زخم نه چندان کاری!
[شهروند] ... و بالاخره بعد از 13 هفته پرفرازونشیب و پربحث و پرحاشیه فصل دوم سریال «زخم کاری نیز به پایان رسید تا این سریال که در فصل اول خود یکی از محبوبترین سریالهای تاریخ شبکه نمایش خانگی لقب گرفته بود، بعد از تجربه فرودی نسبی در فصل دوم، به امید یک اوجگیری دوباره در فصل سوم چشم به روزهای پیشرو دوخته باشد!
«زخم کاری 2» برخلاف انتظار، آنگونه که پیشبینی میشد انتظارات بر جای مانده از فصل یک را برآورده نکرد، با اینکه حتی در این افت نسبی نیز به مراتب پرمخاطبتر و محبوبتر از بسیاری دیگر از سریالهای حال حاضر شبکه نمایش خانگی بود. ولی با این حال مخاطبی که به استانداردهای بالای فصل اول سریال -به خصوص استانداردهای داستانی ریشهدار در رمان «بیست زخم کاری» محمود حسینیزاد که فیلمنامه سریال از آن اقتباس شده بود- عادت کرده بود، در زمان نمایش سری دوم سریال نمیتوانست خود را با کمبودها و ضعفهای فیلمنامهای آن وفق دهد. همین هم بود که باعث افت نسبی مخاطبان این سریال -البته در قیاس با سری اول آن- شد.
«زخم کاری 2» یا «زخم کاری: بازگشت» با این حال از نظر صنعت سینمایی، بازیها و دیگر ویژگیهای شکلدهنده یک اثر نمایشی توانسته بود استانداردهای سری اول خود را حفظ کند. اما اینکه چگونه ضعفهای فیلمنامهای توانستند این محاسن را کمرنگ کرده و زیرسوال ببرند، موضوعی است که با شماری از منتقدان و سینماگران مطرح کردهایم.
هملت
فصل اول «زخم کاری» که به عنوان یکی از خوشساختترین، پرمخاطبترین و جذابترین سریالهای شبکه نمایش خانگی توانسته بود مخاطبان زیادی جلب کند، در فصل دوم به دلیل غیبت شخصیت اصلی سری اول بسیاری از جذابیت و مخاطبانش را از دست داد. غیبتی که البته تا حد زیادی به دلیل ضعفهای فیلمنامه اثر بود که در فصل اول از رمان «بیست زخم کاری» محمود حسینیزاد اقتباس شده بود، ولی در فصل دوم این مایه قدرت و قوت را از دست داده بود. نویسنده و کارگردان البته برای جبران این کمبود روی به نمایشنامه جاودانه «هملت» ویلیام شکسپیر آورده و آن را دستمایه روایت داستان خود قرار داده بود (همانطور که فصل اول نیز علاوه بر رمان محمود حسینیزاد، با گوشهچشمی به تراژدی «مکبث» نوشته شده بود)، با این حال، این برداشت آزاد نتوانسته بود جای خالی عناصر دراماتیک را به خوبی پر کند و برای همین هم در زمان پخش «زخم کاری 2» مخاطبانی تقریبا از هر طیف، به ضعفهای فیلمنامه این سریال اشاره میکردند.
رضا محقق، تهیهکننده سینما و شبکه نمایش خانگی، که چند وقتی است سریال «عقرب عاشق» را در این شبکه داشت، در این زمینه میگوید که «از ابتدای سال تاکنون یعنی از اتمام سریال «پوست شیر» تقریبا هیچ اثر جذابی را ندیدهایم که توسط پلتفرمها ساخته شده باشد و بتواند طیفهای مختلف مخاطب را با خود همراه کند. حتی سریالی مثل «زخم کاری» که در فصل اول توجه مخاطبان را به خود جلب کرده بود، در سری دوم همه را ناامید کرد.»
کیوان کثیریان، منتقد و نویسنده سینمایی، در این زمینه با دیگر منتقدان این سریال همعقیده است: «رگههای پررنگ اقتباس را نمیتوان در این سری دید و نهایتا شاهد یک الگوگیری یا برداشت کلی از «هملت» هستیم.»
محمدهادی قمیشی، بازیگر نقش «املشی» در این سریال، البته نظر دیگری درباره «زخم کاری» دارد: «این یک واقعیت است که ما ایرانیها معمولا عجول هستیم. انتظار مخاطبان گویی از ابتدای این فصل، ورود آقای جواد عزتی به داستان بود و برای این اتفاق عجله بسیار دارند. در حالی که اگر این اتفاق همان ابتدا رخ میداد، شرایط داستان عوض میشد. الان فیلمنامهنویسان در حال گسترش داستان هستند و به همین دلیل فصلهای بعد این سریال هم در دست تولید قرار گرفته است. پس اینگونه نیست که فصل دوم این سریال ضعیف بوده، بلکه باید ماجرا را از این زاویه دید که این فصل مخاطب و شخصیتها را آماده ورود به فصلهای بعدی میکند.»
جای خالی قهرمان
یکی دیگر از مسائلی که درباره فصل دوم «زخم کاری» گفته میشود این است که یکی از دلایل ناموفق بودن این سریال عدمحضور شخصیت مالک در این سری بود. شخصیتی با بازی جواد عزتی که در فصل اول محور اتفاقات داستانی سریال بود و همهچیز پیرامون حضور او شکل میگرفت. در فصل دوم اما در نبود او طبیعی بود که بخش مهمی از جذابیت سریال کاهش پیدا کند.
کیوان کثیریان میگوید: «در نبود شخصیتی مانند مالک، قصه در فصل دوم نیاز به شخصیتهای موثرتری داشت تا کشش لازم برای جذابماندن یک سریال ۱۳ قسمتی را داشته باشد. این البته در مورد هر سریالی شامل است، حتی در «شهرزاد» هم میبینیم که وقتی بزرگآقا میمیرد بخشی از پتانسیل قصه از بین میرود. در «زخم کاری» هم این اتفاق را به وضوح میبینیم، بهخصوص که در فصل دوم تمرکز قصه روی پسر مالک یعنی شخصیت میثم قرار گرفت که به نظرم جواب نداد. در واقع این شخصیت و بازیگرش پتانسیل لازم را نداشتند که یک سریال را به تنهایی پیش ببرند و این را هم در مورد کاراکتر فیلمنامه میگویم و هم درباره توان بازیگرش. در کل خیلی فرق دارد جواد عزتی بازیگر نقش اول سریال باشد یا بازیگری که نقش فرزند او را بازی میکند. بازیگر نقش میثم توان و جذابیت لازم برای ایفای نقش اصلی را نداشت.»
بهزاد عشقی، منتقد قدیمی سینما و تلویزیون، نیز میگوید: «فصل اول «زخم کاری» به خاطر حضور جواد عزتی جذابیت نصفهونیمهای داشت. در فصل دوم اما یک مالک علیل ذلیل کنج خانه مانده را میبینیم که هیچ نقشی در سریال ندارد. من اصلا نمیدانم این مالک چرا در سریال هست، چون بود و نبودش فرقی ندارد. در این میان، کارگردان آمده شخصیت اصلی را به پسری به نام میثم سپرده که فرقی با سری قبل ندارد، فقط یک ریش اضافه کرده و نکته جالب این است که او هم در این سریال نقش کلیدی نداشت و کار مهمی انجام نمیداد.»
بهزاد عشقی دلیل ضعف «زخم کاری 2» را در این چند جمله خلاصه میکند: «یک فرمول ساده وجود دارد که میگوید باید جلوی قهرمان موانعی به وجود بیاید و او موانع را بردارد تا به هدف برسد. در یک سریال زنجیرهای از موانع را باید ببینیم، ولی در زخم کاری۲ اصلا مانعی وجود نداشت و میثم درگیری آنچنانی با بقیه نداشت. بقیه چیزها هم تکراری بود. مثلا اینکه دخترها عاشق میثم میشدند و خودکشی میکردند. در کل مشکل سری دوم این سریال این است که مخاطب هنگام دیدن این فیلم کنجکاو نمیشود. در حالی که نسل امروز بسیار فیلمباز و سریالباز هستند و بهترین آثار خارجی روز را نگاه میکنند.»
باورپذیری
نکته مهم بعدی روند پیشرفت رخدادهای داستانی سریال در فصل دوم بود. در واقع برعکس فصل اول «زخم کاری» که همهچیز براساس روابط علی و معلولی پیش میرفت و هر اتفاقی دلیل و منطق مشخصی داشت، در فصل دو آن حساسیتهای قبلی در زمینه باورپذیری و روابط علی و معلولی رنگ باخته بود. این را چه در کاراکترها و ویژگیهای شخصیتی آنها میدیدیم و چه در رویدادهای داستانی مانند نجاتیافتن مالک و پناهدادن پلیس به او و اعمال و رفتار شخصیتی مانند طلوعی و بسیار رویدادها و لحظات دیگر.
به گفته کیوان کثیریان، «باورپذیری، موضوع مهمی در یک سریال است. این کمبود اصلی زخم کاری 2 است»، چه در زمینه شخصیتهای میثم و طلوعی که این قابلیت را ندارند که باور کنیم معادلات قدرت را پیش میبرند، چه در زمینه انتخاب بازیگران و گریمها و ویژگیهای شخصیتی آنها و البته ماجراهایی مانند پیداشدن مالک آنهم با ارسال یک لوکیشن از داخل تابوت و بازشدن ناگهانی و بدون زمینهچینی مشخص برخی گرهها. اینها همه باعث شدند مخاطبان از یک جایی به بعد ارتباطشان با سریال قطع شود و نتوانند به اندازه کافی از آن لذت ببرند.
صحبتهای جواد عزتی درباره «زخم کاری»
در «زخم کاری» کاراکترهایی میبینیم که تا حالا در سریالها ندیدهایم. به نظرم پیچیدگی نقش مالک و سمیرا اینقدر زیاد است که تماشاچی دائم در حال کشف کاراکترهاست. من این ویژگی را در «زخم کاری» بسیار دوست دارم. البته بسیاری میپرسند که چرا ما اینقدر واضح و عیان باید جنایت را نشان بدهیم؟ از نظر من مثل روانشناسی میماند؛ آدمهایی که مشکلاتی دارند، مثل اعتیاد به موادمخدر یا الکل و... در یک حلقه مینشینند و دربارهاش حرف میزنند و آن را میشناسند و بعد جلوی آن میایستند. مثلا اگر کسی «زخم کاری» را میبیند و فقط یک دریافت مشخص مثلا اروتیک از آن دارد، حتما باید برود آن بخش وجودش را واکاوی کند؛ هرکسی که فکر میکند درونش یک قاتل خاموش ندارد، حتما باید به آن فکر کند. درباره بازیگر مقابلم باید بگویم که من هیچگاه در انتخاب پارتنر یا بازیگر مقابلم دخالت نمیکنم، چون واقعا معتقدم هرکسی که بیاید، به من شکل تازهای میدهد و این برایم خوشایند است. من معمولا خودم را با پارتنرم آپدیت میکنم. شاید اگر هرکسی جای رعنا آزادیور بازی میکرد، من شکل دیگری بودم.