روزنامه خراسان
1402/11/11
صد سال در سایهسار «سمیعی گیلانی»
دکتر نعمت ا... پناهی - calture@khorasannews.com مردی به وسعت یک کتابخانه. همین توصیف برای روانشاد احمد سمیعی گیلانی(1299- 1402) کافی است تا در زوایای علمی، اخلاقی او درنگ کنیم. همچون نگاه ذره به خورشید؛ ای ذره تو در مقابل خورشید/ بیچاره چه میکنی بدین خُردی؛ تمثیل تمام عیار ویراستاری که روز تولدش «روز ویراستار» نام گرفته و کمترین ادای دین به این چهره ماندگار، ثبت این روز در تقویم رسمی کشور به عنوان «روز ملی ویراستار» است. از سنگلج تهران تا رشت تقویم زندگی استاد سمیعی گیلانی روزهای پرفراز و نشیبی دارد. 11 بهمن 1299 در محله سنگلج تهران متولد می شود و یک سال بعد خانواده اش به رشت بر می گردند و در 4-5 سالگی به تهران و قم. سال 1309 نخستین انشایش را «در ستایش معلم» مینویسد. در 11 سالگی زبان فرانسه را از برادر بزرگ ترش میآموزد. 15 سالگیاش با فراگیری زبان انگلیسی از یک دانشآموز مدرسه آمریکایی طی میشود. سال 1318 در 19 سالگی برای تحصیل کارشناسی زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه تهران میرود. سال 1321 با رتبه اول و درجه ممتاز وارد دوره دکترا میشود. ترجمۀ «ماجرای عشق بیثمر» از بالزاک و انتشار آن در چند شمارۀ روزنامۀ ایران ما، ترجمۀ «تاریخ ادبیات معاصر زبان انگلیسی»، اثر آندره موروآ که برای چاپ به روزنامۀ ایران ما سپرده شد و در ماجرای آتش زدن دفتر آن روزنامه سوخت، محصول این دوران است. خدمت در راه آهن دولتی ایران، فعالیت های نافرجام سیاسی و تحمل زندان و سپس کنارهگیری دایمی از فعالیتهای سیاسی طی سالهای 1321 تا 1333 از تلخکامیهای زندگیاش است. با گذر از 40 سالگی، در 1341 ازدواج میکند و سُها و سهراب به دنیا میآیند. 1345-1343 کتابهای «دلدار و دلباخته» اثر ژرژ ساند؛ «خیالپروریها» اثر ژان ژاک روسو؛ «سالامبو» اثر گوستاو فلوبر؛ «برادرزادۀ رامو» و «نظر خلاف عرف دربارۀ هنرپیشگان» دیدرو را با نثری سخته و پخته ترجمه میکند. مؤسسۀ انتشارات فرانکلین از اواخر دهه 40 تا اوایل انقلاب پس از آشنایی با نجف دریابندری، کریم امامی، دکتر حمید عنایت، دکتر مصطفی مقرّبی و احمد آرام در مؤسسۀ انتشارات فرانکلین دوره درخشانی را سپری میکند. پس از انقلاب نیز فعالیت در بنگاه ترجمه و نشر کتاب و بعدها به دعوت دکتر نصرا... پورجوادی در دانشنامۀ جهان اسلام بهعنوان سرپرست بخش ویرایش و در مرکز نشر دانشگاهی در مقام ویراستار ارشد و ویراستار مجلۀ نشر دانش پربارترین دوران علمی استاد سمیعی گیلانی است. تالیف کتاب آیین نگارش و ویرایش(1378)، سردبیری مجله «نامه فرهنگستان» و ترجمۀ گزیدۀ تتبعات اثر مونتنی(1398) در دهه 90 زندگی اش به ثمر مینشیند. عالیترین نشان آکادمیک فرانسه سال 1397 جایزۀ قلم برتر در چهارمین جشنوارۀ نشان دهخدا و سپس جایزۀ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را دریافت میکند. اسفند۱۴۰۱ با حضور نیکولا رُش (Nicols Roche)، سفیر فرانسه در ایران بالاترین نشان نخل آکادمیک، کوماندور، به استاد احمد سمیعی گیلانی، عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی اهدا میشود. بهار 1402 که آمد در دوم فروردین، 103 سالگی اش را شادباش گفت و او را به نرمی نسیم همراه خودش برد تا آن سوی سرزمین سبزه و باران ... فاضل فروتن کارنامه علمی اخلاقی استاد سمیعی گیلانی نشان میدهد که او در عالیترین مراتب به والاترین فضایل اخلاقی پایبند بوده؛ از جمله انسانهایی که کوشش بیمنت دارند و دَهش بیخواهش. کسانی که با تمام تعهد و بیذرهای تظاهر میکوشند. تمام همکاران استاد سمیعی گیلانی گواهی دادهاند بر کمحرفی، پر کاری و توقع نداشتن از دیگران. از این لحاظ سمیعی گیلانی در کسوت فرزانگانی بود فاضل فروتن. ویراستاری؛ پرارزشترین خدمت استاد سمیعی گیلانی پرارزشترین خدمت خود را در ویرایش میدانست و میگفت: «در آن، فراوان مایه گذاشتهام و هم متقابلاً از آن فراوان آموختهام. شمار نظرگیری از کارهای ویرایشی من غلیظ و گاه بازنگاری است. حتی چند اثر هست که آن ها را از نو ترجمه کردهام و در چاپ نخواستهام اسمی از من بیاید. عمدتاً از این راه است که میپندارم توانستهام بهرهای از دِین خود را به جامعۀ علمی و فرهنگی ایران، که بسی وامدار آنم، ادا کنم»(گلگشتهای ادبی، ج 1: 12) ویراستار «نویسندهپرور» است نه «شِحنه» تعریف ویراستار و جایگاه او از زبان استاد بسیار تامل برانگیز است: «ویراستار «نویسندهپرور» است. یکی از استادان گفته بود که ویراستار «شِحنه» است. به هیچ وجه چنین نیست؛ ویراستار نویسندهپرور است. ویرایش، در شکل قدیمی آن، به شیوۀ استاد شاگردی بود. یک ابونصر مشکانِ استاد بود که درس میداد و یک بیهقی شاگرد که درس میگرفت. خودم درواقع به همین ترتیب برای این کار تربیت شدم: یعنی من چرکنویس میکردم و رئیسِ من که خودش اهل قلم و از منشیان زبردست بود، آن چرکنویس را تصحیح میکرد. خود بیهقی هم همین طور بود. خود بیهقی هم در واقع آن چه ابونصر مشکان می نوشت که چرک نویس بود، پاک نویس می کرد.» کیمیای عشق زندگی از نظر فرزانگانی مثل استاد سمیعی گیلانی در تلاش و تکاپو خلاصه میشود و البته بدون کیمیای عشق به سرانجام نمیرسد: «باید انسان عاشق این کار باشد؛ برای این که این کار مأجوری نیست؛ یعنی از این راه شما نمیتوانید نه اسمی پیدا کنید و نه درآمد چندانی. یعنی اسم ویراستار اصلاً در کتاب نمی آمد. من خودم شاید بیش از 20 کتاب در فرانکلین ویرایش کردم که اسم من رویش نیست. این کار از نظر مالی هم چندان بهرهای ندارد و چندان دندانگیر نیست؛ بنابراین فقط عشق و علاقه است و این که انسان بداند چه کاری و چه خدمتی انجام میدهد؛ ولی برای این که این خدمت را انجام بدهد باید تواناییهایی کسب کند یا داشته باشد و آن را پرورش بدهد. باید همهدان باشید و به اصطلاح «بسط دان» باشید یا به اصطلاح عربی «لبیب» باشید.«اولوالالباب» که میگویند همین است؛ یعنی همه چیزدان، یعنی معلومات عمومی اش خیلی وسیع است. ترجمه های خوب و کتاب های کلاسیک را بخوانید. تاریخ بیهقی، آثار ناصرخسرو، غزلیات سعدی را بخوانید. نه تنها بخوانید، بلکه چیزهایی که دربارۀ آنها نوشته شده بخوانید. یعنی یک ذهن نقاد پیدا کنید. بدانید چه خوب است، چه خوب نیست. بتوانید محک بزنید که چه چیز شایسته است، چه چیز شایسته نیست.» شگردهای استادانه استاد سمیعی گیلانی در رعایت سلامت نثر فارسی و درستنویسی الگوی یگانهای است. به اعتقاد او نثر فارسی امروز باید پیوند خود را با دیرینه درخشانش حفظ کند. به همین دلیل تاکید میکرد که در کار ویرایش باید به ادب و آداب زبان فاخر فارسی التزام داشت. همچنان که میگفت: «صدای نویسنده را خفه نمیکنم، بلکه تقویتش می کنم. برای این که صدای نویسنده و نظر و فکر اوست. بعد از مغول کمی، به اصطلاح عامیانه، شلختگی در نوشته ها وارد شد و زبان آن زبان پاکیزه و شسته رفته و زبان روشنِ قرن های چهارم و پنجم و ششم نیست. وقتی سفرنامۀ ناصرخسرو را میخوانید، سیاستنامه را می خوانید، تاریخ بیهقی و قابوسنامه را می خوانید، میبینید زبان، زبانِ شسته رفتهای است، بیان، بیانِ تمیزی است؛ ولی بعد از مغول نه در آن خیلی ایرادها می بینید. علت آن این است که نویسندگان آن زمان مجال تتبع در آثار دیگران را نداشتند.» عربی زدایی از زبان فارسی سرهگرایی و خالصسازی زبان و از طرفی ولنگاری و سهلانگاری در سرازیر شدن واژگان و ترکیبات غیر فارسی دو سوی افراط و تفریط و خطری است که زبان فارسی را کم توان و بی رمق کرده است. نگاه عالمانه و متعادل استاد سمیعی گیلانی را باید باور داشت که میگفت: «اصرار بر عربی زدایی واقعا کار ناپسندی است، بلکه میخواهم بگویم اصلاً دشمنی با زبان فارسی است. شما می خواهید عربی ها را بزدایید؟ پس دیوان حافظ را بشویید.» سمیعی گیلانی از زبان حسن انوری دکتر حسن انوری از برجستهترین فرهنگنویسان و استادان درباره سمیعی گیلانی گفته است: «زبان فارسی، برای ما ایرانیان، تنها زبان نیست. هوّیت است. کسی که به این زبان خدمت میکند، بهویژه آنکه به درستی و رسایی و شیوایی مینویسد، گرامیترین ایرانیانش باید شمرد. در روزگار ما یکی از این افراد، بلکه سرآمد همه، شادروان احمد سمیعی گیلانی بود. از اینکه همروزگار او بودم، در کنارش مینشستم و از او میآموختم، بسی سرافرازم. او فارسی را روان و شیوا مینوشت. ضعف و سستی و ناهنجاری به زبان او راه نداشت. نثرش نمونه و معیار بود. در این روزگار، ناهنجار نوشتن، غیرمعیار نوشتن، رخنه کردن اغلاط انشایی و دستوری به نوشتههای استادان دانشگاه، فاجعهای است که تحمّل آن بسیار ناگوار است. رختِ سوکنشانِ خود را در این فاجعه به کدامین درخت باید بیاویزیم که درد را تسکینی باشد. احمد سمیعی، ای بزرگ، برگرد و به جوانان بیاموز فارسی را چگونه باید بنویسند.»
سایر اخبار این روزنامه
دوقلوهای افسانهای در فوتبال
پیشنویس تبادل اسرا در انتظار پاسخ مقاومت
جوابیه سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات درباره گزارش «گزارش یک بی کیفیتی!»
ماجرای مال باختگانی که از مرز«مرگ»بازگشتند
مهمترین مطالبه اقتصادی رهبر انقلاب از دولت
گرفتاری آمریکا در تله خودساخته
تکالیفی برای پیشرفت اقتصادی
هماوردی پیش کسوتان با جوانان در فجر42
صد سال در سایهسار «سمیعی گیلانی»
مخالفخوانی با میانه روها
ضدحمله به بازار ارز با سود سپرده 30 درصدی
مجلس سقف بودجه را چگونه تغییر داد؟
فاجعه! فقط یک بیمارستان مشهد تاییدیه آتش نشانی دارد