گزارشي از آزار و اذيت يك دختر جوان

گروه حوادث
شاكي؛ دختر جوان 21 ساله‌اي بود كه روز حادثه مانتوي صورتي، شلوار جين و روسري آبي به سر داشت. بر اساس فيلم دوربين‌هاي مداربسته؛ دختر جوان از موتورسيكلتي كه متعلق به مردي جوان است پياده مي‌شود، اما مرد دست قرباني و موهاي او را به زور گرفته و با خود به سمت پاركي خلوت مي‌كشد. در بخشي از فيلم حتي دختر جوان قصد فرار دارد، اما آزارگر پيچ‌گوشتي را زير گلوي قرباني مي‌گذارد و او را تهديد مي‌كند و مجدد قرباني را به زور به سمت پارك مي‌كشد و ديگر جز موتورسيكلت مجرم و آن پارك خلوت چيز ديگري مشاهده نمي‌شود. حالا اين مرد جوان كه به جرم آزار و اذيت جنسي اين دختر متواري بوده، پس از ۹ ماه توسط ماموران پليس آگاهي دستگير شده است.
علي ولي‌پورگودرزي، رييس پليس آگاهي پايتخت در مورد اين پرونده مي‌گويد: «مجرم سابقه‌داري كه در اواخر سال گذشته زن جواني را با تهديد سلاح سرد مورد آزار و اذيت قرار داده بود، توسط كارآگاهان پليس آگاهي پايتخت دستگير شد. اواخر اسفند ماه سال گذشته در پي وقوع يك فقره تجاوز به عنف در شمال شهر تهران توسط يك مرد جوان و وصول اين خبر توسط شاكيه به پليس، رسيدگي به اين پرونده در دستوركار تيمي از كارآگاهان اداره شانزدهم پليس آگاهي قرار گرفت. كارآگاهان در گام نخست طي تحقيق از شاكي دريافتند؛ اين زن 21 ساله، ساعت 6 صبح به قصد عزيمت به محل كار از خانه خارج شده و در مسير مردي موتورسوار به او نزديك شده و اقدام به تهديد شاكيه با سلاح سرد كرده است. زن جوان ابتدا تصور مي‌كرده كه اين فرد قصد سرقت طلاجات او را داشته، اما در ادامه متهم با تهديد سلاح سرد شاكيه را به مكاني خلوت كشانده و با ضرب و جرح او را مورد اذيت و آزار قرار داده است. كارآگاهان در ادامه با توجه به حساسيت موضوع اقدامات گسترده كارآگاهي و اطلاعاتي را آغاز و در نهايت موفق شدند مخفيگاه متهم را در شرق تهران محدوده سبلان شناسايي و او را دستگير كنند و به اداره شانزدهم انتقال دهند. متهم در بازجويي اوليه منكر حقايق مي‌شد، اما در ادامه با دعوت از شاكيه و شناسايي متهم توسط او، متهم به جرم خود اعتراف و به تشريح ماجرا پرداخت. متهم داراي 19 فقره سابقه كيفري از قبيل سرقت، مواد مخدر و... است. متهم در حال حاضر با صدور قرار بازداشت موقت از سوي دادگاه شعبه سيزدهم يك كيفري تهران، براي تحقيقات تكميلي و شناسايي ساير شكات در اختيار كارآگاهان اداره شانزدهم پليس آگاهي قرار گرفته است.»
اظهارات متهم


متهم كه از 11 سالگي اعمال مجرمانه را آغاز كرده است به «اعتماد» مي‌گويد: «36 سال دارم و به جرم آدم‌ربايي و آزار و اذيت جنسي بازداشت شده‌ام.» او به سوالات ديگر نيز پاسخ مي‌دهد.
تا حالا چند نفر را مورد آزار و اذيت جنسي قرار داديد؟
فقط يك نفر بود. باور كنيد راست مي‌گويم.
تامل‌پرونده‌ات نشان مي‌دهد كه قربانيان بيشتري وجود دارد؟
نه، اشتباه است. من فقط يك دختر را ربودم كه فيلمش پخش شده است.
فيلم منتشر شده را ديديد؟
بله، روز گذشته در اداره آگاهي تهران نشانم دادند. شرمسار و پشيمانم. موقع ديدن فيلم يك جاهايي چشمانم را بستم، چون باور نمي‌كردم اين خودم هستم كه با چنين قساوتي دختري را در روز روشن تهديد مي‌كنم.
دختر را مي‌شناختيد؟
نه اصلا، اولين‌بار بود كه او را مي‌ديدم.
از روز حادثه بگوييد.
چند شب بود كه نخوابيده بودم، چون شيشه مي‌كشم و هر وقت مواد مصرف مي‌كنم، بي‌خواب مي‌شوم. از شب قبل در آن محدوده پرسه مي‌زدم. حوالي‌ دارآباد بود. اصلا نمي‌دانم چرا سر از آنجا در آورده بودم. خودم بچه پيروزي هستم. سوار بر موتورم بودم كه دم دماي صبح دختر جوان را ديدم. حدود ساعت ۶ صبح بود. هوا كاملا روشن بود. ظاهرا او كارمند شركتي بود و مي‌خواست به محل كارش برود. انگار صدايي در گوشم مي‌گفت برو و او را با خودت ببر. وسوسه سراغم آمد. در يك لحظه او را شبيه دختري ديدم كه زماني عاشقش بودم. همه اينها دست به دست هم داد تا آن كار وحشتناك را انجام دهم. شايد به خاطر جنس شيشه‌اي بود كه كشيده بودم. فكر كنم خوب نبود. من شيشه و مشروبات الكلي و قرص را با هم مصرف كرده بودم و اصلا نمي‌دانستم چه كار مي‌كنم.
اما فيلم نشان مي‌دهد كه كاملا حواس‌تان به محيط اطراف است، به پيرمردي كه مي‌خواسته مداخله كند، گفتيد موضوع خانوادگي است و حتي پلاك موتور را هم مخدوش كرده بوديد كه شناسايي نشويد؟
اشتباه كردم؛ پشيمانم!
وقتي به آن دختر حمله كرديد، فقط همان پيرمرد آنجا بود؟
بله، به سمت ما آمد و گفت چه كار مي‌كني. فرياد كشيدم و گفتم موضوع خانوادگي است و او حق دخالت ندارد. دختر جوان هم كه قمه مرا ديده بود، وحشت كرد. بنده خدا مثل بيد مي‌لرزيد. حتي به من گفت پول، سكه و طلا دارد و حاضر است كارت عابربانكش را به همراه رمزش به من بدهد. اما قبول نكردم، چون من كه سارق نبودم. با تهديد قمه او را به پاركي در آن محدوده بردم. بدون توجه به التماس‌هاي دختر، نقشه‌ام را عملي كردم و بعد او را سوار موتورم كردم و در حوالي ميدان نوبنياد اجازه دادم كه برود.
يادتان است كه آن اتفاق چه روزي رخ داد؟
فكر مي‌كنم يكي از روزهاي اسفند پارسال بود.
در اين مدت كه فرار كرده بوديد چه كار مي‌كرديد؟
تازه نامزد كرده بودم و مي‌خواستم ازدواج كنم. دختري كه به من معرفي كرده بودند براي ازدواج خيلي خوب است. به هيچ عنوان اهل دروغ نيست، خيلي با من صادق است. مي‌دانيد من از دروغ بيزارم. تنها نصيحتي كه پدرم يادم داد و آويزه گوشم است اين بود كه مي‌گفت عمر دروغ ۴۰ روز است. يعني هر وقت دروغ گفتي بدان كه تا به چهلمين روز نرسيده فاش و دستت رو مي‌شود. به همين دليل من هيچ ‌وقت دروغ نمي‌گويم و از دروغ بيزارم.
گفتيد كه شاكي را شبيه به دختري ديديد كه قبلا عاشقش بوديد، آن دختر الان كجاست؟
خبر ندارم. من يك زماني ديوانه‌وار عاشقش بودم و مي‌خواستم با او ازدواج كنم، اما نشد، چون او به من خيانت كرد. همين شد كه رابطه‌ام را با او به هم زدم.
پرونده‌تان نشان مي‌دهد كه سوابق متعددي داريد؟
درست است. ۱۹ بار توسط پليس دستگير شده‌ام و ۹ مرتبه به زندان رفته‌ام. سوابقم سرقت، زورگيري، حمل مواد و شروع به آدم‌ربايي است.
ماجراي آدم‌ربايي چه بود؟
همان دختري كه عاشقش بودم به خاطر آزار و اذيت و شروع به آدم‌ربايي از من شكايت كرد. آخرين بار به همين جرم دستگير و سال ۹۹ آزاد شدم. قاضي اتهام آزار و اذيت جنسي را نپذيرفت و فقط به زندان و شلاق محكوم شدم.
چرا آن دختر از شما شكايت كرد؟
بعد از اينكه خيانت كرد، تركش كردم. او هم مي‌گفت چرا نميايي به خواستگاري من. بعد براي اينكه از من انتقام بگيرد، رفت به اتهام آدم‌ربايي و تجاوز شكايت كرد. در صورتي كه آخرين بار با او قرار گذاشتم تا صحبت كنيم و آزار و اذيتي هم در كار نبود.
درباره بقيه سوابق‌تان بگوييد.
يك‌بار موتوري خريدم كه بعد معلوم شد سرقتي است. سوابق ديگر هم همه پاپوش بودند. برايم پاپوش درست كرده بودند.
چه كساني براي‌تان پاپوش درست كرده بودند؟
دشمنانم! من دشمن زياد داشتم. باور كنيد توهم نزده‌ام. واقعا دشمن داشتم.
پدر و مادرتان الان كجا هستند؟
پدرم كه سال ۹۳ فوت شد، اما مادرم زنده است. رابطه‌ام با او عالي است و من عاشقشم. راستش من خيلي در زندگي‌ام كمبود دارم. پدر و مادرم زماني كه من ۴ ساله بودم از يكديگر جدا شدند. باور مي‌كنيد دلم مي‌خواست براي يك روز هم شده دور هم جمع شويم. اما افسوس كه هميشه اين حسرت در دل من بود و خواهد ماند. من در زندگي‌ام حسرت خيلي چيزها را خوردم.
چند خواهر و برادر داريد؟
يك برادر بزرگ‌تر دارم كه حدود ۵ سال از من بزرگ‌تر است.
او هم خلافكار است؟
او هم زندگي درست و حسابي ندارد. سال‌ها قبل كه معتاد شد و سرقت مي‌كرد. الان هم از او بي‌خبريم، چون كارتن‌خواب شده است. اصلا نمي‌دانيم كجا زندگي مي‌كند.
چرا پدر و مادرتان از هم جدا شدند؟
چون با هم سازگاري نداشتند. پدرم مرد سخت‌گيري بود خيلي كتك‌مان مي‌زد. مثلا اگر جوهر خودكار روي زمين مي‌ريخت جنجال به پا مي‌كرد و به جان‌مان مي‌افتاد. بعد از جدايي آنها، چند روز پيش مادرم بودم و چند روزي هم با پدرم.
اولين خلاف را در چند سالگي انجام داديد؟
فكر مي‌كنم ۱۱ ساله بودم كه مواد كشيدم و حمل كردم كه پليس به خانه‌مان ريخت و دستگيرم كرد. بعد از آن هم هربار كه دستگير شدم بين يك تا دو سال زندان بودم.
از ۱۱ سالگي معتاد شديد؟
برادرم مواد مي‌كشيد و من پنهاني موادش را كش مي‌رفتم و مصرف مي‌كردم.
خانواده‌تان خبر داشتند؟
نه، فقط مي‌دانستند برادرم معتاد شده است.
شغل‌تان چيست؟
من در كار فروش پرده هستم. حوالي تهران‌نو در يك مغازه پرده‌فروشي كار مي‌كنم.
درس هم خوانديد؟
ديپلمم را گرفتم، اما به خاطر اعتيادم نتوانستم درس را ادامه بدهم. در واقع هم معتاد بودم، هم كار مي‌كردم و هم درس مي‌خواندم. هرچند دلم مي‌خواست تا دكترا بخوانم. در زمينه خياطي يا طراحي لباس يا ديزاين خانه مثلا. چيزي كه به شغلم مربوط باشد. دلم مي‌خواست يك فروشگاه بزرگ پرده‌فروشي راه‌اندازي كنم، اما خب به آرزويم نرسيدم. مواد مخدر زندگي مرا تباه كرد.
قبل از اينكه دستگير شويد هم در پرده‌فروشي كار مي‌كرديد؟
يك مغازه براي پدرم بود كه دو سال قبل آتش گرفت. آن را بازسازي و تبديل به پرده‌فروشي كرده بودم. علاوه بر اين در پيك موتوري هم كار مي‌كردم. بعد از آن اتفاق، منظورم ربودن همان دختر خانم است، توبه كردم و دور خلاف را خط كشيدم تا اينكه دستگير شدم.