کشف حقایق تاریخی جدید از اعضای منافقین
نویسنده «من اعتراف میکنم»، کتاب برگزیده جایزه جلال، میگوید که در این کتاب بهدنبال پادزهری بوده تا مخاطب دیگر جذب تبلیغات سازمان منافقین نشود. او با واکاوی اسناد تاریخی و اعترافات «وحید افراخته» تلاش کرده است ریشههای این سازمان را هدف قرار دهد.
شانزدهمین جایزه ادبی جلال آلاحمد در بخش مستندنگاری، کتاب «من اعتراف میکنم؛ زندگی و زمانه وحید افراخته، عضو مرکزی سازمان مجاهدین خلق» نوشته محمد رحمانی را بهعنوان اثر برگزیده معرفی کرد.
این کتاب که در مدت کوتاهی پس از انتشار از سوی روزنامه ایران به چاپ چهارم رسیده است، اثری متفاوت درباره حیات سازمان مجاهدین خلق در دوره پیش از پیروزی انقلاب اسلامی است. محمد رحمانی، نویسنده کتاب، با استفاده از اسناد و منابع متعدد مربوط به سازمان مجاهدین خلق، اعترافات وحید افراخته را که از افراد کلیدی و از اصلیترین و مؤثرترین اعضای شاخه نظامی این سازمان بهحساب میآمد، روایت کرده است.تاریخنگاران، اعترافات افراخته را که در مردادماه 1354توسط ساواک دستگیر شد، بهلحاظ کمّی و کیفی بیمانند میدانند. به عیارت دیگر، میتوان ادعا کرد بعد از ضربه شهریور 1350ساواک، بزرگترین ضربه به نیروهای سازمان مجاهدین خلق، بهواسطه اعترافات او وارد شده است.این کتاب هزارصفحهای در پنج فصل، شرایط جامعه و گروهک منافقین را برای مخاطبان روایت میکند و بهدلیل نو بودن موضوع و انتشار بسیاری از پروندهها برای نخستین بار و نقل مستقیم اسناد، بهعنوان یک منبع دستاول حائز اهمیت است.محمد رحمانی، نویسنده کتاب، معتقد است که اعترافات افراخته به این دلیل مهم است که او بهعنوان یکی از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق، جایگاه ویژه سازمانی و تسلط کافی بر وقایع درونسازمانی دارد. با دقت در اعترافات وی بسیاری از مسائل پیش و بعد از افراخته قابل فهمتر میشود.
وی میگوید: «در این کتاب دست روی یکی از جنجالیترین پروندههای تاریخی گذاشتم و از زاویه نگاه «وحید افراخته» که عضو مرکزیت گروهک منافقین بود به بررسی و نقد تاریخ این سازمان پرداختم. این کتاب با زیرعنوان «زندگی و زمانه وحید افراخته» در اعترافات و زندگی وی متوقف نشده است. سراغ دهها پرونده دیگر رفتم و با انجام مصاحبههای مختلف و سندهایی که باید در جای خود توضیح داده شوند، اثری جامع در این حوزه خلق کردم. در یک برآیند کلی، من در کتاب بهدنبال یک پادزهر بودم تا دیگر تبلیغات سازمان کسی را جذب نکند. در مقدمه کتاب نیز نوشتم که بخشی از اعترافات افراخته درباره فسادهای جنسی و روابط خارج از قاعده بهدرخواست ساواک بود و اصالت ندارد. وحید افراخته عاشق زنی مذهبی است که سالها از خودش بزرگتر است، زنی که شخصیتی محترم دارد و از خانوادهای شناختهشده است. آخرین نفری که افراخته لو میدهد، همین خانم است. با این شرط که حکم سنگین برایش نبرند و به این دلیل که پروندهاش سنگینتر نشود، او را لو میدهد. در کتاب نیز نامههای عاشقانه افراخته در زندان را منعکس کردیم. کلیشه ذهنی همه ما این است که یک فرد عاشق فردی لطیف و بااحساس است و نمیتواند یک جانی باشد، اما افراخته این کلیشهها را نیز میشکند. »