روزنامه جوان
1402/10/10
«من اعتراف میکنم» را بایکوت کرده بودند
جوان آنلاین: شانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد جایزه ۴۰۰ میلیون تومانی بخش مستندنگاری خود را به کتاب «من اعتراف میکنم» نوشته محمد رحمانی داد. برگزیده جایزه جلال در گفتگو با «جوان» بر جنبههای ادبی و روایتمندی کتاب نیز تأکید میکند.چقدر فکر میکردید بتوانید نظر هیئت داوران جایزه جلال را جلب کنید؟
به نظرم سابقه جایزه جلال نشان میدهد این رویداد استقلال و اعتبارش را خرج لابیهای پشتپرده نمیکند، با این حال یک مقدار تردید هم داشتم که بالاخره یک دستهایی باشند تا خارج از اراده هیئت داوران اثر بگذارند. برای مثال وزیر ارشاد مدتها پیش کتاب عملیات احیا را به هیئت دولت برده و تقدیم اعضا کرده و توصیه کرده بود تا همه بخوانند. البته نمیخواهم بگویم که بدبین بودم واقعیت این است که حسن ظن داشتم، اما استقلال هر رویدادی به آرایش برگزارکنندگان هم وابسته است. شاید اگر به جای گلعلی بابایی شخص دیگری دبیر جایزه بود شانس من برای کسب جایزه خیلی کم میشد، چون احتمالاً خیلیها شجاعت اینکه به چنین کتابی جایزه اول را بدهند نداشتند، یعنی به خودشان میگفتند سری را که درد نمیکند، چرا دستمال ببندیم. هرچند جایزه را دبیر نمیدهد و هیئت داوران اثر برگزیده را انتخاب میکنند، اما نقش دبیر را هم نمیتوان نادیده گرفت. حتی باید بگویم من با برخی مسئولان وزارت ارشاد هم خیلی رابطه خوبی ندارم، اما این هم مؤثر نبود و نمیخواهم بگویم، چون به من جایزه دادند اثبات بیطرفی جایزه جلال است، ابداً. اگر این رویداد در ذهن من اعتبار کمی داشت اصلاً کتابم را شرکت نمیدادم. جالب است بدانید کتاب من را انتشارات هم نفرستاده بود. شخصاً برای شرکت در جایزه جلال ثبت نام کرده بودم. چطور شد کتاب را انتشارات ایران چاپ کرد؟
من در مرکز اسناد انقلاب اسلامی کار میکردم و این کتاب چندین سال به دلیل نگاه منفی برخی اشخاص با نفوذ چاپ نمیشد. این که میگویم ربطی به ارشاد ندارد، آدمهایی خارج از دایره وزارت ارشاد بودند که مخالف انتشار کتاب بودند. تنها جایی که زورش رسید و توانست این موضوع را دور بزند انتشارات ایران بود، ضمن اینکه برای انتشار یک کتاب هزار صفحهای معمولاً هر ناشری ریسک نمیکند. خیلی از انتشاراتیها، چون کتاب سندی محسوب میشود ریسک نمیکردند و فکر میکردند ممکن است مخاطب نداشته باشد، اما پس از انتشار ثابت شد که اینطور نیست و مخاطب خود را خیلی زود پیدا کرد و تا حالا که حدود یک سال از انتشار آن میگذرد به چاپ چهارم رسیده است. ضمن اینکه کتاب حتی یک نسخه خرید سازمانی هم نداشته است و فروش آن تماماً تا حالا روند عادی خود را طی کرده است. برای مثال تا حالا یک نسخه از کتاب را نهاد کتابخانههای عمومی خریداری نکرده و من کتاب را در فضای مجازی دانه به دانه به خریداران شخصی فروختهام. ظاهراً عدهای هم روی محتوای کتاب مسئله داشتند.
برخی مدعی بودند این کتاب آمده و جنایت وحید افراخته را کمرنگ جلوه داده یا مثلاً سعی کرده او را تطهیر کند. در صورتی که کتاب از روی سند نوشته شده است. یک پژوهشگر تاریخ نباید هیچ پیشقضاوتی داشته باشد. این آدم اول مذهبی بوده است، مسلط به قرآن و نهجالبلاغه بوده، اما تقیدات بیمورد به یک سازمان میتواند چنین آدمهایی را به یک جنایتکار تبدیل کند. در تاریخنگاری متأسفانه فرایندی وجود دارد که برخی مورخان سیاه و سفید به همه چیز نگاه میکنند. از ابتدا دنبال یک نتیجهگیری هستند و مبتنی بر آن کتاب مینویسند. قرار است آدمی را کاملاً سیاه نشان بدهند یا کاملاً سفید، اما حقیقت این است که آدمها طی فرآیندهای مختلف دست به انتخاب میزنند و همین انتخابها سرنوشت نهایی آنها را شکل میدهد. اینکه یک آدمی زمانی مذهبی بوده یا انقلابی بوده مطرح نیست. آدمها تغییر میکنند. اگر تاریخ را اینگونه تکبعدی روایت کنیم، هیچکس نباید شمر شود، چون شمر جانباز سپاه امام علی در جنگ صفین بوده است. این اتفاقاً میتواند برای جوان انقلابی هشدارآمیز باشد که در فرایند زمان ممکن است چه مخاطرات و چه لغزشگاههایی برای انسان وجود داشته باشد. فکر میکنید کتاب چقدر بار ادبی دارد؟
ببینید این کتاب غیر از اینکه در حیطه مستندنگاری حرف برای گفتن دارد دارای بار داستانی و روایتگونه هم هست و برای همین مخاطب عام هم با این اثر ارتباط خوبی برقرار میکند. من سند خام در کتابم استفاده نکردهام و مدام سعی کردم بر اساس واقعیتها شخصیتپردازی کنم. داستان ننوشتهام، اما روایت را هم خشک ارائه ندادهام. یکی از مخاطبان کتاب میگفت کتاب تو چند شب خواب و زندگی را از من گرفته تا آن را به انتها برسانم. کتاب از هر قشری مخاطب داشته است. مخاطب نوجوان، جوان، افراد پا به سن گذاشته، برای مثال قصه عشق وحید افراخته به زنی که از خودش سالها بزرگتر است روایت شده است. اینکه یک آدم در عین اینکه ممکن است دست به جنایت بزند عاشق پیشگی هم میکند میتواند عبرتآموز باشد. آدمها جنبههای مختلفی دارند. ممکن است آدمی سالها در جامعه در نگاه مردم شخصیتی مثبت داشته باشد، اما یک آن عملی از او سر بزند که همه حیرت کنند. من سعی کردم این نگاههای کلیشهای به آدمها را بشکنم. خدا را شکر هیئت داوران متوجه این نگاه شده است. چقدر از هیئت داوران شناخت داشتید؟
من آقای حسام را خیلی دورادور میشناختم و بیشتر از طریق آثارشان از ایشان شناخت داشتم. آقای گلعلی بابایی هم به عنوان دبیر رویداد از نویسندههای بزرگ دفاع مقدس هستند. ایشان شخصاً به خود من گفتند کتاب خیلی خوبی نوشتی و تعریف و تشکر کردند. جواد کامور بخشایش کتابی دارد درباره آدمی که بسیجی بوده، بچه پاسدار بوده، به دست عراقیها اسیر میشود. سالها در اردوگاه مقاومت میکند، اما سالهای آخر اسارت جذب سازمان منافقین میشود. خب این موضوع خیلی میتواند دراماتیک باشد. خیلیها دوست ندارند این داستانهای واقعی مطرح شود و ترجیح میدهند کاملاً بایکوت بماند. این آدم در مرصاد هم شرکت میکند و بعد جذب کومله هم میشود. یک جایی پشیمان میشود و تصمیم میگیرد به ایران برگردد. همین جمهوری اسلامی که این همه آن را متهم میکنند، او را مورد عفو قرار میدهد. الان در ایران یک زندگی عادی دارد. آقای بخشایش زندگی او را با قلم خوبشان روایت کردهاند. به طور طبیعی وقتی چنین نویسندهای داور رویداد جلال باشد کتاب من شانس بیشتری پیدا میکند. یا آقای جواد کلاته عربی کتابی دارد به نام عملیات عطش که درباره انتهای جنگ است و جنبه تاریخی مهمی دارد. مباحثی که برخی شاید خیلی دوست نداشته باشند بیان شود، اما اگر قرار باشد اصلاً گفته نشود هیچگاه مایه درس گرفتن و تجربهاندوزی نخواهد شد. ما همه معتقدیم کلیت دفاع مقدس یک واقعه عظیم حماسی است، اما این نباید باعث شود که روی برخی ایرادها و نواقص به طور کامل چشم بپوشیم و آن را کتمان کنیم. این میتواند خسرانآفرین باشد. خب وجود چنین اشخاصی در هیئت داوران که تاریخ برایشان از جنبه بیان حقیقت اهمیت دارد کمک میکند یا من خودم از سبک نوشتن آقای گلعلی بابایی خیلی وام گرفتم. مدل مستندنگاری ایشان همیشه برای من الگو بوده است. به نظر من تاریخ دفاع مقدس به وجود چنین اشخاصی مدیون است. در جریان جشنواره من دیدم برخی به ایشان اسائه ادب کردند که مطمئنم آنها شناخت درستی از ایشان ندارند. کتاب من را خیلی از کتابفروشیهای وابسته به نهادهای انقلابی جرئت نمیکردند توی ویترین بگذارند. کتاب تقریباً بایکوت بود. البته این مواجهه بیسابقه نبوده است. برای مثال سه جلدی «سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام» هم که چند سال پیش عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی را به خود اختصاص داد تا سالها گیر مجوز انتشار بود. رویکرد سازمان منافقین هم تا حالا همین بوده است، چون دوست ندارند کتاب دیده شود و به نفعشان نیست، کامل بایکوت کردند. اینها هر فیلمی ساخته میشود میآیند و اظهارنظر و سعی میکنند به اصطلاح سوتی بگیرند. اما این کتاب را کامل بایکوت کردند، چون نمیتوانند هیچ جای کتاب را رد کنند. من همه چیز را با سند نوشتم و آنها نمیتوانند به جنگ اسناد بروند. آنها پیش از انقلاب هم آدمهایی را که نمیتوانستند به لحاظ استدلالی حریفشان شوند، بایکوت میکردند، یعنی به اعضا میگفتند با این آدم وارد بحث نشوید، چون میترسیدند در ذهن اعضا شائبهای ایجاد شود، اما اگر یک آدم قشریمسلک میآمد و به آنها فحش میداد با او وارد بحث میشدند و از او استقبال میکردند. به او ضریب میدادند و او را مطرح میکردند. مگر میشود یک کتاب هزار صفحهای درباره سازمان نوشته شود که به همه اعضای بانفوذ و اصلی اشاره کرده است و آنها آن را نبینند. کتاب درست است که درباره وحید افراخته نوشته شده، اما کل سازمان را در بر میگیرد. این را هم بگویم که در کتاب درباره سازمان منافقین هم بیانصافی نکردهایم و به اصطلاح یکطرفه به قاضی نرفتهایم. ما در وحید افراخته متوقف نماندیم و برای همین در عنوان کتاب نوشتیم زندگی و زمانه... چه نقدهایی تا به حال به کتاب وارد شده است؟
مهمترین نقدی که به کتاب وارد شده این بوده که مثلاً آقای خوشبختیان از اعضای سابق سازمان که الان هم در ایران است، آمده گفته شما اصلاً سن و سالت قد نمیدهد که چنین کتابی بنویسی و برای چی این کتاب را نوشتهای! البته جا دارد از مرحوم دیانی یاد کنم. ایشان منتقد خیلی به اصطلاح بیرحمی بود. پیش از انتشار کتاب را به ایشان دادم و نقدهای خیلی جدی وارد کرد و من خیلی استفاده کردم و از نقدهای ایشان سود بردم. خیلی از اساتید دانشگاه با گرایشهای مختلف به کتاب اقبال نشان دادند.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
حلقه انحصار بازهم اینترنت را گران کرد
علامه مصباح اندیشهورز و آزاداندیش بود
خانواده نیکا شاکرمی علیه یکدیگر افشاگری میکنند!
تیر هوایی زدن در رسانه اشتباه است
شرکت کنندگان ۹ دی: بستر حقوقی و سیاسی مشارکت بالا در انتخابات را فراهم کنید
فاکتور الکترونیکی نسخه فرار مالیاتی را میپیچد
«من اعتراف میکنم» را بایکوت کرده بودند
بندر ایلات برهوت شد!
خبر نگار «به افق فلسطین» در غزه به شهادت رسید
اسلامیت نظام و انتخابات
آقا و چپهای خصلتی در ۹ دی