ماجرای نامهای که شهید سلیمانی خطاب به سعودیها در دست داشت، چه بود؟
عادل عبدالمهدی، نخستوزیر عراق، در زمان ترور شهیدان حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، توصیفات و روایتهای ناگفتهای از نقش سردار سلیمانی و همچنین ماجرای میانجیگری عراق میان ایران و سعودیها مطرح کرده است.
عادل عبدالمهدی در رابطه با سخنان سالهای گذشتهاش در مورد تلاشهای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بهمنظور میانجیگری میان تهران و ریاض گفت: من در 23سپتامبر 2019در پکن بودم که شهید سلیمانی در تماسی از من خواست درصورت امکان به عربستان سفر کنم. از وی دلیل این درخواست را جویا شدم و ایشان که از تمایل قبلی من برای میانجیگری میان ایران و عربستان، بهویژه پس از حادثه آرامکو، آگاه بود با این خواسته موافقت کرده بود. به ایشان گفتم «من بهتازگی به عربستان سفر کردهام، با این حال پس از بازگشت به بغداد با مقامات سعودی تماس خواهم گرفت و درصورت موافقت آنها به ریاض سفر خواهم کرد.» من پس از بازگشت به بغداد با مقامات سعودی تماس گرفتم و از قصد خود برای سفر به ریاض صحبت کردم، آنها از من پرسیدند «هدف از این دیدار چیست؟» گفتم؛ «میانجیگری میان شما و جمهوری اسلامی ایران.»، آنها سپس پرسیدند؛ «طرف حساب ما کیست؟»، گفتیم؛ «سلیمانی»، گفتند؛ «بسیار خوب، تشریف بیاورید”.
در همان شب با هماهنگی مقامات عربستان راهی این کشور شدم و پس از استقبال پادشاه این کشور به دیدار محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، رفتم. در دیدار با ولیعهد سعودی متوجه شدم که وی موضعی غیردوستانه نسبت به ایران دارد و در همان آغاز گفتوگو گفت؛ «این اقدام بیفایده است.»، اما من در ادامه به او گفتم؛ «آیا خواهان جنگ با جمهوری اسلامی ایران هستید؟»، بنسلمان گفت؛ «نه، خواهان جنگ نیستیم»، گفتیم؛ «بسیار خوب، اگر خواهان جنگ نیستید، خواهان مذاکره هم نیستید، پس چه میخواهید؟ باید چیزی وجود داشته باشد، در غیراین صورت احتمال جنگ وجود دارد”.
بنسلمان در پاسخ به تشکیک من نسبت به حسننیت طرف سعودی گفت؛ «پیشنهاد شما چیست؟»، به او گفتم؛ «روزنههایی باز و ایجاد کنیم، شکایت و اعتراض شما چیست؟ با بیان این شکایتها و اعتراضها باب مذاکره و گفتوگو نیز باز خواهد شد تا از این طریق به توافقاتی برسیم، پیش از این نیز در دوران ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی و ملک عبدالله چینن ابتکاری رقم خورده بود”.
بنسلمان با قبول خواسته من قبول کرد تا نامهای را در همین زمینه خطاب به مقامات ایرانی تدوین کند، اما زمانی که نامه را دریافت کردم متوجه لحن بهشدت خشک و ناامیدکننده آن شدم. نامه را به من نشان دادند تا اگر نظری در مورد آن دارم، ابراز کنم. من در پاسخ گفتم؛ «چنین نامهای بیشتر موجب تنش در روابط دو کشور خواهد شد و کمکی به حل مشکلات نخواهد کرد”.
در واکنش به نامه ولیعهد سعودی، نامه دیگری خطاب به وی نوشتم که لحنی دیپلماتیکتر و رسمیتر داشت و در آن به این آیه اشاره کردم که «همگی به ریسمان خدا متوسل شوید و متفرق نشوید.»، نامه من بیشتر شکل پرسشی داشت، این در شرایطی بود که شهید سلیمانی وقتی نامه نخست سعودیها را دیده بود، گفته بود؛ «ما آن را نمیپذیریم.»، به شهید سلیمانی اطلاع دادیم؛ «ما نامه اصلاحشده را برای سعودیها فرستادهایم و منتظر بازگشت نامه بهشکل اصلاحشده هستیم.»، در واکنش به نامه ما اصلاحات خوبی از سوی سعودیها انجام شد که در عمل بسیار بهتر از نامه نخست بود و با ادبیات متعارف میان دو کشوری نوشته بود که به فکر آیندهای متفاوتتر از وضعیت حاکم بین آنها بود.
شهید سلیمانی وقتی این نامه را دید، گفت؛ «به این نامه پاسخ میدهیم». مدت کوتاهی گذشت، برادران سعودی سؤال کردند؛ «پاسخ ایرانیها چه شد؟». وقتی برادر سلیمانی بار دیگر به بغداد آمد از او سؤال کردم. در آخرین دیدار درحالیکه از هم جدا میشدیم، گفت؛ «در سفر آتی به بغداد پاسخ را بههمراه خود خواهم آورد.»، در حقیقت پیامی که حاج قاسم با خود آورده بود پاسخی به نامه عربستان بود. در نهایت باید بگویم که این روندی بود که راه را برای مذاکرات آتی باز کرد و در ادامه آن دیداری بین طرفهای سعودی و ایرانی در عراق برگزار شد و بعد از چندین جلسه این دیدارها به عمان منتقل و با مساعی جمیله چین، توافق بین ایران و عربستان حاصل شد.