روزنامه جوان
1402/09/20
شیطان پایتخت: قبلاً ۱۹ بار دستگیر شده بودم!
جوان آنلاین: مجرم معروف به شیطان پایتخت که انتشار فیلم آدمربایی او در شبکههای اجتماعی به نگرانیهای عمومی دامن زدهبود، گفت که از ۱۱ سالگی شروع به مصرف مواد کرده و بزهکار شدهاست و تا کنون ۱۹ بار بازداشت شده است! اواخر اسفندماه سال گذشته دختر جوانی در تهران وحشتزده به اداره پلیس رفت و از مرد شیطانصفتی به اتهام آدمربایی و آزار و اذیت شکایت کرد. وی در توضیح ماجرا گفت: «ساعت ۶:۰۵ صبح بود و من داخل خیابان دارآباد در حال رفتن به محل کارم بودم که مرد موتورسواری کنارم توقف کرد و از من خواست سوار موتورش شوم. خیلی ترسیدم و فرار کردم، اما او از موتورش پیاده شد و مرا گرفت و با تهدید چاقوی بزرگی که همراه داشت، مرا به زور به طرف موتورش کشاند. پیرمردی داخل خیابان بود و وقتی خواست به من کمک کند، متهم او را با چاقو تهدید کرد و مرا هم به زور سوار موتورش کرد. مرد خشن به سرعت حرکت کرد و داخل پارکی رفت و پشت درختچههای شمشاد مرا به زور آزار و اذیت کرد و بعد هم از محل گریخت.» با شکایت دختر جوان، تیمی از کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی وارد عمل شدند. بررسیهای دوربینهای مداربسته محل حادثه نشان داد شاکی درست میگوید و مرد شیطانصفت پس از ارتکاب جرمش با موتورسیکلتی که پلاک آن مخدوش است، فرار کردهاست. مأموران در بررسیهای فنی متهم را که مرد ۳۶ سالهای به نام ارسلان است، شناسایی کردند. بررسیها نشان داد وی متهم سابقهداری است که چندین سابقه کیفری در پروندهاش ثبت شدهاست. مأموران سرانجام چند روز قبل وی را بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند. سردار کارآگاه علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت درباره این حادثه گفت: پس از طرح این شکایت کارآگاهان در گام نخست در تحقیقات از شاکی دریافتند، این زن ۲۱ ساله، ساعت ۶ صبح به قصد عزیمت به محل کار از منزل خارج شده و در مسیر مردی موتورسوار به وی نزدیک شده و اقدام به تهدید شاکی با سلاح سرد کردهاست. زن جوان ابتدا تصور میکرده که این فرد قصد سرقت طلاجات وی را داشتهاست، اما در ادامه متهم با تهدید سلاح سرد وی را به مکانی خلوت کشانده و با ضرب و جرح او را آزار و اذیت کردهاست. وی افزود: مأموران در بررسیهای فنی موفق شدند مخفیگاه متهم را در شرق تهران محدوده سبلان شناسایی و وی را بازداشت کنند. متهم در بازجویی اولیه منکر جرم خود شد، اما وقتی با شاکی مواجهه حضوری شد، به جرم خود اعتراف کرد. متهم با صدور قرار بازداشت موقت از سوی دادگاه شعبه سیزدهم یک کیفری تهران، برای تحقیقات تکمیلی و شناسایی سایر شکات در اختیار کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی قرار گرفت. گریههای متجاوز ارسلان ۳۶ سال سن دارد و قبل از این ۱۹ بار پایش به کلانتری و دادگاه باز و ۹ سابقه کیفری هم در پروندهاش ثبت شدهاست. اینبار بر خلاف سابقههای قبلیاش به جرم تجاوز به عنف دستگیر شدهاست. هر چند یکی از اتهامهای قبلی وی آزار و اذیت است، اما خودش میگوید اتهام قبلیاش اقدام به آدمربایی و آزار و اذیت بوده و به خاطر آن هم ۹۰ ضربه شلاق خوردهاست. ارسلان وقتی خودش را در حصار خبرنگاران و عکاسان دید، تازه متوجه شد چه مجازات سختی در انتظارش است؛ در حالی که گریه میکرد، به غلط کردن افتادهبود. شاید در همین لحظه به یاد گریهها و التماسهای دختر جوان در روز حادثه افتاد که دل سنگ او را به رحم نیاوردهبود. ارسلان چند سابقه کیفری داری؟ درست یادم نیست، اما فکر کنم حدود ۹ بار زندان رفتهام. اما بررسی سوابقت نشان میدهد ۱۹ بار دستگیر شدهای، درسته؟ نمیدانم شاید دستگیر شدم، اما همهاش زندان نرفتهام، در خیلی موارد بیگناه بودم و آزاد شدم. جرمهای ارتکابی قبلی هم تجاوز بود؟ نه، بیشترش به خاطر اعتیاد بود. مثلاً مواد میخریدم یا مصرف میکردم، دستگیر میشدم و یکبار هم به خاطر موتور سرقتی بود که خریدم و وقتی قاضی فهمید من مقصر نیستم بعد از مدتی آزاد شدم. اما آخرینبار که به زندان افتادی به جرم تجاوز دختر جوانی بودهاست؟ نه جرمم تجاوز نبود. سال ۹۴ بود که به اتهام اقدام به آدمربایی و آزار و اذیت دستگیر شدم و به خاطر همین جرم هم مدتی زندان بودم و ۹۰ ضربه هم شلاق خوردم. چرا سال ۹۴ دختر جوان را ربودی؟ با دختر جوانی دوست بودم، اما او از من جدا شد و من شکست عشقی خوردم و آن روز میخواستم با او صحبت کنم، اما قبول نکرد که تصمیم گرفتم به زور با خودم ببرم و آزار و اذیتش کنم. هیچکدام از ۹ موردی که دستگیر شدهام به خاطر تجاوز نبودهاست. به نظرت ۹ بار سابقه کم است؟ نه، اشتباه کردم و الان هم پشیمان هستم. الان که میدانی به چه جرمی بازداشت شدی؟ بله، به جرم تجاوز به عنف دستگیر شدهام. پس از آزادی از زندان دوباره تصمیم به آزار و اذیت زنان و دختران جوان گرفتی؟ نه، کار میکردم و اصلاً در این فکر نبودم و این اتفاق اسفندماه سال قبل رخ داد و همین یک مورد هم بود. چرا اسفندماه دختر جوان را ربودی و آزارش دادی؟ تمام بدبختیهای من به خاطر اعتیادم به شیشه بود. من از سن ۱۱ سالگی مواد را امتحان کردم و در سن ۱۵ سالگی معتاد به موادمخدر شدم. آن روز هم علاوه بر شیشه مشروب هم خورده بودم و حال خوبی نداشتم. چند شبی نخوابیدهبودم و آن روز ساعت ۶ صبح بود و در خیابان دارآباد با موتورم دور دور میکردم که چشمم به دختر جوان افتاد. خیابان خلوت بود و ناگهان شیطان مرا وسوسه کرد که او را بربایم و آزار و اذیتش کنم. موتورسیکلتم را متوقف کردم و از دختر جوان خواستم سوار شود، اما او ترسید و فرار کرد. بعد راهش را سد کردم با تهدید پیچ گوشتی از او خواستم همراهم بیاید. پیرمردی هم داخل خیابان بود که دختر جوان به او پناه برد و وقتی پیرمرد میخواست او را کمک کند به او گفتم دعوا خانوادگی است و حق دخالت ندارد. بعد به زور او را سوار کردم و به پارکی رفتم و او را... . اموالش را هم سرقت کردی؟ نه من سارق نیستم. وقتی او را به زور سوار کردم و میخواستم آزارش دهم، دختر جوان طلاهایش را از گردن و دستش بیرون آورد و به من داد تا او را رها کنم. حتی داخل کیفش هم سکه داشت و کارت بانکیاش را هم به من داد، اما من به او گفتم سارق نیستم و طلاهایش را نگرفتم. گریهها و التماسهای او دلت را به رحم نیاورد؟ من حالم خوب نبود و متوجه گریههای او نشدم. چطور متوجه شدی به پیرمرد بگویی دعوای ناموسی است، اما گریههای او را متوجه نشدی؟ (ابتدا کمی سکوت میکند) من آن روز فکر کردم دختر مورد علاقهام است که مدتی قبل مرا رها کردهبود. همیشه از اینکه شکست عشقی خوردهبودم، ناراحت بودم و آن روز هم وقتی او را دیدم به نظرم شبیه دختر مورد علاقهام بود و از طرفی هم وسوسه شیطانی به سراغم آمدهبود و هیچی متوجه نمیشدم. بعد از حادثه مرتکب جرم دیگری نشدی؟ نه، آن روز اشتباه کردم و وقتی فهمیدم چه کاری انجام دادم، پشیمان شدم. مدتی بعد به خواستگاری دختری رفتم و نامزد کردیم و قرار بود به زودی ازدواج کنیم. با دختر مورد علاقهات؟ نه. من دنبال دختر خانوادهداری میگشتم و میخواستم با کسی ازدواج کنم که نجیب باشد، نه اینکه با من دوست شدهباشد. خودت نجیبی؟! نه، اما دوست داشتم با دختر نجیبی ازدواج کنم. به مادرم گفتم دختر اصل و نسبداری برای من پیدا کند و مادرم پیدا کرد. فکر میکردی دستگیر شوی؟ نه، فکر نمیکردم دختر جوان شکایت کند. حتی بعد از حادثه وقتی او را به محل کارش رساندم، با او قرار گذاشتم ساعت ۱۴ بعد از ظهر که تعطیل میشود، دوباره دنبالش بروم و با هم ارتباط دوستی برقرار کنیم. او هم قبول کرد و من هم سر ساعت به محل قرار رفتم، اما او نیامد. البته بعد فهمیدم که او مرا فریب داده و از ترس قبول کردهبود تا بتواند از دام من فرار کند. به چه شغلی مشغول بودی؟ من خیاط بودم و در پردهفروشی هم کار میکردم. البته مدتی بود با موتور به صورت پیک موتوری کار میکردم. حرف آخر؟ من میدانم الان چه جرمی مرتکب شدهام و پشیمان هم هستم و نمیخواهم تقصیر را به گردن زندگیام بیندازم، اما زندگی نابسامانی داشتم و چهارساله بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. پدرم مرد بد اخلاقی بود و همیشه دنبال بهانهای میگشت تا مرا کتک بزند. البته برادر بزرگتر از خودم دارم که به خاطر زندگی نابسامان پدر و مادرم همیشه از خانه فراری بود و او هم معتاد شد. مجبور بودم با پدرم زندگی و کتکهای او را تحمل کنم تا اینکه فوت کرد و بعد به خانه مادرم رفتم. البته در همان خانه پدرم معتاد شدم، اما پدرم متوجه نشد.پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
رقابتمندی و وسعت دایره احراز
جهان کافه صهیونیستها را بههم زد!
راه مقابله با تهاجم فرهنگی مصونیت است نه محدودیت
اصلاحات هنوز هم دنبال تخریب علامه مصباح است
مسجد مکی با برق رایگان مزرعه ماینر زده بود
پهپادهای سپاه آلودگی هوا را کم میکنند
سیبزمینیها کشاورز را زمین میزنند!
جهان کافه صهیونیستها را بههم زد!
در فوتبال را ببندید
داوری قربانی اشتباهات بیپایان افشاریان
وقتی مجرمان احساس امنیت میکنند
شیطان پایتخت: قبلاً ۱۹ بار دستگیر شده بودم!
گوترش: شورای امنیت فلج و بیاعتبار شده است
۶۰ فیلمساز زن در جشنواره هفدهم سینماحقیقت
پرندگان خارزار و برندگان کارزار اخلاق