رودررو با چهره بی‌نقاب تروریسم!

 [شهروند] «ضد» یکی از بحث‌انگیزترین و البته کنجکاوی‌برانگیزترین فیلم‌های دو سه سال اخیر است. یک درام سیاسی که یکی از مهم‌ترین اتفاقات دوران بحرانی دهه ۱۳۶۰ را روایت می‌کند و به طور مشخص داستان محمدرضا کلاهی را که هنوز که هنوز است مظنون اصلی واقعه تروریستی هفتم‌تیر به شمار می‌آید، به تصویر می‌کشد. فیلمی به کارگردانی امیرعباس ربیعی و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی؛ درباره عشقی پرشور بین یک فعال سیاسی با مامور نفوذ منافقین  در حزب جمهوری اسلامی؛ که بعد از نمایش در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر در زمستان 1400 -که جوایزی چون بهترین طراحی صحنه و بهترین نقش مکمل مرد را برای این فیلم به ارمغان آورد- حدود دو سال در انتظار اکران بود -و حالا چند وقتی است که روی پرده آمده و به‌رغم ظاهر و موضوع نامتعارف فیلم- در قیاس با آثار پرمخاطب سینمای ایران حدود یک‌میلیارد تومان هم فروش داشته است.
مطلبی که در پی می‌آید؛ به بهانه اکران عمومی این فیلم و استقبال نسبی مخاطبان سینما از این فیلم -که با بازی مهدی نصرتی، لیلا زارع، نادر سلیمانی، لیندا کیانی، مهشید جوادی و مجید پتکی فعالیت‌های تروریستی سازمان مجاهدین خلق را در ابتدای دهه ۶۰ در بستری ملتهب بین عشق و ایدئولوژی به تصویر کشیده- آرا و نظرات شماری از منتقدان سینما درباره فیلم سینمایی «ضد» را مروری کلی می‌کند.

به گفته منتقدی مانند سعید مستغاثی، ساخته‌شدن فیلمی مانند «ضد» را -فارغ از خوبی یا بدی فیلم- باید فرصتی مغتنم دانست برای آشنایی با کارنامه نیروهایی که در این فیلم به نمایش درآمده‌اند: «فیلمی دیگر درباره عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق و نفوذ آنها در ارگان‌های انقلابی- همچون دو فیلم «ماجرای نیمروز» و البته با ساختاری شبیه به همان فیلم‌ها. درباره گروهکی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی فجیع‌ترین جنایات را در حق ملت ایران انجام داد و امروز همین تروریست‌های پیشانی‌سفید از سوی سیستم سلطه جهانی و رسانه‌های زنجیره‌ای آنها به عنوان آزادی‌خواه و مبارز تبلیغ می‌شوند و صدها میلیون دلار برای سرپا نگه داشتن‌شان هزینه می‌شود.»

یک فیلم جذاب
«ضد» به گفته شماری از منتقدان، یکی از فیلم‌های جذاب سال‌های اخیر است. یا آنگونه که آرش پارساپور گفته: «یکی از متفاوت‌ترین آثار سیاسی ایران»؛ «و دلیل متفاوت بودنش هم این است که ضدقهرمان فیلم در واقع یک منافق است. در واقع «ضد» فیلمی است که مخاطب را به دل سازمان مجاهدین خلق می‌برد و این موضوع در کمتر فیلم ایرانی دیده شده است.»
علی نعیمی نیز با جذابیت و ارزش و اهمیت فیلم «ضد» موافق است و عقیده دارد که «امیرعباس ربیعی با این فیلم نشان می‌دهد تسلط کافی بر خلق درام‌های سیاسی با تکیه بر رخدادهای واقعی دارد. تجربه‌ای که او به شکلی موفق در «لباس شخصی» نیز به نمایش گذاشته بود و حالا با روایت رویداد هفتم تیر و ماجرای نفوذ سازمان منافقین به بدنه حزب جمهوری تلاش دارد از یک داستان سیاسی به سطوح دیگری از شخصیت انسان‌ها از جمله ماجرای عشق و خیانت برسد.»

سقوط آزاد



با این حال، شماری از منتقدان «ضد» را یک تلاش ناکام می‌دانند. فیلمی که با اینکه پتانسیل زیادی برای جذابیت و موفقیت دارد، ولی تمام یا بخشی از آن را در مسیر روایت داستان به هدر داده است. یکی از این افراد سیدآریا قریشی است. منتقدی که با اینکه به عقیده‌اش «ضد» نسبت به «لباس شخصی» یک گام رو به جلو برای کارگردانش محسوب می‌شود، «ولی با این حال، هنوز هم یک فیلم استراتژیک سطح‌ پایین است. «ضد» البته شروع خوبی دارد و فضای انتهای دهه ۱۳۵۰ و نمایش شعله‌ورشدن دوباره آتش یک رابطه قدیمی در یک برهه حساس و ملتهب را به‌خوبی به نمایش گذاشته است. ولی ماهیت ایدئولوژیک آن در ادامه به‌شکل زمختی خود را به رخ کشیده و رابط عاشقانه و اساسا کل فیلم را از نفس می‌اندازد و وارد روند یک سقوط آزاد می‌کند.»

بی‌بهره از کشش و جذابیت
شماری از منتقدان نیز بر این باورند که جز ظاهر داستان‌پردازی، «ضد» نتوانسته به قواعد و قراردادهای تریلرهای سیاسی پایبند بماند و به عبارت بهتر امکانات روایی این ژانر سینمایی را هدر داده است. یکی از منتقدانی که چنین باوری دارند، کمال پورکاوه است که جذابیت «ضد» را مدیون و مرهون «استفاده از قواعد روایی تریلرهای سیاسی» می‌داند که «با اتکا به داستان پرهیجان و کاراکترهای پیچیده و منفعت‌طلب همواره یکی از جذاب‌ترین گونه‌های سینمایی بوده‌اند و تماشاگر را تا انتها با فیلم همراه می‌کنند. فیلم «ضد» اما از کشش و جذابیت تریلرهای سیاسی بی‌بهره است و در واقع بیش از اینکه مسأله داستان‌پردازی و تصویرسازی یک درام پرکشش و پرتعلیق را داشته باشد، به گفت‌وگوهای سطحی داخل تاکسی و اتوبوس درباره اخبار و عقاید نیروهای سیاسی دهه 60 شبیه شده است.» به گفته این منتقد، «رابطه عاشقانه الکن به همراه نمایش ناقصی از کاراکتر یک چریک که قرار است درامی پر از کشمکش را به نمایش گذارد، با محافظه‌کاری فیلمساز ازدست‌رفته به نظر می‌رسد. در این میان تنها ارزش فیلم را می‌توان در بازی متفاوت و چشمگیر نادر سلیمانی در نقش یکی از رهبران منافقین جست.»