد؛ نه ممکن می‌داند و نه مفید و از طرفی اعتراضات خیابانی حتی اگر مدنی بدانیم‌شان هم به نتیجه مطلوب خود نرسیده است.»
اگر قوچانی انتخابات را «یکی از تفاوت‌های» جمهوری اسلامی و پهلوی می‌دانست، حرف او حتماً درست بود، اما حالا گویی همه فلسفه وقوع انقلاب اسلامی در ایران را در تنها امری که برای خودش مهم بوده، محدود کرده و باقی دلایل و بلکه اصلی‌ترین دلیل را که «اسلام» بوده و از عنوان «انقلاب اسلامی» هم هویداست، با تغافل رد کرده است.


مردم ایران انقلاب کردند و علیه حکومت پهلوی بپا خاستند، برای اینکه حاکمیت اسلام را می‌خواستند، نه آنکه الزاماً مدل خاصی از حکومت را مدنظر داشته باشند. اگر هم گفته شود مردم دنبال آن بودند که نظرشان در حکومت در نظر گرفته شود، باید گفت که این امر الزاماً از مسیر انتخابات اتفاق نمی‌افتد. مردم اسلام را خواستند و اسلام هم نظر مردم را در حکومت نافذ می‌داند، ترکیب این دو به مدل حکومتی «جمهوری اسلامی» رسید. اگر موضوع فقط انتخابات بود، «جمهوری» به تنهایی کفایت می‌کرد.
اصلاح‌طلبان عادت دارند وقتی شانسی برای بردن انتخابات ندارند، زیر میز انتخابات بزنند یا حتی کل نهاد انتخابات را زیر سؤال ببرند و تضعیف کنند. وقتی در سال ۸۸ انتخابات را باختند، باوجود ۱۳ میلیون رأی نفر دوم با رئیس‌جمهور منتخب، دروغ بزرگ تقلب را مطرح کردند و زیر رأی مردم زدند و آنجا دیگر رأی مردم برایشان مهم نبود. اما چهار سال بعد، وقتی در سال ۹۲ انتخابات را بردند، پیروزی روحانی با اختلاف چندصد هزار رأی را سالم‌ترین انتخابات نامیدند! آیا طی چهار سال نهاد انتخابات زیر و رو شده بود و از بی‌اعتباری محض و تقلب به سلامت کامل رسیده بود؟!
در مورد بخش بعدی صحبتش هم او می‌گوید «جریان اصلاح‌طلب به دلیل علقه‌ای که به انقلاب و نظام سیاسی دارد، نمی‌تواند برانداز باشد؛ نه ممکن می‌داند و نه مفید...» در حالی که جریان اصلاح‌طلب بخشی از جمهوری اسلامی است و حامی اصلی سه رئیس‌جمهور و یک نخست‌وزیر در طول دوران ۴۵ ساله عمر جمهوری اسلامی است. نمی‌شود روی شاخه نشست و آن را برید. اولین دلیل اینکه اصلاح‌طلبان نمی‌توانند برانداز باشند، همین است. چون تلاش اصلاح‌طلبان برای براندازی در واقع خود براندازی است.
گرچه اصلاح‌طلبان همواره سعی کرده‌اند با فرافکنی، ادای مخالف خوان و اپوزیسیون لطیف نظام را دربیاورند، اما در واقع آن‌ها جزیی از این نظام هستند و نمی‌توانند خود را سرنگون کنند!
یکی از مشکلات نهاد انتخابات در هر جامعه‌ای و نه فقط ایران، این است که احزابی که رئیس‌جمهوری را بر سر کار می‌آورند یا مجلس و شهرداری و شورا را در دست می‌گیرند، پاسخگو نیستند و حتی با عملکرد منفی خود باعث ناامیدی جوامع از صندوق رأی و کاهش مشارکت مردم در انتخابات می‌شوند. اصلاح‌طلبان هم این‌گونه‌اند و در حالی که عملکرد آن‌ها در دولت‌های یازدهم و دوازدهم و در مجلس دهم و شورای پنجم باعث نارضایتی شدید مردم و اعتراضات متعدد و کاهش مشارکت در انتخابات شد، تلاش می‌کنند سایرین را متهم کنند.