روایت حکیم توس از معماهای«بقمچ » 

    محمد بهبودی نیا - calture@khorasannews.com      وقتی از شاهنامه فردوسی سخنی به میان می‌آید و می گوییم جغرافیای این کتاب و داستان‌هایش حتی چین و روسیه و کشورهای آن سوتر را در بر می‌گیرد بسیاری از شنوندگان این سخن، شگفت زده می‌شوند و بیش از پیش به خواندن این کتاب رغبت پیدا می‌کنند تا از اصل ماجرا باخبر شوند. از چین و روسیه که بگذریم آمدن نام برخی از نقاط مختلف کشورمان در این اثر بزرگ نیز برای بسیاری از ما شگفت آور است. از چند هفته پیش برای معرفی نام جا‌های ذکر شده در شاهنامه و آن چه در قالب اشعار منظوم فردوسی در کتاب مشهورش آمده، به معرفی این محل‌ها که همچنان در خراسان وجود خارجی دارند، پرداخته‌ایم. در گزارش‌های پیشین گفتیم که  سام در «کشف رود» (رودی در نزدیکی مشهد) با اژدهایی رودررو شد و آن را کشت و لاشه‌اش را کنار این رود باستانی رها کرد، پس ‌از بیان گزارشی درباره کشف رود در شاهنامه به سراغ افسانه «اژدرکوه» رفتیم که می‌گویند این کوه، جسد همان اژدهای کشته شده به دست سام است که در طول تاریخ زیر خاک دفن شده. سپس از دره «آل» سخن گفتیم و شرح ماجرای نامه یزدگرد را بازگو کردیم. در دومین شماره این سلسله گزارش‌ها به سراغ روایت نبردهایی از شاهنامه رفتیم که میان لشکریان «گودرز» و «پیران ویسه» در گناباد درگرفت و در نهایت پیران ویسه به دست سپاهیان ایران شکست خوردند. سومین روایت ما نیز درباره مرگ عجیب یزدگرد در کنار «چشمه سو» در گلمکان بود. حالا می‌خواهیم به روستای باستانی «بقمچ»، یکی از روستاهای نزدیک شهر چناران بپردازیم. شایان ذکر است که منبع تمامی این سلسله گزارش‌ها، کتاب «فرهنگ جغرافیای تاریخی شاهنامه» به قلم استاد مهدی سیدی فرخد است، اما در این شماره برای کسب اطلاعات بیشتری که در این کتاب به آن پرداخته نشده به سراغ مؤلف کتاب«جغرافیای تاریخی شاهنامه» رفته و با او گفت و گو کرده‌ایم.   پناه آوردن یزدگرد به بقمچ استاد مهدی سیدی در ابتدای این گفت و گو به ذکر مشخصات جغرافیایی و دلایل اهمیت روستای بقمچ پرداخت و گفت: رشته کوه تاریخی و سر به فلک کشیده «هزار مسجد» از گذشته‌های دور مانند سدی میان دشت‌های ترکمنستان و خراسان، قد برافراشته است. این کوه‌های صعب العبور دو روستای «گاه» و «بقمچ» را در طول تاریخ به دژهای مستحکمی تبدیل کرده‌اند که پادشاهان و افراد زیادی در گرماگرم نبردها به این فکر افتاده‌اند که از این دژها به عنوان پناهگاه و محل نگهداری اشیای گران بهای خود استفاده کنند. یکی از این افراد یزدگرد است. وی در تشریح آن چه از یزدگرد و ارتباطش با روستای بقمچ در شاهنامه آمده می‌گفت: زمانی که یزدگرد در جنگ با اعراب در غرب ایران شکست خورد، بار و بنه و مال و اموالش را برداشت و به سمت خراسان گریخت تا از آن جا به مرو برود. وقتی در مسیر خراسان بود به این اندیشه فرو رفت که: «با مال و اموالم چه کنم؟» او می‌دانست در «مرو» کوه، دره  یا محل امنی را برای پنهان کردن اموالش از شر دستبرد دشمنان نخواهد یافت. پس چاره‌ای اندیشید و پس از مشورت با مشاورانش، در حالی که در دلش امید حمایت امرای خراسان را داشت، بی درنگ به مرزبانان خراسان نامه‌ای نوشت و درخواست پناهندگی در روستای «گاه» و «بقمچ» را داد، چون مطمئن شده بود که این دژهای مستحکم بهترین مکان برای حفظ اموال اوست. او با خود اندیشیده بود که اموالش را این جا بگذارد و به مرو برود و پس از جنگ برگردد و اموالش را که از خطر غارت نجات یافته، بردارد. استاد سیدی فرخد در ادامه روایت این داستان تاریخی شاهنامه خاطرنشان کرد: برای کسانی که تا امروز روستاهای بقمچ و گاه را ندیده‌اند باید بگوییم این دو روستا در گذشته به عنوان نقاط کلیدی مرز خراسان و مرو به شمار می‌آمدند. خلاصه این که یزدگرد به مرو رفت و کشته شد، اما هیچ کس از این واقعه تاریخی خبر ندارد که او اموالش را در این روستاها به امانت گذاشته یا خیر. سرنوشت اموال یزدگرد تا همین امروز نیز مانند رازی سربه مهر باقی مانده است. وی افزود: نام این دژها (بقمچ یا همان بغمنج، گاه و ...) اغلب برای اهالی ولایت طوس آشنا هستند و امروز با همان نام ها یا شبیه آن به کار می‌رود، اما ظاهراً این نام ها برای ناسخان شاهنامه نامانوس بوده است و به همین علت آن‌ها را به صورت‌های مغشوشی بازنویسی کرده‌اند. دژ - قلعه‌های کوهستانی مزبور که اکنون برجای هستند،عبارت‌اند از بغمچ (با املای بوقمچ در فهرست، روستاها)، گاه، گرو، گروه، کلات که نام همه در ابیات مزبور آمده، اما از میان سه تصحیح شاهنامه ضبط جیحونی از دیگر ضبط‌ها صحیح تراست. سوی مرزبانان بَغمُنج و گاه که با فر و برزند و با داد و راه  شمیران و رویین دز و زاوه کوه کلات از دگر دست و دیگر کروه استاد سید مهدی سیدی خاطرنشان کرد: از میان این دژها یا قلعه‌ها، آنی را که «بغمُنج» و «یغمیج» و «با گنج» خوانده‌اند، حالا اهالی خراسان عموماً به نام بقمج می‌شناسند و در کتاب‌ها هم به صورت «بوقمچ» و شبیه آن نوشته می‌شود روستای «گاه» نیز با همین املا خوانده و نوشته می‌شود. در نتیجه «کاه» غلط و صحیح آن «گاه» است. بُغمِنج هم که اعراب گذاری آن سلیقه‌ای صورت گرفته به نام اصلی این ده نزدیک‌تر و «یغمیج» دورتر است. «با گنج» هم که کاملاً غلط است.   دلایل ثبت اشتباه نام بقمچ در نسخه‌های مختلف شاهنامه این شاهنامه پژوه سرشناس تصریح کرد: چند سال پیش در همایشی، تلفظ و املای دقیق نام «بقمچ» را خطاب به استاد خالقی بیان کردم، این استاد برجسته ضمن تایید این تلفظ و تصحیح این کلمه در شاهنامه به تاثیر تسلط بر نام جای‌ها و جغرافیای مناطق مختلف در جلوگیری از تحریف شاهنامه اشاره کرد. وی تصریح کرد: مصححی که اماکن مختلف را که در شاهنامه آمده،نمی‌شناسد بی تردید، ناخواسته لغاتی اشتباه را ثبت می‌کند و این اتفاق بارها در تصحیح‌های مختلف شاهنامه رخ داده که باید اصلاح شود.