روزنامه اعتماد
1402/09/09
رونق كتابخواني، فضاي باز سياسي- فرهنگي ميخواهد
گروه هنر و ادبياتحوزه كتاب در ايران در دهههاي گذشته همواره با مشكلاتي روبهرو بوده است. با اين وجود، نميتوان چشم پوشيد از تفاوتهاي وضعيت كتاب و كتابخواني كه در هر دوره به سبب سياستهاي فرهنگي حاكم به وجود ميآيد. از آنجايي كه دولتهاي اين چند دهه مدام از دو طيف خاص بودند كه ديدگاههايشان به مسائل فرهنگي عمدتا در تقابل با يكديگر بود، حوزه كتاب هم هر بار با روي كار آمدن دولتي جديد، دستخوش تحولاتي شد كه بعضا در نوع خود تاريخي بود. به ياد آوريم وزارت ارشاد دولت نهم و ضروري شدن بررسي مجدد براي صدور مجوز نشر براي كتابهايي كه بعضيهايشان حتي بيش از دو دهه از صدور مجوزشان ميگذشت! تو گويي ميخواستند براي سخن بدعتگذارانه هواداران رييس دولت وقت كه انتخاب او را «انقلاب فرهنگي دوم» ميخواندند، مصداق بسازند. آن بزنگاه تاريخي، نمونه خوبي است براي نشان دادن تقابلي كه ميان دو ديدگاه رايج به مقوله فرهنگ و از آن جمله كتاب وجود دارد. نگاه اول قائل به آزادي بيان براي پويايي فرهنگ و گسترش مرزهاي آن است و نگاه دوم كه فرهنگ را قابل مهار ميپندارد، به دنبال محدود كردن توليدكنندگان آثار فرهنگي به نفع ديدگاه و عقيده و مرامي خاص است. به عبارتي، نگاه اول به تكثر و چندصدايي قائل است و نگاه دوم به يكپارچه كردن صداها. قدر مسلم گروه دوم در تلقي بنيادينش از فرهنگ يك اشتباه ماهيتي دارد و آن اينكه فرهنگ فينفسه مهارناپذير است و سختگيرترين دولتها و حكومتها هم هرگز قادر به متوقف كردن انديشه و هنر و امر خلاقه نبودهاند. گيرم در دورههايي بازدارندگيها مانع از آزادي بيان و ابراز عقيده شده باشد و انتشار توليدات فرهنگي به تعويق افتاده باشد. در هفته كتاب امسال، سراغ سه تن از ناشران حوزه هنر و ادبيات رفتيم و درباره وضعيت نشر و مشكلاتي كه فعالان اين حوزه با آن روبهرو هستند، نظرشان را جويا شديم. يادداشتهاي مديران انتشاراتيهاي «نگاه»، «افراز» و «حكمت كلمه» در پاسخ به درخواست گروه هنر و ادبيات «اعتماد» را در ادامه بخوانيد.
كتابهاي سانسور شده، مردم بياعتماد
عليرضا رييسدانايي:برگزاري هفته كتاب، تصميم خوبي براي گرم كردن تنور كتابخواني در ايران است. حتي پيش از انقلاب هم هفته كتاب برگزار ميشد و اتحاديه ناشران مسوول برگزاري آن بود. پس از انقلاب براي مدتي در برگزاري اين مراسم وقفه افتاد، گرچه برگزاري نمايشگاه بينالمللي كتاب كمك شاياني هم به ناشران بود و هم به افزايش نرخ كتابخواني در ايران كمك كرد. به عبارت ديگر هم در بُعد اقتصادي به اقتصاد نشر كمك و هم امكاني براي ملاقات خوانندگان با نويسندگان، مترجمان و ناشران فراهم ميكرد. شور و شوقي ايجاد ميكرد كه قطعا به ترويج فرهنگ كتابخواني كمك ميكرد. امسال هم با وجود مشكلات اقتصادي اتحاديه ناشران تصميم گرفت كه هفته كتاب را برگزار كند و تكاني به فضاي كرخت نشر و كتابخواني بدهد. قطعا با تخفيفهايي كه كتابفروشان بر كتابها اعمال ميكنند، ميتوان انتظار داشت كه استقبال بيشتري از كتاب و شور و شوقي در ميان كتابخوانان ايجاد شود. اما بايد پذيرفت كه ترويج كتابخواني و افزايش سرانه كتابخواني و مطالعه در ايران تابع متغيرهاي بسيار مهمتري است. من به عنوان كسي كه 60 سال است در صنعت نشر مشغول به كار هستم و 50 سال است كه انتشارات نگاه را تاسيس كردهام و با توجه به تجربيات دست اولي كه از فضاي كتابخواني در ايران دارم، ميتوانم با قاطعيت به شما بگويم كه افزايش نرخ كتابخواني در ايران بيش از هر چيز به اعتماد عمومي به كتابهاي موجود در بازار و البته سياستگذاريهاي فرهنگي در حوزه كتاب مربوط است. هم پيش از انقلاب و هم پس از انقلاب را تجربه كردهام. هرگاه فضاي سياسي و فرهنگي بسته است و در جامعه نوعي سرخوردگي و دلمردگي وجود دارد اولين عرصهاي كه آسيب ميبيند، عرصه فرهنگ است.
متوليان امر و مديران كلان فرهنگي بايد فضاي فرهنگي و اقتصادي را براي چاپ و نشر آماده كنند. مميزيهاي سليقهاي و غيرعقلاني همواره به نشر، مولف، مترجم و خواننده لطمه زده است. هر وقت فضاي سياسي- فرهنگي جامعه باز بوده و سختگيريهاي كمتري بر كار نشر اعمال ميشده، استقبال از كتاب و در نتيجه سرانه مطالعه افزايش پيدا كرده است. در سالهاي اوليه پس از انقلاب كه فضاي سياسي و فرهنگي باز بود و آرا و نظرات مختلف امكان بيان داشتند، كتاب با آزادي بيشتري چاپ و منتشر ميشد و مردم نيز اعتماد فراواني به كتاب داشتند. مطمئن بودند كه كتابها سانسور نميشوند و در نتيجه با اعتماد كامل كتاب ميخريدند يا در دوره اصلاحات هم با چنين تجربهاي مواجهيم. بسياري از كتابهايي كه در دوره پيش از اصلاحات بيدليل ممنوع شده بودند، در فضاي اصلاحات چاپ شدند و هيچ اتفاقي نيفتاد. فضاي باز سياسي - فرهنگي به افزايش تيراژ كتاب انجاميد. مردم با اطمينان كتابها را ميخريدند، چون مطمئن بودند كتاب را بدون حذف و سانسور ميخوانند. نرخ كتابخواني در آن دوره هم بالا رفت. ميل به خواندن و مطالعه افزايش يافت. اقتصاد نشر پا گرفت و سرانه مطالعه هم بالا رفت. نهتنها تيراژ كتاب كه تيراژ روزنامهها و مجلات هم در آن دوره دگرگون شد. اما دقيقا در دوره احمدينژاد و افزايش سانسور و حذفيات و سختگيريهاي بيمورد مجددا با كاهش تيراژ كتاب، بياعتمادي عمومي نسبت به كتابهاي چاپ شده و كاهش سرانه مطالعه روبهروييم. اعتماد خريداران كتاب به سختي به دست ميآيد. با تلاش فراوان، اما متاسفانه سلب اعتماد آنها خيلي آسان و با كوچكترين اتفاق رخ ميدهد. در وضعيت كنوني هم متاسفانه با بازگشت به سياستهاي بسته و سختگيرانه دولت احمدينژاد مواجهيم. حذفيات و تغييرات زيادي به كتابها اعمال ميشود. بررسان ارشاد سليقه و فكر خودشان را به كتابها تحميل ميكنند. مردم هم ميدانند كه اين كتابهاي چاپ شده در فضاي نشر تفاوت زيادي با اصل كتابها دارند. تجربه تاريخي من در عرصه نشر به من نشان داده است كه سانسور هرگز در دست يافتن به اهداف خود موفق نميشود. اكنون كتاب قاچاقي و بدون مجوز به راحتي هم در كف خيابانها و هم در فضاي مجازي نشر ميشود. بنابراين اين كتابها از مسيري نامعقول در نهايت نشر پيدا ميكنند. ولي باعث ميشوند كه خريداران كتاب نسبت به كتابهاي چاپ شده بدبين و بدگمان باشند، چراكه اين كتابها را تحريف شده ميدانند.
دولت بايد از سياستهايي كه بارها ناكامي آن اثبات شده دست بكشد و به ناشران و نويسندگان و مترجمان اعتماد بيشتري داشته باشد. اينگونه ميتواند به ترويج كتابخواني و افزايش سرانه مطالعه كمك كند. در اين صورت برگزاري هفته كتاب به عنوان يك سياست تكميلي، قطعا موثرتر خواهد شد. تجربه تاريخي 60 سال گذشته در حوزه نشر اين موضوع را اثبات ميكند. بهترين دوران نشر در ايران دقيقا در زمانهايي رقم خورده است كه دولتها به اهل فرهنگ اعتماد بيشتري داشتهاند. اعتماد آنها به اهل فرهنگ موجب اعتماد مردم به كتاب و در نتيجه ترويج كتابخواني خواهد شد.
٭ مدير نشر نگاه
بحرانيترين روزهاي صنعت نشر
اعظم كيانافراز:ميتوان گفت صنعت نشر كشور در چند ساله اخير بحرانيترين روزهاي خود را پشت سر ميگذارد. از هر منظر كه بنگريم، چه به لحاظ تغيير مديا و اقبال بيشتر به كتابهاي پيدياف و الكترونيك نسبت به كتاب كاغذي و چه به لحاظ شرايط اقتصادي، بيثباتي، نوسان و تورم روزافزون قيمت كاغذ و ديگر مواد مصرفي و به تبع آن افزايش بهاي پشت جلد كتاب در اين روزهايي كه گذران معاش از هميشه سختتر شده و كم شدن توان خريد مردم و از همه مهمتر وضع سانسور و ابلاغيههايي كه براي كتابها صادر ميشود و با چندين بار رفتوبرگشت باز چندين ماه ميگذرد تا مجوز كتابي صادر شود. علاوه بر اينها باز هم خودي و غيرخودي كردن ناشران و فقط و فقط حمايت از خوديها و ايجاد فضاي رانتي و رقابت ناسالم به هر شكل، در مقابل سختگيري براي صدور مجوز كتابهاي ناشران مستقل و به حاشيه كشاندنشان از هميشه بيشتر شده است. به هر حال هفته كتاب و كتابخواني است و انتظار ميرود تغيير قابل ملاحظهاي در فروش و استقبال كتابها صورت گيرد كه متاسفانه به خاطر عدم اعتماد مخاطب در اين چند ساله اخير به كتابهاي مجوزدار، بازار كتاب رونق خود را به شدت از دست داده است و بيشتر كتابخوانها سمت كتابهاي بدون سانسور كه اين روزها انتشارشان چه در داخل و چه در خارج از كشور به راحتي صورت ميگيرد، اقبال نشان دادهاند. امسال در هفته كتاب به پيشنهاد اتحاديه ناشران و كتابفروشان و همكاري برخي ناشران، موزعان و كتابفروشان، بدون هيچ حمايت و رانت دولتي به صورت كاملا مستقل و صنفي، كتابها با تخفيف ده تا بيست درصد در اختيار مخاطبان قرار ميگيرد كه اتفاق خوبي است و البته بعد مشخص ميشود چقدر با استقبال مواجه شده است. ميدانيم سانسور هميشه و در همه دورانها ضربهاش را به ادبيات و هنر عصر خودش زده است و مانع بزرگي براي خلق اثر خلاقانه است، چراكه نويسنده هر قدر هم بخواهد با فكر باز و بدون توجه به سانسور بنويسد، ناخودآگاه دچار خودسانسوري ميشود و از همان نقطه اول سانسور ضربهاش را به خلق اثر خلاقانه زده است. اكنون با گردش آزاد اطلاعات و در زمانهاي كه با كليك يك دكمه هر اطلاعاتي لازم باشد در مورد هر موضوعي به راحتي در دسترس مخاطب است و ديگر مواردي كه چند سطر بالاتر ذكر شد، سانسور آن هم براي كتاب با تيراژ ۲۰۰ تا ۵۰۰ نسخه محلي از اعراب ندارد و متاسفانه نهتنها به نابود كردن اين صنعت و كمتر شدن كتابخواني دامن ميزند، بلكه پيامدهاي بيشمار ديگري دارد كه در اين مقال نميگنجد.
٭ مدير نشر افراز
واقعيتِ كتاب در آمارها و بيلبوردها نيست
فرياد ناصري:هيچ نظري نميتواند فارغ از موضع ناظر خبري از منظره بدهد. هفته كتاب و كتابخواني حتما در شكل تقويمي و رسمياش با آمارهاي درخور توجهي برگزار شده است و خواهد شد. قصد و نيت چنين رسم و آييني بسيار هم نيكو و قابل ستايش بوده است، اما از اينجايي كه من ايستاده و نگاه ميكنم فارغ از آمارها و بيلبوردها و پوسترها و مراسمهاي تقويمي، كتاب چيزي شده كه اهميت و ضرورتش را در فرهنگمان از دست داده است.
مسلما عدهاي پيدا خواهند شد كه بگويند نه چنين نيست و رونق را نگر يا اينكه مسلما كتاب مرجعيت تاريخياش را در برابر ديگر رسانهها از دست داده و اين خاصيت جهان معاصر ماست. من نيز همه اينها را ميدانم. آنچه من از آن سخن ميگويم، غيبت معناست در برابر هجوم و هجمه اطلاعات كه ميخواهد خودش را جايگزين معنا كند. كتاب نماد و سنگر معنا بوده است. اكنون آيا با دادن جايگاه تقويمي يا برگزاري برنامههاي آماري ميتوانيم مدعي شويم كه كتاب و معنا را توانستهايم در برابر اين هجمهها نجات دهيم؟ خود اين برنامهها به وقتي كه ميدانيم، كاغذ و چاپ و كتاب چه قيمتهايي دارند. وقتي كه ميدانيم ميل به خريد و قدرت خريد كتاب چقدر و چه ميزان است، خود آيا همان هجمه نيست كه به معنا تسخر ميزند؟ حرفم اين نيست كه خب حالا همين هم نباشد، حرفم اين است كه اين زحمت و آيينها را كه حتما مخارج درخوري هم صرفش ميشود به شكل و شمايلهايي برگزار كنيد كه اهل كتاب بيشتر از ادارات درگير باشند. وقتي اهل كتاب درگير باشند، كتابها امكان معرفي بيشتري پيدا ميكنند. امكان نقد و رشد بيشتري در كار شاعران و نويسندگان و مترجمان فراهم ميشود و البته اين كار مستلزم اين است كه متوليان بپذيرند متولياند و نه داور، چراكه تا زماني كه متوليان در نقش داور ايفاي نقش ميكنند، بسياري از كتابها پيشاپيش باختهاند و ارزش اين را ندارند كه برايشان صرف وقت و هزينه شود. متوليان بايد سبب باشند. فراهمكننده امكاناتي باشند كه همه صداها به يك ميزان شنيده شود تا درستتر نقد شوند. ميدانيم كه صدايي اگر شنيده نشود تا وقتي كه به گوش نرسيده است، ميتواند در فضايي مبهم و رازآلود ادعاهاي كلاني بكند. تمام تلاش من اين است كه در اين چند خط توجه را به معنا بدهيم. معنا بدون كارهاي ظاهري تجلي پيدا نميكند و ظاهر بيمعنا مرده متحرك است. معنا و ظاهر تنها زماني ميتوانند درخور و مناسب كنار هم بنشينند كه اهميت و ضرورت چنين وجودي زنده باشد و درك شود. آنچه اكنون و امروزه عيان است ادارات و متوليان، كتاب را در برنامههاي تقويمي و برنامههاي آماري بردهاند، هر كمكي هم كه ميشود به قشر و ظاهر كار و كتاب ميشود -مثل دادن كاغذ- و حرفي از آن معناي مفقود نيست. كتابفروشيهاي بزرگ و پرزرق و برق هم كتاب را بردهاند در ساحت مصرف، فضاي مجازي و سلبريتيهايش كتابي را به دست گرفتهاند كه كتاب نيست. جلوه و ظاهر است و اهل كتاب متحير و سرگردان از اين روزگار تا ميخواهند بگويند كتاب خواسته و خوانده نميشوند، آمارهاي رسمي از يك سو و شمارگان چاپ كتابهاي «نهكتاب» در فضاي مجازي از سوي ديگر بر دهانشان كوبيده ميشود كه پس اينها چيست؟ اهل كتاب ميدانند، اينها مشتي بيكتابند كه كتاب «نه كتاب» را جاي كتاب نشاندهاند.
٭ مدير نشر حكمت كلمه
عليرضا رييسدانايي: افزايش نرخ كتابخواني در ايران بيش از هر چيز به اعتماد عمومي به كتابهاي موجود در بازار و البته سياستگذاريهاي فرهنگي در حوزه كتاب مربوط است. هر گاه فضاي سياسي و فرهنگي بسته است و در جامعه نوعي سرخوردگي و دلمردگي وجود دارد، اولين عرصهاي كه آسيب ميبيند، عرصه فرهنگ است.
اعظم كيانافراز: در روزهايي كه گذران معاش از هميشه سختتر شده از يك سو با افزايش بهاي كتاب روبهرو هستيم و از سوي ديگر با سانسور. خودي و غيرخودي كردن ناشران و حمايت از خوديها در مقابل سختگيري براي صدور مجوز كتابهاي ناشران مستقل و به حاشيه كشاندنشان نيز از هميشه بيشتر شده است.
فرياد ناصري: متوليان بپذيرند متولياند و نه داور. تا زماني كه به عنوان داور ايفاي نقش ميكنند، بسياري از كتابها پيشاپيش باختهاند. متوليان بايد سبب باشند. فراهمكننده امكاناتي باشند كه همه صداها به يك ميزان شنيده شود تا درستتر نقد شوند. صدايي كه شنيده نشود، ميتواند در فضايي مبهم و رازآلود ادعاهاي كلاني بكند.
سایر اخبار این روزنامه
مختصات جغرافياي سياسي منطقه با محوريت مقاومت
«بي بي» در يك قدمي استعفا
دو سناريو براي منطقهاي كردن دستمزد
رونق كتابخواني، فضاي باز سياسي- فرهنگي ميخواهد
قرار بود همراه اول صاحب حق پخش بازيهاي ليگ برتر شود
خانهها و شهر در گنداب
دانستن هميشه حق مردم است
حكايات كهن با روايات نو
تكهپارههاي زندگي كرگدنوار
به اسم پيشكسوت و به كام مديريت
اجراي قانون حمايت از معلولان پول ميخواهد
ميراث ما
دانستن هميشه حق مردم است
اجراي قانون حمايت از معلولان پول ميخواهد
به قلم خوانندگان