روزنامه جوان
1402/10/10
تیر هوایی زدن در رسانه اشتباه است
جوان آنلاین: حوادث و اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ برگ جدیدی را در طول تاریخ چهلواندی سال انقلاب اسلامی تورق کرد؛ در جریان حوادث سال گذشته جنس مسائلی که از آنها به عنوان پاشنه آشیل ناآرامیها نام برده شد، متنوع بود. این ناآرامیها علتهای متفاوتی داشت. هنگامی که از بالا به این مسائل نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد ناآرامیهای سال گذشته برای جامعه ایران به ویژه نسل جوان آن و به خصوص زنان و دختران آن محصولات جدیدی را هم به دنبال داشت. حالا بعد از گذشت مدت زیادی از آن حوادث و ناآرامیها، تقریباً با خیالی آسوده میتوان گفت یکی از مواردی که موجب شد این ناآرامیها شکل بگیرد، ادامه پیدا کند و تشدید شود، رسانه بود؛ مقولهای که روزبهروز با پیشرفت تکنولوژیهای ارتباطی و فناوریهای نوظهور بر سرعت آن افزوده میشود. برخی بر این باورند اصلاً علتالعلل ناآرامیهای سال گذشته، رسانهها و به ویژه فضای مجازی بود، به همین دلیل با دکتر علیرضا پورجعفری، روزنامهنگار و کارشناس رسانه درباره موضوع کنشگری رسانهها و فضای مجازی در رخداد ناآرامیهای سال گذشته به گفتگو نشستیم. ناآرامیهای سال گذشته، تغییرات محسوسی را در جامعه ما به ویژه در نسل جوان به وجود آورد، اگر بخواهیم کالبد شکافی از این اتفاقات داشته باشیم، ریشههای بحث را باید در کجا دنبال کنیم؟اگر بخواهیم ناآرامیهای سال گذشته را درست تحلیل کنیم، باید عوامل زیادی را در نظر بگیریم. یک دست از این عوامل، عوامل جامعهشناختی هستند. اصلاً چه شد که بخشی از جامعه ایرانی به ویژه نسل جوان، آن اتفاقات برایش رخ داد، یعنی باید سراغ مؤلفههایی برویم که ریشههای آن در مباحث جامعهشناسی پیدا میشود. یک دست از این عوامل را باید در مؤلفههای فرهنگی جستوجو کرد. سال گذشته در جریان ناآرامیها یکسری نمادهای فرهنگی ما که من برجستهترین آنها را حجاب میدانم، مورد حمله قرار گرفت و آسیب دید. یک دست از این عوامل را که به تعبیر من مهمترین این عوامل هم است، باید در ماجرای رسانه و کنشگریهای فضای مجازی دید و تحلیل کرد، پس جمعبندی پاسخ به این سؤال این است که ریشههای بحث را باید در مؤلفههای جامعهشناختی، فرهنگی و در نهایت رسانهای دید و دنبال کرد. اشاره کردید به سه دسته عامل که در تحلیل ناآرامیهای سال گذشته اثرگذار بودند. به طور مشخص رسانهها به ویژه فضای مجازی چطور موجب شکلگیری و تشدید ناآرامیها در سطحی گسترده شدند؟
تحلیل آرایش رسانهای در ناآرامیهای سال گذشته نشان میدهد ناآرامیها در همافزایی میان رسانههای سنتی مانند رادیو، تلویزیون و روزنامهها به کمک فضای مجازی اتفاق افتاد. برخلاف بسیاری که صرفاً فضایمجازی را عامل اصلی ناآرامیها میدانند، من فکر میکنم در جریان ناآرامیهای سال گذشته هر چند فضایمجازی به عنوان ابزاری قدرتمند در دست طرف مقابل بود، اما عامل اصلی نبود و صرفاً به عنوان یک ابزار استفاده شد. در قلههای خبری ناآرامیهای پارسال، روایت در رسانههایی مانند اینترنشنال، بیبیسی، رادیوفردا، کیهان لندن و حتی رسانههای معتبری مثل CNN شکل میگرفت و سپس در فضای مجازی از سوی کاربران به صورت گسترده منتشر میشد. این مسئله را شما به راحتی میتوانید در اعلام خبر اولیه به کما رفتن و در ادامه هم فوت مهسا امینی ببینید. خاطرم هست که میداندار روایت در آن یکیدو روز اول اینترنشنال بود که ابتدا خبر را در تلویزیون خودش رفت، سپس آن را به میدان صفحات اینستاگرامی و بقیه سکوهای مجازی آورد، پس در عمق میدان عملیات رسانهای در جریان ناآرامیهای سال گذشته، شاهد این هستیم که عملیاتهای رسانهای در دو مرحله طراحی میشد و صورت میپذیرفت. ابتدا روایت در رسانههای اصلی یعنی رادیو و تلویزیون با رعایت همه عناصر روایت در خبر ساخته و پرداخته میشد، سپس در مرحله دوم این روایت به فضای مجازی و رسانههای اجتماعی میرسید و از آنجا هم به تعبیر من با پاسکاری میان کاربران به هدف برخورد میکرد. در حوزه رسانه، فضای مجازی را به عنوان عامل اصلی در ناآرامیهای سال گذشته نمیدانید. برخی کارشناسان بر این باورند اتفاقاً ما از این بحث آسیب پذیرفتیم. از طرف دیگر شواهدی هم مثل حجم بالای تولید محتوا در توئیتر و مباحثی مثل روباتها و همه اینها نشان میدهد این اتفاق افتاده است. این دوگانه را چطور تحلیل میکنید؟
بنده عرض کردم فضای مجازی و فضای رسانههای رسمی و سنتی در این اتفاق به صورت همافزا حرکت کردند که آن ناآرامیها رخ داد. یکی از نکاتی که باید در اینجا به آن اشاره کنم، بحث هویت است. به باور من در ناآرامیهای سال گذشته عملکرد طرف مقابل در رسانهها و فضای مجازی یک نوع بحران هویتی را برای برخی جوانان ما به وجود آورد. ریشه این بحث هویت هم به مباحث منوئل کاستلز، اندیشمند بزرگ ارتباطات برمیگردد. کاستلز در کتاب قدرت ارتباطات، یکی از ویژگیهای مهم و برجسته منفی عصر اطلاعات را مسئله بحران هویت عنوان میکند. فکر میکنم در ناآرامیهای سال ۱۴۰۱ بحران هویت به اوج خودش رسید، یعنی نقطهای که در آن جوان ایرانی که هدف عملیات طرف مقابل بود، به یک ازخودبیگانگی دچار شد؛ ازخودبیگانگیای که مصداقی برای آن پیدا نمیکرد. خاطرم هست در کوران ناآرامیهای سال گذشته در جلسهای با یکی از مسئولان استان تهران، او میگفت یک دختر ۱۷ ساله دو افسر نیروی انتظامی را در جریان اغتشاشات خیابانی به شهادت رسانده است. در بازجوییها وقتی که از این دختر ۱۷ ساله دلیل این کار سؤال شده، عنوان کرده است، من میخواستم هیجان فلان بازی کامپیوتری را تجربه کنم و اصلاً فکر نمیکردم این محیط با محیط بازی کامپیوتری متفاوت است! بنابراین وقتی از هویت و بحران هویت صحبت میکنیم، دقیقاً مواردی از این دست را در نظر داریم. به بحث مهم بحران هویت و شکلگیری آن در میان برخی جوانان ایران در آن بازه زمانی اشاره داشتید. چه مراحلی طی شد که این بحران هویت عملیاتی شد و اتفاق افتاد؟
در وقایع سال گذشته طرف مقابل، علاوه بر راهاندازی جنگ ترکیبی که ترکیبی از فضای واقعی و مجازی است، به باور من یک جنگ ترکیبی رسانهای هم راه انداخت و در مقاطعی به پیروزی هم رسید. جنگ ترکیبی رسانهای، یعنی استفاده همزمان از همه ظرفیتهای رسانه اعم از بازی که نمونه مشخص آن را در سؤال قبل عرض کردم تا پیامرسانها و شبکههای اجتماعی و غیره. جریان ضدانقلاب در ناآرامیهای سال گذشته در وهله اول گرههای شناختی جامعه ایران به ویژه جوانان و نوجوانان را شناسایی کرد. ردپای این مسئله را میتوانید به وضوح در ماجراهایی مثل اعلام خبر درگذشت مهسا، نیکا و بقیه این افراد دنبال کنید. در مرحله بعدی طرف مقابل برای این قلههای شناختی برنامهریزی انجام داد و تولید روایت کرد. یکی از نکات مهم در تولید و نگارش روایت شخصیتپردازی است. ضدانقلاب در تولید روایت خود ابتدا قلههای شناختی جوانان و نوجوانان ما را شناسایی کرد. او فهمید که جامعه ایرانی روی جنس زن و اخباری از این دست حساس است، بنابراین در تولید روایت، تمرکز خود را روی شخصیت زن قرار داد. در مرحله بعدی تولید روایت، ضدانقلاب روی کانتکس یا زمینه روایت هم کار کرد. در مرحله سوم از جمهوری اسلامی اهریمنسازی کرد و در مرحله آخر هم با عنایت به جوابی که از دو مرحله قبل گرفت، به کار خود پایان داد. این پایان دادن به کار یعنی آن کاری که میخواست در افکار عمومی انجام دهد و از آن نتیجه بگیرد، به بهترین شیوه ممکن انجام شد. از لحاظ رسانهای فکر میکنید استراتژی تولید و انتشار محتوای جریان ضدانقلاب در ناآرامیهای سال گذشته بر چه موضوعی استوار بود؟
در عالم رسانه و ارتباطات گزاره معروفی است که میگوید «خبر خوب، خبر بد است»، حالا چرا؟ به این دلیل که عموماً در رسانهها، خبر منفی یا خبر بد، بازتاب بیشتری دارد. در واقع خبر منفی یا خبر بد برای مخاطبان رسانهها جذابیت بیشتری دارد. مثلاً شما میبینید هنگامی که در نقطهای از کشور یا حتی خارج از کشور حادثهای مانند سیل، زلزله، آتشسوزی و از این دست حوادث رخ میدهد، مخاطبان بیشتر از اخبار مثبتی که در طول روز با آن درگیر هستند، از آن استقبال میکنند، حتی زمانی که روزنامهها مشتری بیشتری داشتند، مخاطبان صفحات حوادث بیشتر بودند. من فکر میکنم در جریان ناآرامیهای سال گذشته استراتژی طرف مقابل انتشار و مانور روی اخبار منفی بود. به همین دلیل هم میتوانست به راحتی و خیلی زود گفتمانسازی کند، مثلاً حجم تولیدات محتوایی طرف مقابل را در ماجرای حسین رونقی ببینید. به طور مؤکد عنوان شد که پاهای این فرد شکسته شده است. خاطرم هست همان موقع چقدر موج از سوی کاربران در فضای مجازی شکل گرفت، اما بعداً که تصاویر این فرد در بیمارستان بیرون آمد، مشخص شد واقعیت چیست، بنابراین میتوان گفت استراتژی رسانهای طرف مقابل در جریان ناآرامیهای سال گذشته انتشار و مانور روی اخبار منفی و بد بود که طبق یک قاعده شناختی از طرف مخاطب خریدار بیشتری داشت. با نگاهی آسیبشناسانه، وضعیت رسانهای در داخل را در نسبت با جریان ضدانقلاب چطور دیدید و در ادامه ماجرا چطور میبینید؟
متأسفانه ما در جبهه رسانهای در انقلاب اسلامی نسبت به طرف مقابل تا الان در نقطه پدافند قرار داشتهایم. این یعنی عموماً منتظر ایستادهایم طرف مقابل یک کنش رسانهای ناظر به یک امر اجتماعی در داخل کشورمان انجام دهد، سپس ما در برابر آن اقدام کنیم. اتخاذ این رویکرد تا الان به ویژه در مقاطع و برهههای حساس به آسیب دیدن سیاست، جامعه و فرهنگمان منجر شده است. سال گذشته هم متأسفانه دقیقاً همین اتفاق افتاد؛ هم در ابتدای اعلام اتفاقی که برای خانم مهسا امینی رخ داد، هم در ادامه مسیر. تجربه اینطور نشان داده است که در عملیاتهای رسانهای طرف مقابل وقتی شروع به عملیات میکند، وقتی مرحله اول عملیاتش تمام میشود، منتظر پاسخ از طرف مقابل است. اگر از طرف مقابل پاسخی آمد، متناسب با شدت و نوع پاسخ برنامهریزی میکند و عملیات را ادامه میدهد. اگر پاسخی نیامد، در مرحله بعدی سناریوی خود را اجرایی میکند و همینطور به پیش میرود. سال گذشته در ابتدای اعلام خبر مهسا امینی، وقتی طرف مقابل شروع کرد از داخل پاسخ درخوری دریافت نکرد، بنابراین مرحله دوم را انجام داد. بعد از مرحله دوم پاسخ مناسبی دریافت نکرد و مرحله سوم اجرا شد، در نهایت هم مرحله چهارم این سناریو را که همان شورش بود، رقم زد، پس ما سال گذشته به دلیل اتخاذ موضع پدافندی همیشه یک پله از طرف مقابل عقب ماندیم و به باور من این عقبماندگی رسانهای هنوز کمی ادامه دارد. در پایان، به نظر میرسد جریان ضدانقلاب روند خود را همچنان خواهد داد. در حوزه رسانه راهکار یا راهکارهای عملیاتی شما برای عدمآسـیبدیدگی رسـانهای چیست؟
فکر میکنم بهترین کار این است که راهکارها و استراتژیهای طرف مقابل را به خودش برگردانیم. رسانه و رسانههای ما باید قلههای شناختی مخاطبان و کاربران رسانههای اجتماعی را به خوبی شناسایی کنند. بعد از مرحله شناسایی باید محتوای مناسب این قلههای شناختی و گرههای شناختی تولید و سپس در بسترهای مختلف منتشر شود. به نظر من ما باید از فضای تولید محتوای قیاسی یا تطبیقی فاصله بگیریم. اینکه مثلاً در فلان کشور فلان مسئله قانون است، پس در اینجا هم باید قانون باشد، استدلالی اشتباه است. طرف مقابل تلاش دارد یک بیهویتی را به جوان امروز ما القا کند. رسانه ما باید با رصد دقیق و بموقع این مسئله را درست شناسایی کند و در موقع درست پاسخ دهد. ما باید در رسانه به سمت تولید روایتهای مرجع حرکت کنیم؛ روایتهایی که متناسب با گرههای شناختی مخاطبان رسانهها و کاربران فضای مجازی باشد. باید دقت کرد تیر هوایی زدن در دنیای امروز رسانهها اشتباه محاسباتی است.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
حلقه انحصار بازهم اینترنت را گران کرد
علامه مصباح اندیشهورز و آزاداندیش بود
خانواده نیکا شاکرمی علیه یکدیگر افشاگری میکنند!
تیر هوایی زدن در رسانه اشتباه است
شرکت کنندگان ۹ دی: بستر حقوقی و سیاسی مشارکت بالا در انتخابات را فراهم کنید
فاکتور الکترونیکی نسخه فرار مالیاتی را میپیچد
«من اعتراف میکنم» را بایکوت کرده بودند
بندر ایلات برهوت شد!
خبر نگار «به افق فلسطین» در غزه به شهادت رسید
اسلامیت نظام و انتخابات
آقا و چپهای خصلتی در ۹ دی