نگین تخریب چی ها

علی ترابی /  پاییز سال ۱۳۴۱ مصادف با روز اول ماه رجب بود که کودکی در شهر کاشمر به دنیا آمد که نام علیرضا را بر او نهادند. علیرضا به عنوان پسر بزرگ خانواده در دامان پدر و مادری مؤمن نهال زندگی اش بارور شد. در شش سالگی به مدرسه رفت و از آن جا که پدرش معلم بود و در درس و اخلاق فرزند بسیار حساس و اهل دقت بود، به همین دلیل در مدارسی تحصیل کرد که مقید به آداب اسلامی‌ بودند. او کودکی بود که تحرک و جنب و جوش زیادی داشت. همیشه لبخند بر لب داشت. کودکی بود که بیش از سن خود می ‌فهمید و فعالیت داشت. صحبت از سردار رشید اسلام علیرضا عاصمی است. یکی از فرماندهان تاثیرگذار و توانمند دوره دفاع مقدس که با فرماندهی رسته تخریب، بازگشایی معبر و خنثی سازی میدان های وسیع مین، یاری رسان نیروهای ایرانی در نبرد با دشمن بعثی بود. با پیروزی انقلاب اسلامی در نهادهایی همچون سپاه پاسداران، کمیته انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی و ... به فعالیت مشغول شد. با آغاز جنگ جزو اولین افرادی بود که به جبهه اعزام شد و سرانجام ساعت ۲ بعدازظهر روز دوشنبه ۱۳ دی  سال ۶۵ در ۲۴ سالگی به درجه رفیع شهادت نایل شد. گروه «پلاک عزت» همزمان با ایام سالگرد شهادت این سردار عزیز مروری بر ویژگی ها ، خصوصیات اخلاقی ، رفتاری و به خصوص مسائل فنی او که زبانزد عام و خاص بود، داشته است.   رفتاری دلنشین علیرضا عاصمی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ای که مسائل و آداب اسلامی در آن رعایت می شد، شروع کرد. مهر ۱۳۵۷ به همراه دوستانش، اولین راهپیمایی دانش آموزان را در کاشمر برگزار کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت هایش را در قالب انجمن اسلامی دبیرستان، فراگیری آموزش نظامی و گشت زنی شبانه در شهر ادامه داد. یکی از فعالیت‌های علیرضا در آن سال‌ها با وجود سن کم تشکیل کتابخانه‌ای در منزل پدری بود که بیشترین اعضای آن را نوجوانان ۱۰ تا ۱۷ سال تشکیل می دادند که تعداد زیادی از آن‌ ها سال‌ها بعد در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند. در دوران نوجوانی با بهره ‌گیری از جلسات مذهبی که در منزل شان برگزار می ‌شد، با معارف دینی و تا حدی با اوضاع سیاسی و اجتماعی آشنا شد. اخلاق و رفتار او دلنشین بود و خیلی برای پدر و مادر احترام قائل بود. او تحصیل خود را تا پایان دوران دبیرستان پشت سر گذاشت. در دوران انقلاب نقش بسزایی داشت. او مسئول گروه هنری انجمن اسلامی بود. علیرضا با وجود این که در دانشگاه تربیت معلم شهید باهنر تهران پذیرفته شده بود، اما مبارزه با دشمن را بر ادامه تحصیل ترجیح داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در نهادهایی همچون کمیته انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران و جهاد سازندگی به فعالیت مشغول و پس از یک هفته از شروع جنگ با اولین کاروان رهسپار جبهه‌های جنگ شد. همزمان با شروع جنگ با وجود سن کم جزو اولین گروه اعزامی راهی میدان جنگ شد و بعد از گذشت چند هفته به سوسنگرد رفت و چندی بعد خنثی کردن مین های مختلف را فراگرفت.   زخم عشق علیرضا عاصمی بعدها به عنوان فرمانده گروهی از تخریب چی ها معرفی شد و در عملیات طریق القدس حضور یافت. پس از آن در عملیات های دیگری نیز شرکت کرد و بارها زخم عشق را بر جان خرید. سال ۱۳۶۲ در حالی که از مدت ها پیش به عنوان جانشین تخریب قرارگاه کار می کرد، به عنوان فرمانده تخریب قرارگاه کربلا انتخاب شد. علیرضا با استفاده از فرصت هایی که گاهی به دست می آورد، دیپلم خود را سال ۱۳۶۱ گرفت و در سال ۱۳۶۳ در مرکز تربیت معلم شهید باهنر تهران پذیرفته شد. طراحی جنگ افزارهای مورد نیاز در عملیات ،تهیه فرش برزنتی برای گستردن روی سیم خاردار، آتشبار آرپی جی، موشک برای انهدام دژ دشمن و تهیه انواع تله های انفجاری از جمله  کارهای علیرضا بود. با پیگیری این شهید بزرگوار، در اواخر شهریور ۱۳۶۲ بخشی از بیابان جاده اهواز آبادان برای بنای اردوگاه نیروهای تخریب در نظر گرفته شد. بنای اولیه اردوگاه با یک تانکر و چند چادر گذاشته شد. بعدها مقدمات ساخت سوله و نمازخانه اردوگاه فراهم شد. گفته می شود در عملیات والفجر ۸، علیرضا عاصمی به دلیل کمبود کلسیم، دست هایش ترکیدگی پیدا کرد. چند روز بعد هم شیمیایی شد، ولی با وجود آن که دو هفته استراحت مطلق داشت، سریع به منطقه برگشت. در سال ۱۳۶۵ عازم تیپ ویژه پاسداران در کرمانشاه شد. این تیپ تحت امر قرارگاه رمضان قصد انجام سلسله عملیات برون مرزی را داشت، لذا علیرضا عاصمی به خاک عراق رفت و در بازگشت در عملیات های فتح ۱، ۲ و ۳ شرکت کرد. علیرضا عاصمی که بیش از 72 ماه در بیشتر عملیات‌ها با مسئولیت‌های مختلف از خط شکن تا فرمانده ایفای نقش کرده است، دارای تخصص در گروه تخریب بوده و با چاپ کتاب‌هایی در زمینه جنگ و خنثی کردن مین و انفجار و ... در زمینه آموزش همرزمانش گام‌هایی به یادماندنی برداشته است. سردار شهید علیرضا عاصمی فرماندهی تخریب قرارگاه‌های خاتم کربلا و نجف را بر عهده داشت . در این مدت شهامت، عرفان، تخصص، تعهد و تعبد و خوش‌ رفتاری وی زبانزد خاص و عام بود. سرانجام ساعت ۲ بعدازظهر روز دوشنبه ۱۳ دی سال ۶۵ در ۲۴ سالگی در حالی که عضو شورای فرماندهی و مسئول گردان تخریب تیپ ویژه پاسداران بود، به همراه دوستانش در حال خنثی ‌سازی بمب‌های فروریخته شده توسط هواپیماهای متجاوز عراقی در کرمانشاه به شهادت رسید. پیکر این شهید در کنار آرامگاه شهید مدرس و در جوار مزار برادر شهیدش در کاشمر آرمیده است.     ****    مادر شهید روزی به فرزندم گفتم علیرضا جان، بالاخره ما باید برای خواستگاری به یک جایی برویم. همسر آینده ات چه خصوصیاتی داشته باشد. علیرضا در پاسخ به سوالم گفته بود:« در مرحله اول، مال ، ثروت و زیبایی در نظرم نیست. فقط ایمان؛ باید شخص با ایمانی باشد. پدر و مادرش هم، انسان‌های خوبی باشند. دیگر این که باید مقلد حضرت امام(ره) باشد. یک شرط هم دارم و آن این است که من تا روز آخر زندگی ‌ام در جبهه هستم و همسرم هم باید در آن جا همراه من باشد. اگر حاضر باشد به جبهه بیاید، من با او ازدواج می کنم، در غیر این صورت، حاضر نیستم ازدواج کنم.»  خلاصه برای او، زنی با شرایطی که می خواست پیدا کردیم و او را داماد کردیم.    همسر شهید زمانی که هنوز رسول به دنیا نیامده بود، هر وقت صحبتی از بچه می‌ شد، علیرضا می ‌گفت: «من می‌دانم فرزندم پسر است.» می ‌گفتم: «خب معلوم نیست، شاید دختر باشد.» او می ‌گفت:«نه، به احتمال زیاد پسر است، چون خدا خودش می داند چه از او می‌خواهم . دوست دارم وقتی نیستم، لااقل فرزندم جای مرا بگیرد.» موقعی که می خواستم زایمان کنم، من در تهران بودم و علیرضا در منطقه بود. وقتی این موضوع را شنید، به تهران آمد. موقعی که با هم به منطقه برمی‌ گشتیم، در بین راه گفت: «یک شب خواب دیدم فرزندم متولد شده است؛ فرزند پسر بود و گوشه چشم چپش هم، خالی داشت.» وقتی به صورت بچه نگاه کردم، دیدم همان طور که او گفت، گوشه چشم چپ فرزندم، خال دارد. بعضی وقت‌ها مین یا مواد منفجره خنثی شده و بی‌خطر را به منزل می ‌آورد و آن ها را به فرزند کوچک ‌مان می‌داد و با زبانی کودکانه طرز کارش را برای او بیان می‌کرد. یک روز به او گفتم: «رسول بچه است و متوجه نمی ‌شود که چه می‌ گویی، برای او این وسایل، اسباب‌ بازی است.» اما او گفت: «نه، این یک نوع آشنایی است. ان شاءا... که رسول بتواند در آینده، جای من را بگیرد و در خدمت اسلام باشد.»    همرزم شهید علیرضا عاصمی اطلاعات رزمی تخریب را به گونه‌ای شکل داد که نظرش به عنوان یک نظر برتر، در قرارگاه‌ها شناخته می شد و موید این گفتار، سلسله درس‌های او در دانشکده و دوره عالی فرماندهی است. یکی از کارهای مهم علیرضا عاصمی، انجام کارهای تحقیقاتی و نمونه ‌سازی بود که بعضی از آن ها به مرحله تولید انبوه رسید. یک سری از تجهیزات نظامی را هم طراحی کرد که اکنون به کار گرفته می شود. یک سری راه حل‌ های جدید نیز (جدا از سیستم ارتش و کتاب‌های نظامی) در زمینه معبر، انفجار و وسایلی که نیاز مبرم به آن داشتیم، ارائه کرد. درباره آموزش، یک کار ارزنده شهید عاصمی، چاپ کتاب‌هایی در زمینه مین و انفجارات بود که اتفاقاً چارت آموزشی جنگ مین، از نمونه‌های چارت کارخانه سازنده‌های مین بهتر از آب درآمد. این چارت‌ها به عنوان منبع اصلی آموزش مورد استفاده قرار گرفت.